✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 #پارت_۱۸۳ زودگوشیام رابه بهانه ی عکس انداختن ازکیفم برداشتم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۸۴
خب بهش زنگ بزن.
نخواستم بگویم زنگ زده ام، جواب نداده برای همین گفتم:
–آخه شاید خوشش نیاد، اخالقش رو که می دونی، میشه تو زنگ
بزنی و ازش بپرسی میاد یانه؟
انگاراز درخواستم خوشش نیامد، خیلی بی رغبت گفت:
–آخه االن استاد میاد بزار بعد از کالس تماس می گیرم.
ــ باشه فقط میشه پیش خودم باهاش تماس بگیری.
با تعجب نگاهم کرد.
–خب اگه کارت خیلی واجبه همین االن تماس بگیرم؟
ــ نه عجله ایی ندارم، یه امانتی پیشم داشت خواستم بهش
بدم.
خیلی مشکوک نگاهم کرد وبیحرف رفت.
چه دروغ شاخ داری، عجله داشتم برای شنیدن صدایش،
جویاشدن احوالش، امان از این فاصله های اجباری...
سر کالس اصال متوجه حرف های استاد نشدم. چشم هایم بین
استادو ساعت مچی ام می چرخید. این عقربه ها برای
جلورفتن رشوه می خواستند. انگارگاهی دست به کمرزل می
زدندبه من وازحرکت می ایستادند و من کاری جز خط ونشان
کشیدن برایشان بلد نبودم .
باالخره به هر جان کندنی بود کالس تمام شد ومن دست پاچه
فقط می خواستم زودتر سارا را پیدا کنم. اما نبود
نشستم روی نیمکت وسرم را بین دستهایم گرفتم.
باصدای بهاره سرم رابلندکردم.
–کشتیات غرق شده؟
ــ بهار میشه بری سارارو پیدا کنی؟
ــ چیکارش داری؟
ــ با اخم نگاهش کردم و گفتم :
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۸۵
خودش می دونه.
پشت چشمی نازک کردو گفت:
–خیلی خوب بابا، بداخالق.
طولی نکشیدکه سارابالایی سرم بودومن نتوانستم عصبانی نشوم.
–حالا من یه بار ازت یه کار خواستما.
ــ ببخشید، کال یادم رفته بود. الان بهاره گفت امدم دیگه.
بعدفوری موبایلش را درآوردو شماره گرفت.
استرس گرفته بودم، می ترسیدم موقع صحبت با من گوشی را
قطع کند و ضایع شوم. نمی دانستم از نظر او کار درستی می
کنم یانه.
شاید نباید روِش بی محلی را ادامه می دادم کارساز که
نبودهیچ، همه چیز را هم خراب کرد.
با صدای سارا که به راحیل می گفت :
–من باهات کار نداشتم...یهو از جایم بلند شدم و گوشی را
از دستش گرفتم و دور شدم.
ــ سالم راحیل خانم.
مکثی کردوبا صدایی که به زور می شنیدم جواب داد. کمی
صدایم را بالا بردم و گفتم :
–چرا جواب تلفنم رو ندادی؟ چرا نیومدی دانشگاه؟
صدای نفس هایش را می شنیدم، نفس عمیقی کشیدم وبا صدای
نرمتری گفتم:
–از دست من ناراحتی؟
اگه از دست من دلخوری، معذرت می خوام .
بازهم جوابم سکوت بود.
ــ راحیل.
مهربان ترادامه دادم.
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسيدند آيا او را تا
حد مرگ دوست دارى ؟
گفتم بالاى قبرم از او صحبت كن و
ببين چطور مرا زنده مى كند:))
✨🤍
|محمود درويش|
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
#ختم جزء22
ختم قران به نیابت از
شهید حمید قنادپور
شفای همهی بیماران،
سلامتی و تعجیل در ظهور حضرتمهدی [عجلالله]💞🥺🌱
۴۸۵🌸
۴۸۶🌸
۴۸۷🌸
۴۸۸🌸
۴۸۹🌸
۴۹۰🌸
۴۹۱🌸
۴۹۲🌸
۴۹۳🌸
۴۹۴🌸
۴۹۵🌸
۴۹۶🌸
۴۹۷🌸
۴۹۸🌸
۴۹۹🌸
۵۰۰🌸
۵۰۱🌸
۵۰۲🌸
۵۰۳🌸
۵۰۴🌸
۵۰۵🌸
۵۰۶🌸
هرصفحه ای رو خواستید شخصی اطلاع بدید🌺
@Fatemeh83833
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷
حکمت 28 نهج البلاغه 📜
📌زهد واقعی
وَ قَالَ (علیه السلام): أَفْضَلُ الزُّهْدِ، إِخْفَاءُ الزُّهْدِ.
و فرمود (ع): برترين پارساييها آن است كه در نهان باشد.
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷 حکمت 28 نهج البلاغه 📜 📌زهد واقعی وَ قَالَ (علیه السلام): أَفْضَلُ الزّ
🔸تفسیر حکمت 28👇
این سخن اشاره به برنامه اى است که زاهدان ریایى در آن عصر و این عصر براى جلب قلوب مردم انتخاب مى کردند; لباس هاى ساده و مندرس و گاه از کرباس و خانه اى محقر و طعامى بسیار ساده براى خود برمى گزیدند تا مردم به آنها اقبال کنند و گاه آنها را مستجاب الدعوه پندارند و از این طریق مقامى در اجتماع پیدا کنند و یا اموالى را پنهانى گرد مى آوردند. بسیار مى شد که زندگانى درونى و بیرونى آنها با هم بسیار متفاوت بود و با توجه به این که ریاکارى نوعى شرک و خودپرستى است آنها گرچه ظاهرا زاهد ولى در باطن مشرک بودند و گاه سرچشمه خطراتى براى جامعه مى شدند.
زاهد واقعى آن کس نیست که به سراغ دنیا رفته، ولى چون آن را به چنگ نیاورده ناچار لباس زهد به خود پوشیده است. زاهد واقعى کسى است که دنیا به سراغش آمده و او آن را نپذیرفته و زندگى زاهدانه را بر نعیم دنیا ترجیح داده است. همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در خطبه 32 از خطب نهج البلاغه مى فرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ أَبْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْکِ ضُئُولَةُ نَفْسِهِ وَانْقِطَاعُ سَبَبِهِ فَقَصَرَتْهُ الْحَالُ عَلَى حَالِهِ فَتَحَلَّى بِاسْمِ الْقَنَاعَةِ وَتَزَیَّنَ بِلِبَاسِ أَهْلِ الزَّهَادَةِ وَلَیْسَ مِنْ ذَلِکَ فِی مَرَاح وَلاَ مَغْدًى; بعضى از آنها کسانى هستند که ناتوانى اشان آنها را از رسیدن به جاه و مقام بازداشته و دستشان از همه جا کوتاه شده آنگاه خود را به زیور قناعت آراسته و به لباس زاهدان زینت بخشیده اند در حالى که در هیچ زمان نه در شب و نه در روز در سلک زاهدان راستین نبوده اند».
بسیارى از بنیان گذاران مذاهب باطله نیز در سلک همین زاهدان ریایى بودند.
به تعبیرى دیگر: زاهد کسى است که وابسته به دنیا و اسیر آن نباشد نه آن کس که دستش از همه چیز تهى است. همان گونه که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر زهد از آیه شریفه (لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ)(1) استفاده کرده است و مى فرماید: «تمام زهد در دو جمله از قرآن آمده است، خداوند سبحان مى فرماید: بر گذشته تأسف نخورید و نسبت به آنچه به شما داده است دلبند و شاد نباشید».
امام(علیه السلام) در روایت دیگرى که در غررالحکم آمده تعبیر جالب دیگرى دارد و مى فرماید: «الزُّهْدُ أَقَلُّ ما یُوجَدُ وَأَجَلُّ ما یَعْهَدُ وَیَمْدَحُهُ الْکُلُّ وَیَتْرُکُهُ الْجُلُّ; زهد و پارسایى کمیاب ترین چیزها و ارزشمندترین آنهاست همگان آن را مى ستایند ولى اکثر مردم به آن عمل نمى کنند».
درباره اهمیت زهد و پارسایى و مراتب و درجات آن بحث مشروحى ذیل خطبه 81 از همین کتاب آمده است.
این سخن را با ذکر دو نکته پایان مى دهیم: نخست این که اگر سؤال شود چگونه مى توان زاهد بود و زهد را پنهان کرد در پاسخ مى گوییم: شخص زاهد باید در مجامع مانند دیگران رفتار کند; مثلاً اگر سر سفره اى است که غذاهاى مختلف در آن است مقدارى از هر کدام تناول کند نه این که همه غذاها را کنار بزند مثلا به نان و پنیرى قناعت نماید و از نظر لباس، لباس ساده معمولى بپوشد نه لباس غیر متعارف زاهدانه و به این ترتیب مى تواند در باطن زاهد باشد و در ظاهر فردى معمولى.
نکته دیگر این که هر گاه زاهد به زهدش افتخار کند و آن را اظهار نماید در واقع زاهد نیست، چرا که دلبستگى به زهد و افتخار به آن و جلب نظر مردم از این طریق خود عین رغبت در دنیا و بر ضد زهد است.
✅ داستان کوتاه
🔹 خیانت به اسلام و فریب مسلمانان
🌷 پیامبر اکرم در بازار مدینه از کنار مرد گندم فروشی می گذشت که ظاهر گندمش آراسته بود و نیکو به نظر می رسید. رسول خدا به گندم نگریست و به فروشنده فرمود: گندمت را گندم خیلی خوبی می بینم.
سپس قیمت آن را پرسید. در همین وقت، خداوند به حضرت وحی فرمود: دستت را زیر گندم فرو ببر و آن را زیر و رو کن!
پیامبر اکرم دستش را زیر گندم برد و آن را زیر و رو کرد. دید روی آن بهتر از زیر آن است. لذا فرمود: تو خیانت به اسلام را با فریب مسلمانان یکجا جمع کرده اي. از یک طرف به دستور قرآن خیانت می کنی و از طرف دیگر با زینت دادن ظاهر گندم، مسلمانان را گول می زنی.
خیانت به اسلام و فریب دادن مسلمانان، هر دو از صفات زشت و هر دو از گناهان بزرگ است.
📚 داستانهای بحارالانوار، ج 6 ص 26