eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.6هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
2هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین
🌼🌼🌼🌼 🍂از سیم خار دار نفست عبور کن 🍂 –هیچی، داره از احتماالت حرف میزنه. بعدهم خداحافظی کردو رفت. کیارش رو به من با تعجب گفت : –چی شد؟ این که ذوق کرده بود. با لبخند گفتم : –چی بگم، انگار از "دیپیکا پادوکن" زیاد خوشش نمیاد. کیارش با بهت نگاهم کرد. هم زمان مامان در حال مرتب کردن شالش رسید و گفت: –غذا رو گازه گرسنه شدی بخور، مواظب خودتم باش.خم شدم و بوسه ایی روی موهایی که از شالش بیرون زده بود کاشتم و گفتم : –فکر من نباش گرسنه نمی مونم. آهی کشیدو گفت : –تازگیا خوب غذا نمی خوری، مواظب خودت باش. سرم را با دو دستش پایین آورد و گونه ام رابوسیدوبه طرف ماشین رفت. دستم را دراز کردم تا با کیارش خداحافظی کنم که دیدم هنوز مبهوته. خندیدم و گفتم: –کاش می موندید صبح می رفتید. از بهت بیرون امدو دست دادو گفت : –االن خلوتره. خداحافظ. ــ به سالمت. هنوز به ماشین نرسیده برگشت و گفت: –نگفتی این پاکُنه چیه؟ با تعجب گفتم : –پاکُن؟؟ ــ همین که مژگان خوشش نیومده دیگه. از ته دل خندیدم و گفتم : –آهان...بازیگره بابا... هنوزم مبهوت نگاهم می کرد، دستی برایش تکان دادم و گفتم : –آروم برون. با همان حالت رفت و پشت فرمان نشست. دستهایم رادرجیب شلوارم فروبردم و به دور شدنشان خیره شدم. 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼 🍂از سيم خاردار نفست عبور کن 🍂 وقتی به رفتارهای مژگان فکر می کنم. تفاوتش را با راحیل کامال متوجه می شوم. رفتارهایی که قبال برایم خیلی عادی و معمولی بود، ولی االن چون همه را با راحیل مقایسه می کنم، انگار درک حرف های راحیل برایم راحتر می شود. انگار راحیل برای من از یک دنیای دیگر امده. یک دنیای پاک و دست نیافتنی. با این فکرها اضطراب می گیرم. نکند راحیل برای من زیادی باشد، نکند با من بودن، دنیای پاکش را آلوده کند. شاید اصال از همین موضوع واهمه دارد. شاید برای همین می گوید دنیای من با شما فرق دارد. کیارش راست می گوید او بهتر از من فهمیده که افکار آدم ها روی روش زندگیشان تاثیر دارد. کاش دل آدم ها فهم و شعور داشت و این مسائل را می فهمید. گوشی را برداشتم و به سعید زنگ زدم تا بیایدوکمی حرف بزنیم تا از این بی قراری حداقل برای مدت کوتاهی نجات پیدا کنم. انگار مهمانی بود، آنقدرصدای موزیک بلند بود که صدایش را درست نمی شنیدم. قطع کردم. بعد از چند دقیقه خودش تماس گرفت و گفت دریک پارتی در حال خوشگذرانی با دوستانش است. خیلی اصرارکردکه من هم بروم. اگر روزهای دیگر بود می رفتم. ولی االن اصال دل و دماغش را نداشتم. وقتی اصرارش رابی فایده دید گفت: –فردا با بچه ها بریم بیرون؟ فکری کردم و گفتم : –سعیدجمعمون پسرونه باشه ها، حوصله ی این دخترای لوس روندارم. خندیدوگفت: –بابا اینا لوس نیستند، فقط بعضیهاشون یه کم زیادی اجتماعی هستند . –حاال هرچی، اصالفقط خودت بیا، تنهای تنها... –باشه بابا . روی تختم دراز کشیدم و آهنگی از گوشی ام پلی کردم و گوش دادم. خواننده از جدایی و فراق میگفت، ومن آنقدر تحت تاثیرش قرار گرفتم که بغض گلویم را گرفت. بلند شدم و نشستم .یک لحظه از فکر این که ممکن است نتوانم به راحیل 🌼🌼🌼🌼🌼
26.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امور فرهنگی کانال مجانین الحسین ♥️📌"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ https://eitaa.com/MajaninalHossein
جاهایی که تو زندگیت خدا نقطه میزاره روش علامت سوال نکش ...👌🏻
پاشید خودتون رو دوس داشته باشید و زندگی کنید ‏شما برای هیچکس مهم نیستید؛ خودتون باید برای خودتون اهمیت قائل شید.💔
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷 حکمت 36 نهج البلاغه 📜 📌زیان ارزو های طولانی وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ، أَسَاءَ الْعَمَلَ.  و فرمود (ع): هر كه دامنه آرزوهايش گسترده شود، كردارش ناروا گردد.