حالا هی بگید بچه بده بیا کی حاضر میشه به این گوگلیا بگه بد؟🤨
هن؟ کی جرات داره؟😂
#سـتـاد_گـوگـولـی_سـازی_کـانـال😍😂
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
#ختم جزء20
ختم قران به نیابت از
شهید یوسف نیکفر
شفای همهی بیماران،
سلامتی و تعجیل در ظهور حضرتمهدی [عجلالله]💞🥺🌱
۴۴۱🌺
۴۴۲🌺
۴۴۳🌺
۴۴۴🌺
۴۴۵🌺
۴۴۶🌺
۴۴۷🌺
۴۴۸🌺
۴۴۹🌺
۴۵۰🌺
۴۵۱🌺
۴۵۲🌺
۴۵۳🌺
۴۵۴🌺
۴۵۵🌺
۴۵۶🌺
۴۵۷🌺
۴۵۸🌺
۴۵۹🌺
۴۶۰🌺
۴۶۱🌺
۴۶۲🌺
هرصفحه ای رو خواستید شخصی اطلاع بدید🌺
@Fatemeh83833
سلام بابا مهدی
یک هفته گذشتو من هر روز گناه کردم
یک هفته گذشتو من هر روز عذابت دادم
با نگاه به نامحرم با ناسزا گفتن با غیبت و....
امروز اعمالم میرسه به دستت
میدونم هیچ عمل خیری ندارم که تو بهش لبخند بزنی
ولی بابا من سینه زنم منو کنار نزنی
دست منو ول نکنی
من هنوزم جز تو کسیو ندارم
منو سرد نکنی
منو ترد نکنی ..
#امام_مظلوم
#تلنگرانه😭
امربهمعروف
ازاونجاخرابشدکه
هرکیهرکاریکردگفت:
عیسیبهدینخودموسیبهدینخود
آیاخدایهردویکینبود..!؟(:
#ألْلّٰهُمَعَجِلْلِوَلِیکَاَلْفَرَجْ 🥺💔
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 #پارت_۱۷۵ چه آرامشی در من است وقتی می ایی... و چه آشوبم
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۷۶
در مترو پیام فرستادن آرش را، برای سوگند پیامکی گفتم .
وقتی به خیابان دانشگاه رسیدم دیدم سوگند زنگ زد و گفت:
–الان کجایی؟
با تعجب گفتم :
–سالمت کو؟
ــ سالم. کجایی؟
ــ نزدیکم، یه دقیقه دیگه می رسم.
ــ خیلی جدی گفت:
–همونجا وایسا تکون نخور امدم.
ــ اتفاقی افتاده؟
بدون این که سوالم را جواب بدهد گوشی را قطع کرد و من
حیران ماندم.
چند دقیقه ایی همانجا ایستادم که دیدم با سرعت باالبه
طرفم می آید.
نفس نفس زنان به من رسید. دستم را گرفت و کشید دنبال
خودش.
مسیرش بر خالف مسیردانشگاه بود.
با نگرانی پرسیدم:
–سوگند میگی چی شده یا می خوای نصف جونم کنی؟
به پیچ خیابان که رسیدیم پشت سرش را نگاه کرد و نفس
راحتی کشید.
–بریم مترو.
اخم هایم رانشانش دادم.
–کسی دنبالته؟
ــ با تعجب گفت :
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃
#پارت_۱۷۷
دنبال من نه، دنبال تو.
ــ چشم هایم گرد شدند و گفتم :
–کی؟
ــ آرش.
دستم را از دستش بیرون کشیدم و گفتم:
–درست حرف بزن ببینم چی میگی.
ــ سرعت قدم هایش راکمتر کرد.
–وقتی رسیدم دانشگاه، تازه پیامت رو خوندم. بعدش آرش
امد سراغت رو از من گرفت، پرسید امروز میای یا نه.
منم چون پیامت رو خونده بودم.گفتم معلوم نیست.
چند بارهم امد خیابون رو نگاه کردو رفت. منم تو یه فرصت
مناسب جوری که متوجه نشه بیرون زدم.
–خب که چی؟
ــ اوال: کچی نه و بز. دوما: امروز نمیریم دانشگاه.
با صدای بلند گفتم:
–نمیریم؟
اخم کرد.
–راحیل نریم بهتره. ممکنه یه حرفی چیزی بگه تو رو هوایی
کنه، بابا تازه حال و هوات یه کم درست شده، حرف من رو
گوش کن و نرو.
اصال بیا من می برمت یه جای خوب که به صدتا دیدن آرش
بیارزه.
همه ی حرف هایش را قبول داشتم ولی این دل لعنتی را چه
می کردم. سرم را پایین انداختم و زیر لب گفتم :
–کاش حداقل یه کلاس رو می رفتیم.
🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
کسی چه میداند؟
عاشق کسی بودن که هیچگاه اورا نتوانستی ببینی
زیرا چشمان پراز الودگی نگذاشتند محبوب ِ دل را ببینی
چقدر درد دارد؟
#امام_زمان
💔
دوستان به علت نزدیک شدن اذان مغرب مجبورم ناشناس رو تموم کنم
عذر بنده را پذیرا باشید🌺
#پایان_ناشناس