eitaa logo
- ماھ‌ِحرم‌ .
1.6هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
أفتقد زيارتك يا سيدي ؛ خذني إلى الضريح لأعبدك أريدك أن تعلم أنني أريد المحال . - @Information_00 - صلوات بفرست مومن .
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان...🌸
⏳تا دقایقی دیگر 🤲ششمین دعای فرج ماه رمضان 🔰برای ظهور مولایت مهدی فاطمه دست به دعا شو و رو به درگاه الهی در این شب عزیز از او بخواه ظهور منجی بشریت را.
25.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ| 🔶️مناسب : 🔷️ روز ششم ماه رمضان 🔰برای ظهور امام زمان (عج) همه با هم دست به دعا بر می داریم و آمدنش را می خواهیم. براستی آیا زمان آمدنش فرا نرسیده ؟
‌ بخت امسال چه با من یار است عطشت را عطشم غمخوار است به فدای لب عطشان حسین(ع) اولین ذکر پس از افطار است
🎙 باورکنید مجردهاهم‌‌دل‌دارن !! دِ‌آخه‌یعنی‌چی‌که‌ برمیداریدعکس‌های‌دوتاییتونو‌پروفایل‌واستوری و ... میذارید ؟! خب‌که‌چی‌بشه ؟! که‌کی‌ببینه ؟! بدبختی‌اونجاست که‌برا‌ی‌حرف‌مردم‌ازدواج‌کردیم‌ونه‌برای‌رسیدن‌ به‌خدا ...! ....
🌱 حالا‌میری‌کار‌جهادی‌میکنی‌ مثلا‌ماسك‌میدوزی‌واین‌حرفادمت‌گرم ولی‌خدایی‌میای‌خونه‌فاز‌خستگی‌واسه‌خونواده‌ات‌ نگیر !!
🚶🏻‍♂ ولی‌وجدانا ‏بعدازافطارمثل‌تانك‌روزمین‌نیوفت که‌حاج‌خانمت‌جلوت‌خم‌و‌راست‌بشه‌سفره‌ر‌و جمع‌کنه؛ روزه‌بودن‌فقط‌گرسنگی‌وتشنگی‌کشیدن ‌نیست‌بلکه‌عمل‌هم‌مهمه !!
ارتش ما در دنیا بی‌نظیر است 👌انتشار برای اوّلین‌بار 🔰 ... اگر نیروی مسلّحی که وظیفه‌اش دفاع قدرتمندانه و مسلّحانه‌ی از کشور است، صرفاً مثل یک بازوی آهنی یا آدم آهنی عمل کند، مقصودی که در رزم و جهاد و دفاع اسلامی هست، به هیچ وجه برآورده نخواهد شد. عمل در منطق اسلام وقتی ارزش پیدا می‌کند که با نیّت، معرفت و جهتگیری همراه باشد. نیروی مسلّح وقتی ایمان قوی و معرفت روشن دارد و می‌فهمد چه کار می‌کند، ارزش و اهمیت کار خود، خطرِ کوتاهی‌کردن در آن، پاداش جدیّت در آن و محلّ به کاربردن آن را می‌داند. 🔹... امروز شما ببینید در ارتشِ ما از صدر تا ذیل، چقدر عناصر مؤمن بامعرفت عالی و با ایمانهای عمیق حضور دارند. ارتش ما یک ارتش مؤمن است. امروز سازمان ارتش از برخی جهات حقیقتاً در مقابل همه‌ی ارتشهایی که در دنیا هستند، بی‌نظیر است. این تلاشها به نتیجه رسیده است. البته در خود ارتش هم از اوّل عناصر مؤمنی بودند؛ آنها هم تأثیر گذاشتند، کمک کردند و گوشه‌ی کارها را گرفتند تا کار بزرگی انجام گرفت. امروز هم همان است. هدف این است ایمانی که در دلها وجود دارد، عمیق شود. 📆۲۴ مهر ۸۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐🏻‼️ اومدن‌عاشقانه‌مذهبی‌رومد‌کردن... همونایی‌که ‌یک‌لحظه‌هم‌دغدغه‌ی‌غیرت‌حیدری‌وحجب‌ وحیای‌فاطمی‌رونداشتند ... وبااین‌چنین‌اشعاری همه‌مردونگی‌یه‌مردوهمه‌ی‌حیای‌یه‌‌بانورو بردن‌زیرسوال ...💔 @refighegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖐🏻‼️ اومدن‌عاشقانه‌مذهبی‌رومد‌کردن... همونایی‌که ‌یک‌لحظه‌هم‌دغدغه‌ی‌غیرت‌حیدری‌وحجب‌ وحیای‌فاطمی‌رونداشتند ... وبااین‌چنین‌اشعاری همه‌مردونگی‌یه‌مردوهمه‌ی‌حیای‌یه‌‌بانورو بردن‌زیرسوال ...💔
Tahdir joze6 1.mp3
4.06M
•°🌱 تند خوانی قرآن کریم جز ششم 🌙 استاد معتز آقایی
. يه روز قبل از شهادتش توی عملیات کربلای پنج سر مسئله ای بایه بسیجی درگیری لفظی پیدا کرد. ایشون بعد از این اتفاق دائما خودش روباناراحتی خطاب قرار میداد و میگفت لعنت بر شیطان معلوم نیست فردا کی زنده است و کي مرده؟!!! ما آدمی رو از خودمون رنجانديم. انقدر سر این مسئله معذب بود که سرانجام به سراغ آن بسیجی رفت و دلش را بدست آورد. آقا سید قادر فردای اون روز به شهادت رسید...
📷✨ یارورفیق‌حاج‌قاسم!' سلام‌ماروبھ‌سرداربرسونید...😔💔 🕯• یقیناًڪُلُھ‌خَیر ⌈.✨@ghasem_solaymani•.⌋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 (حجاب من)😍 پشت سرم اومد تو و درو بست رفتیم یه جا نشستیم چند دقیقه بعد استاد اومد دوباره همونجوری شروع به نوشتن کردم کل روز اول دانشگاه همینطور گذشت ساعت 6 غروب بود که کلاسمون تموم شد زنگ زدم ماشین بیاد دنبالمون و بعد رفتیم نماز خوندیم .... یک ساعت بعد خونه بودم خیلی گشنم بود عصرونه خوردم تا شام آماده بشه بعدم رفتم درسای امروزو خوندم چون حوصلم سر رفته بود یک روز درمیون دانشگاه داریم یعنی پس فردا الان درس بخونم فردا هم که بیکار هوراا دو ساعت بعد آخیش تموم شد...خسته شدم اینقدر درس خوندم یه فکری به سرم زد گوشیمو برداشتم پیامو نوشتم _سلام نازنین جون خوبی؟ چه خبر؟ اقا طاها خوبه؟ 2 دقیقه بعد جوابش اومد نازنین_ سلام عزیزم ممنون تو خوبی؟ خبر سالمتی. طاها هم خوبه سلام میرسونه تو چه خبر؟ تشکر منم خوبم. سلامت باشن،خبری نیست. راستی فردا چه کاره ای؟ نازنین_ هیچی بیکار چطور؟ _ هیچی میخواستم بگم میای فردا از صبح تا غروب بریم بیرون؟ البته با خانواده نازنین_ صبر کن به طاها بگم ببینم چی میگه _باشه بگو اگه قبول کرد منم به مامانم میگم بابام که نمیاد ما دوتا تنها بودیم گفتم بریم یه جایی نازنین_ باشه چند دقیقه دیگه بهت خبر میدم _ باشه منتظرم مامان صدام کرد مامان_زینب؟ بیا شام گوشیو گذاشتم رو میز کنار تختم رفتم شام خوردم ظرفارم جمع کردم 20 دقیقه بعد برگشتم تو اتاقم نشستم رو تخت و تکیه دادم گوشیمو برداشتم باز کردم پیام اومده بود از طرف نازنین نازنین_ زینب جونم طاها قبول کرد گفت اتفاقا مونده بودم فردا چیکار کنم براش نوشتم _ میشه ساعت و محلو بهم بگی که با ماشین هماهنگ کنم؟ میخوام به مامانمم بگم. راستی نرگس جون مامان آقا طاها و اقای شمسم میگین بیان؟ دوست دارم دوباره ببینمشون... به قلم :‌ zeinab.z ادامه دارد.....
🌹 (حجاب من)😍 دوست دارم دوباره ببینمشون دقیقه بعد جوابش اومد نازنین_ چیزایی که گفتی به طاها گفتم این جوابو داد منم برات کپی کردم اولا بهش بگو آبجی خانم مگه من مردم که میخوای با آژانس بیای. به مامان هم گفتم فردا آماده باش با زینب اینا بریم گردش کلی خوشحال شد و بابارم راضی کرد. مکان هم چند جا میریم هم زیارتی هم تفریحی. فردا صبح ساعت 8 در خونتونیم آدرستونم که بلدم خودم _ عالیه ممنون. در ضمن شما هم بهش بگو ممنونم آقا داداشِ مهربون خندید_ چشم حتما گوشیو گذاشتم رو تخت و رفتم پیش مامان بهش گفتم قبول نمیکرد میگفت چرا گفتیو من حوصله ندارمو زشته با اونا بریم غریبن و...... بالاخره بعد از کلی اصرار مامان قبول کرد البته با اجازه ی بابا یه لیست بلند بالا از خوراکی و هله هوله نوشتم دادم به بابا و فرستادمش مغازه نیم ساعت بعد برگشت 4تا نایلون دستش بود پریدم تو نایلونارو نگه کردم چیپس. لواشک. قهوه. نسکافه.ویفر و هزارجور هله هوله ی دیگه مواد ماکارانی هم گفته بودم خرید و الان میخوام ماکارانی درست کنم برای فردا _دستت درد نکنه بابایی پریدم بوسیدمش بابا خندیدو اونم بوسم کرد شروع کردم به درست کردن 2 ساعت بعد تموم شد _مامان؟ بیا ببین خوبه؟ مامان اومد تو آشپز خونه به ماکارانی نگاه کرد مامان_ قیافش که خوبه یکم ازش خورد_ مزشم خوبه آفرین لبخند زدم. وقتی مامان میگه خوبه یعنی خیلی هم خوبه مامان_ 5 دقیقه دیگه زیر قابلمرو خاموش کن _چشم از آشپزخونه رفت بیرون منم وایسادم وقتی غذا کامل پخت زیرشو خاموش کردم رفتم بیرون. خوراکیا و وسایلی که میخواستم همرو برداشتم رفتم از تو اتاق کولمو آوردم و همونطور که فیلم نگاه می کردیم گذاشتمشون تو کوله. ماکارانی هم که صبح گرم میکنم میدم مامان بزاره داخل سبد لباسامم آماده گذاشتم رفتم مسواک زدم گرفتم خوابیدم ...... با صدا و تکون دادنای بابا از خواب بیدار... به قلم : zeinab.z ادامه دارد....
🌹 (حجاب من)😍 با صدا و تکون دادنای بابا از خواب بیدار سلام ساعت چنده؟ بابا_ سلام دختر گلم الان اذان میزنه یه خمیازه کشیدم و بلند شدم مامان هم بیدار شده بود داشت از اتاق میومد بیرون رفتم وضو گرفتم اومدم نمازمو خوندم.صبحانه خوردم بعدشم رفتم به مامان کمک کردم میوه و اینچیزارو که برداشته بود باهم گذاشتیم تو سبد مامان ماکارانیم گذاشت گرم بشه ساعت 7 شده بود رفتم لباس بپوشم مانتو آبی آسمانیم که خیلی خیلی قشنگ بود با شلوار لی آبی تیره و شال همرنگشو پوشیدم کوله و کتونیمم همونایی که مدل لی هستن انتخاب کردم کاملا که آماده شدم به ساعت نگاه کردم 5 دقیقه به 8 سریع رفتم بیرون دیدم مامان آمادست چادرمم سر کردم سبدو برداشتم از پله ها بردم پایین اووف نفسم در اومد دوباره اومدم بالا کولمو برداشتم که گوشیم زنگ خورد نازنین بود سریع جواب دادم _ الو سلام نازنین جون نازنین_ سلام عزیزم ما رسیدیم محلتون باشه عزیزم ما آماده ایم الان میایم جلوی خونه نازنین_ باشه گوشیو قطع کردم به مامان گفتم بیاد پایین خودمم رفتم سر کوچه که راهنماییشون کنم آخه وسیلمون زیاد بود نمیشد اینهمه راه دوتایی بیاریمشون رسیدم سر کوچه همزمان دیدم یه ماشین داره میاد جنسیس کوپه بود. نمیدونستم خودشونن یا نه دقت که کردم دیدم پشتشم یه ماشین شاسی بلنده نزدیکتر که شدن طاها و محمدو رو صندلی های جلو تشخیص دادم ای بابا محمد هم اومد براشون دست تکون دادم کنارم وایسادن سلام احوالپرسی کردیم. گفتم میتونین بیاین جلوی خونه؟ وسیله ها سنگینن اونا هم قبول کردن و اصرار کردن سوارشم که گفتم نه نزدیکه ، حرکت کردم سمت خونه اونا هم پشت سرم اومدن وقتی رسیدم رفتم در زدم اخه مامان پایین بود زنگ نزدم. طاها و محمد و نازنین هم که تو ماشین نشسته بودن داشتن به خونه نگاه میکردن نمای خونمون خیلی قشنگه و جلب توجه میکنه. مامان سریع درو باز کرد سبد هم دستش بود رفتم داخل کولمو از رو پله برداشتم گذاشتم رو دوشم اومدم بیرون درو قفل کردم دیدم نرگس جون داره با مامان احوالپرسی میکنه و آقای شمس هم سبدمونو میزاره صندوق عقبه ماشین شاسی بلندش.... به قلم : zeinwb.z ادامه دارد.....
مثل‌کسی‌بجنگ‌که . . . چیزی‌واسه‌از‌دست‌دادن‌نداره! چریک⁷¹⁰
• آقا جان نماز روزتون قبول♥️🙃 مگه دعای موقع افطار قبول نیست؟☺️ دعا کن برامون حضرت بابا💛🌿 دعای شما عجیب می‌چسبه🌸 💕
‌ هنوزنمیفهمیم‌کی‌روازدست‌دادیم ...! ‏خبرشهادت‌سردار‌حجازی صهیونیست‌هاروخیلی‌خوشحال‌کرد همیشه‌از‌ایشون‌به‌عنوان‌ مغزمتفکرموشک‌های‌حزب‌الله ودستیابی‌حزب‌الله‌به‌موشک‌های‌نقطه‌زن یادمیکردن !! وقتی‌جانشین‌نیروشد ؛ وحشتناك‌ترین‌خبربرای‌صهیونیست‌هابود وحالا ....💔
▪️زندگی سردار حجازی، تعبیر دقیق جمله حاج قاسم سلیمانی‌ست که گفته بود "شرط شهید شدن، شهید بودن است". از بسیج سازندگی، تا فتنه ۸۸، از توانمند سازی سازی حزب الله، تا مبارزه با تکفیری‌ها، از دفاع از یمن، تا آرمان قدس، هرچه کرد در پازل "شهید بودن" بود؛ خوش به سعادتش!