eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
Entezar-Azan(320)(2).mp3
1.33M
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 سوره مبارکه حشر ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮              @MajaninalHossein          ─━━🌱━━━─   ─━━━🌱━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای فرج اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🤲 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮              @MajaninalHossein          ─━━🌱━━━─   ─━━━🌱━━─
صداى اذان از راديو ماشين به گوش رسيد، جوانى كه در كنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقاى راننده! می ‏خواهم نماز بخوانم. راننده با بی ‏تفاوتى و بی‏خيالى گفت: برو بابا حالا كى نماز می خواند! بعدش هم توجهى به اين مطلب نكرد، ولى جوان با جديت گفت: به تو می ‏گويم نگهدار! راننده فهميد كه او بسيار جدى است، گفت: اينجا كه جاى نماز خواندن نيست، وسط بيابان، بگذار به يك قهوه ‏خانه يا شهرى برسيم، بعد نگه می‏دارم. خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره ‏اى جز نگه‏داشتن نداشت. بالاخره ماشين را در كنار جاده نگه‏داشت، جوان پياده شد و نمازش را با آرامش و تمأنينه خواند، من هم به تأسى از وى نماز خواندم. پس از نماز وقتى در كنار هم نشستيم و ماشين حركت كرد از او پرسيدم: چه چيز باعث شده كه نمازتان را اول وقت خوانديد؟ گفت: من به امام زمانم، حضرت ولى‏عصر(عج) تعهد داده‏ام كه نماز را اول وقت بخوانم. تعجب من بيشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چيز تعهد داديد؟ گفت: من قضيه و داستانى دارم كه برايتان بازگو می كنم، من در يكى از كشورهاى اروپايى براى ادامه تحصيلاتم درس می ‏خواندم، چند سالى بود كه آنجا بودم، محل سكونتم در يك بخش كوچك بود و تا شهر كه دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زيادى بود كه اكثر اوقات با ماشين اين مسير را طى می ‏كردم. ضمناً در اين بخش، يك اتوبوس بيشتر نبود كه مسافران را به شهر می ‏برد و برمی گشت. براى فارغ ‏التحصيل شدنم بايد آخرين امتحانم را می دادم، پس از سال‏ها رنج و سختى و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسيد، درس‏هايم را خوب خوانده بودم، آماده بودم براى آخرين امتحان سوار ماشين اتوبوس شدم و پس از چند دقيقه، اتوبوس در حالى كه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم كتاب جلويم باز بود و مى‏خواندم، نيمى از راه آمده بوديم كه يكباره اتوبوس خاموش شد، راننده پايين رفت و كاپوت ماشين را بالا زد، مقدارى موتور ماشين را نگاه كرد و دستكارى نمود، آمد استارت زد، ماشين روشن نشد، دوباره و چندين ‏بار همين كار را كرد، اما فايده ‏اى نداشت، (اين وضعيت) طولانى شد و مسافران آمده بودند كنار جاده نشسته و بچه‏ هایشان بازى می ‏كردند و من هم دلم براى امتحان شور می ‏زد و ناراحت بودم، چيزى ديگر به موقع امتحان نمانده بود، وسيله نقليه ديگرى هم از جاده عبور نمی كرد كه با او بروم، نمی دانستم چه كنم، در اضطراب و نگرانى و نااميدى به سر می بردم، تا شهر هم راه زيادى بود كه نمی شد پياده بروم، پيوسته قدم می زدم و به ماشين و جاده نگاه می كردم كه همه تلاش‏هاى چندساله ‏ام از بين می ‏رود و خيلى نگران بودم. يكباره جرقه ‏اى در مغزم زد كه ما وقتى در ايران بوديم در سختی ‏ها متوسل به امام زمان(عج) می شديم و وقتى كارها به بن بست می ‏رسيد از او كمك و يارى می خواستيم، اين بود كه دلم شكست و اشكم جارى شد، با خود گفتم: يا بقية اللَّه! اگر امروز كمكم كنى تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می ‏شوم كه تا آخر عمر نمازم را هميشه سر وقت بخوانم. پس از چند دقيقه آقايى از آن دورها آمد و رو كرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف میزد). راننده گفت: نمی‏دانم هر كار می كنم روشن نمی شود. مقدارى ماشين را دست‏كارى كرد و كاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن! چند استارت كه زد ماشين روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشين گشتند و من اميدى در دلم زد و اميدوار شدم، همين كه اتوبوس می‏خواست راه بيفتد، ديدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: «تعهدى كه به ما دادى يادت نرود، نماز اول وقت!» و بعد پياده شد و رفت و من او را نديدم. فهميدم كه حضرت بقية اللَّه امام عصر(عج) بوده، همين‏طور اشك میريختم كه چقدر من در غفلت بودم. اين بود سرگذشت نماز اول وقت من‏. نماز و عبادت امام زمان(عج)، عباس عزيزى، ص 85 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮              @MajaninalHossein          ─━━🌱━━━─   ─━━━🌱━━─
طولانی ولی داستانش خوبه👌
•بسیجی که باشیـ، ولایی که باشیـ، حزب الهی که باشیـ، از نظر مردم فقط یه شست و شوی مغزی هستی و آماج نگاه های تحقیر آمیز..! اینجاس که باید عاشق باشی تا بتونی پای آرمانهات وایسی...:)🌱 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━
•°•|✨💛|•°• نـماز‌اول‌وقـت‌بخونیـد‌به‌شهادت یه‌قدم‌نزدیک‌شید وگرنـه پروف‌چریکـی‌و‌شلوار‌شیـش جیب‌شـمارو‌به‌شـهادت‌که‌هـیچ به‌اسارت‌هم‌نمیبـره🖐🏻! ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨🙂 اول روز..... یه سلام بدیم به عشق جانمون السَّلامُ‌عَلَيْكَ‌یا‌بقِیَّةَ ال
↝آنچھ‌گذشتـ. . . . |ـشبت‌ـون‌شھدایے |ـعاقبتتون‌امامـ‌زمانےシ |عِشقِتون‌زَهࢪایـے |نَفَسِتون‌حِیدَࢪۍ |اِلتمـٰاس‌دُعـٰاۍ‌‌فَرَجْ| |یـٰاعلـے|•🥹✨ التماس_دعا🍃
❣امام حسین به ما هویّت می‌دهد ..ِ ❣و امام مهدی به ما هدف می‌دهد .. ❣کسی که دارد .. ❣بُمب اتم نمی‌تواند نابودش کند .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️تو به خودت بدهکاری! 💙به چشمات، برای دیدنِ لحظه‌ی .. 💜موفقیتت! به گوش‌هات، برای شنیدن .. ❤️اسمت از میکروفن‌ها! به پاهات، برای .. 💙قدم زدن تو دانشگاه یا محل کارِ رویایی‌ات! 💜به دستات، برای تلاشششون! ❤️به قلبت، برای این همه صبوری و قشنگیش! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
1098_f1df5f83b5121b7b3d7d68e3eba9e9b914844831-144p.mp3
6.21M
دعای روز پنجشنبه🌱 ╭─━━━━─╯"🕊"𝐉𝐎𝐈𝐍 ╰─━━━━─╮ @MajaninalHossein ─━━🌱━━━─ ─━━━🌱━━─
🔹صفحه: 548 💠سوره حشر: آیات 17 الی 24