✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟! 4⃣ قسمت چهارم ⏰ منتظر جوابم نموند. دستش رو به طرفم دراز کرد و گفت: یه یاعلی
❓ #کجای_قصۀ_ظهوری ؟!
5⃣ قسمت پنجم
🌷 تا چشامو وا میکنم، وسط مزار شهدام، اما برخلافِ روزای دیگهس که هروقت دلم میگرفت، میومدم اینجا. کمتر دیده بودم اینجا شلوغ باشه، مگه پایان هفتهای بشه و خونوادهها یه سر به مزار بزنن. اما امروز اینجا سوت و کور نیست، کلی بسیجی رو آوردن واسه مراسم، حتماً هفته دفاع مقدسه.. نه، بعید میدونم… شایدم هفته دولته… غروبا اینجا تقریباً نیمهتاریکه، اما دمشون گرم! کی محوطه رو چراغانی کردن که من بیخبرم؟! چقدر اینجا نورانیه…
📆 حمید نگام میکنه و بیمقدمه میگه: بابا هفته دفاع مقدس و نور رو بیخیال شو! اینا بچههای خودمون هستن. داریم آماده میشیم واسه راست و ریس کردن کارای شهر.
میپرسم: کدوم بچهها؟! کدوم کارا؟!
با انگشت سبابه اشاره میکنه و میگه: نگاهشون کن! بعید میدونم اونا رو نشناسی. اسامیشون روی سنگ قبرشون هست. امتداد نگاهشو دنبال میکنم. راست میگه. این مهدی هست! اون علیرضا! اونم آقای عزتی... ادامه میده و میگه: فکر کردی بعد از شهادت بچهها، خودتون دارین به تنهایی اوضاع شهر رو میچرخونین؟ بیا نزدیک بشو تا بفهمی اینجا چه خبره.
🥾 همه دارن بند پوتینهاشون رو محکم گره میزنن، سربندهاشون هم متفاوته، یکی باهیبت، لبهٔ بلندی مشرف به شهر ایستاده و دستور میده. بچهها، حاجی صداش میکنن. معلومه فرماندهس. حاجی با انگشت مدام اینور و اونور شهر رو نشون میده و میگه: بچههای گردان عاشورا! امروز یه سر بزنین به بلوار، اوضاع اونجا تعریفی نیست! متأسفانه هر روز دخترامون با وضع ناجور و بیحجاب میان اونجا و بچههای مسجدی و مومنا هم چشمشون مونده به لایحه حجاب و انگار نه انگار کسی وظیفهای داره!
🔸 صدایی از توی جمع میگه: چشم حاجی... یاعلی!
حاجی، رو میکنه به یه جوون که کنارش ایستاده و میگه: جعفر! بچههای گردان میثم رو ببر تو بازار، یه عده بازم قصد اغتشاش کردن دارن! قراره چادر از سر ناموسمون بکشن! بجنب!
میگه: چشم حاجی!
🗣 ادامه دارد...
📖 #داستان_کوتاه
🌵🌵
🌵
امام صادق عليه السلام :
خداي عزوجل مي فرمايد : هر كس بندهء مؤمن مرا ذلت بدهد (با كلمه اي يا با رفتاري يا بي اعتنايي) آمادهء جنگ از جانب من باشد
و هر كس بندء مؤمن مرا گرامي بدارد از خشم من در امان خواهد بود
عقاب الاعمال ص ٢٨٣
<🌱> نوشته بود:
بابا بزرگم داشت غر میزد که سرم درد میکنه و پیرشدم و...
مامان بزرگم از اون ور گفت: ای بابا، چرا عزیزم؟
بابا بزرگم جواب داد: حالا که گفتی عزیزم حس میکنم #بهترم. :)
#تلنگرانه
مقصر خودمانیم ! 🥀
که آدم شدن را ، وعده داده ایم...🪵
از رجب به شعبان،از شعبان به رمضان ،
از رمضان به محرم،
از محرم به فاطمیه و...❤️🩹
کسی از لحظه ی دیگر خبر دارد؟!
💔
ali-fani-8.mp3
21.06M
🌸دعــــــــــاۍعــــــــــــــــــــــھد🌸
صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ
آقاۍ دݪتنگۍ💔
صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ
آقاۍ تنهایۍ💔
قرارصبحگاھےموݩ💕:)
العجݪالعجݪیآصاحبالزماݩ
🍀