eitaa logo
مجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
2.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.7هزار ویدیو
75 فایل
••|💙🪽|•• شھیدحججۍمیـگفت: یھ‌وقتـایۍ‌دل‌ڪندن‌از یھ‌سـرےچیـزاۍِ'خـوب' باعـث‌میشھ... چیـزاۍِ'بهترے' بدسـت‌بیاریم... بـراے‌ِرسیـدن بھ مھـدےِ‌زهـرا'عج' از‌چـۍ‌دل‌ڪندیم؟! 🤎 ⃟¦✨ #اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج. ارتباط با ما: @Aliali313110
مشاهده در ایتا
دانلود
💔⃢🥺↫ 🖐🏻‼️ میگـفـت : بیایـن‌یـه‌قراری‌بزاریـم؛ روزی‌دوسـه‌بـار‌دلمـون‌واسه‌خودمون‌تنگ‌بشـه!✌️🏻 واسـه‌روزایِ‌خوبمـون..واسـه‌نمازِ‌اول‌وقتمـون.. واسـه‌وقتایـے‌ڪه‌دلامون‌میشکسـت‌ .. دمِ‌خونه‌خدا‌رفتنامون... واسـه‌دعایِ‌فرجمـون.. واسـه‌شبایِ‌جمعه‌دعاکمیلمون.. ڪجاسـت‌اون‌روزایِ‌بندگـی؟ ڪجا‌رفتـه‌اون‌اخلاصمـون؟ چقدر‌فاصلـه‌گرفتیم‌ا‌زاون‌روزا💔
💔 هروقت‌بعد‌از‌گُناه ...! خداانقدر‌زنده‌نِگَهِت‌داشت کہ‌وضو‌بگیرے‌ وایستے‌جلوشو‌نماز‌بخونے یعنے‌پذیرفتتت خُدا‌از‌تو‌نا‌اُمید‌نیست🙃🌱 پس‌خدا‌رو‌بخاطر‌این‌لیاقت‌شڪرڪن!
مجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
🔹امروز سه شنبه مختص به امامان سجاد و محمد باقر و صادق (علیه و علیهم السلام ) است . 🔹تاریخ و مکان
🔹نحوه و تاریخ شهادت : ▪️امام سجاد: آن حضرت به دستور ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسید. در روز و سال وفات و شهادت حضرت اختلاف است؛ دامنه این اختلاف از سال ۹۲ق تا سال ۱۰۰ق را شامل می‌شود، اما مشهورترین سال، یکی ۹۴ق است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بی‌شماری از اهل مدینه، سنة الفقهاء نامیده‌اند و دیگری سال ۹۵ق می‌باشد. ▪️امام باقر : آن حضرت در سال ۱۱۴ ه‍. ق در مدینه به دست ابراهیم بن الولید مسموم شد و به شهادت رسید ▪️امام صادق: آن حضرت در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و به شهادت رسید 🔹مرقد: هر سه امام در قبرستان بقیع دفن شدند
بسم رب الحسین
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خار دار نفست عبور کن🍂 با کف دستش محکم به پشتم زدو گفت: –نپیچون، میریم خواستگاری برات می گیریمش بابا، این که غصه نداره. فقط اینوبدون عاشقی یعنی بدبختی، یعنی کوری وکری، زندگی منو ببین عبرت بگیر. از این که اینقدر همه چی را راحت گرفته بودو درعوض اززندگیش ناراضی بودتعجب کردم. آهی کشیدم وگفتم: –داداش به این راحتیا نیست. بعد برایش افکارراحیل راتوضیح دادم. اخمی کردو گفت: –توام عاشق چه کسی شدیا، مگه دختر قحط بود. اون اگه جواب مثبت هم می داد مگه می تونستی باهاش زندگی کنی؟ هی می خواد ایراد بگیره اینجا نریم گناه میشه اونجا نریم محیطش مناسب نیست. دختره خیلی عاقل بوده جواب منفی بهت داده. وگرنه واسه حتی یه عروسی رفتنتون هم باید عذاب می کشیدی. اونا که عروسی مختلط و اینجور جاها نمیان، خیلی خودشون رو محدود می کنند. باید بری خدارو شکر کنی، که دختره فهمیده بوده.حتما نشسته با خودش به همه ی اینا فکر کرده و دیده نمیشه، که گفته نه. وگرنه هر دختری آرزوشه زن تو بشه. پوفی کردم و گفتم: –خودت داری میگی دختر عاقل و فهمیده اییه، بعد میگی خودشونو محدود می کنند. خب کسی که عاقله، حتما این محدودیت هم الزمه دیگه، آدم عاقل خب کارهای عاقالنه هم می کنه دیگه... بی حوصله گفت: –ول کن آرش، دو روز دنیا، نیازی به این همه مته به خشخاش زدن نیست.آدم باید از زندگیش لذت ببره. توام با ما میای شمال، خانواده ی مژگانم هستند. همین خواهرمژگان که کشته مردته محلش نمیزاری، بعدافتادی دنبال یکی که هیچیش بهت نمی خوره؟ باالخره کیارش راضی شدمامان را با خودشان ببرد، از من هم قول گرفت که حداقل برای دوروزهم که شده همراهیشان کنم. موقع رفتنشان، مژگان)همسربرادرم( به طرفم امد وهمانطور که دستش را دراز می کرد برای خداحافظی گفت : –آخه تو می خواهی تنها بمونی که چی بشه، دستش را فشردم و با لبخند گفتم: –همیشه که تنها موندن بد نیست. حاال شایدم چند روز دیگه امدم. برید به سالمت، امیدوارم بهتون خوش بگذره. مشتی حواله ی بازویم کردو گفت 🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼 🍂از سيم خاردار نفست عبور کن 🍂 –ای کلک، مشکوک میزنیا. دستم را گذاشتم روی بازویم و اخم نمایشی کردم و گفتم: –بیچاره داداشم، دستت سنگینه ها. کیارش چمدان مامان را داخل صندوق ماشین گذاشت و گفت: –مژگان بیا بریم، کم این داداش ما رو اذیت کن. بزار بشینه تنهایی خوب فکراش رو بکنه ببینه واست جاری بیاره یا نه؟ مژگان باتعجب نگاهم کردو گفت : –واقعا؟ خبریه؟ در چشم های کیارش ُبراق شدم و گفتم : –برید زودتر، تا من رو همینجا زن ندادید. مژگان چشمکی به من زدو آرام گفت: –زیاد خوشگل نباشه ها... خنده ایی کردم و گفتم: –تو مایه های "دیپیکا پادوکنه". باچشم های گرد شده نگاهم کردو گفت: –شوخی می کنی؟ خیلی خونسردو آرام گفتم: –البته خیلی بهتر از اونه. کنجکاوانه گفت : –موهاشم مثل اونه؟ شانه ایی باال انداختم و گفتم: –چه میدونم . ــ وا یعنی چی؟ مگه ندیدی؟ ــ من اداشو درآوردم و گفتم : –وا! از کجا ببینم زیر روسریه؟ مشکوک نگاهم کردو گفت: –خب معلوم میشه دیگه، همش که زیر روسری نیست، تابلوئه. تازه منظورش رامتوجه شدم، حاال محجبه بودن راحیل راچطورتوضیح بدهم. با,من و ,من گفتم: –احتماال هست دیگه. کیارش کنار مژگان ایستادو پرسید: –چی میگه این؟ مژگان کالفه گفت : 🌼🌼🌼🌼🌼
اتمام قمر در عقرب امیدوارم اون چیزهایی که میخواستید از خدا و طبیعت گرفته باشید 👌🏻
💔⃢💔 .. فکر کردن به مثل دود🚬 می مونه ! آدمو نمی 🥺ولی درو دیوار دلو ، میکنه و آدمو . . 👨‍🦯 هعی💔
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۴۲﴾ 🔸 و حق را به باطل مپوشانید و حقیقت را پنهان نسازید و حال آنکه (به حقّانیّت آن) واقفید. 🔅 وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ ﴿۴۳﴾ 🔸 و نماز به پا دارید و زکات بدهید و با خدا پرستان حق را پرستش کنید. 💭 سوره: بقره