.
دیدے حسین؟دسٺ مرا دشمن ٺو بسٺ
دیدے چگونہ حـرمٺ اهل حرم شکسٺ
بـاور نمیڪنے ڪہ بـہ دنبال نیزه هــــــا
من بودمُ رقیـــــــہ و سربازهـاے مسـٺ
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
بیا بشنو پدرجان صحبتم را
غم تو برده از کف طاقتم را
18 (1).mp3
12.36M
بهنیمهشبیزپیکاروانبهدامندشت کســیکهپــایبرهنــهدویـدمنبـودم
حضرترقیه(جَـلَّجَلالَـها)خطاببه
رأسمبارکسیدالشهداءفرمودند:
《یاابتاهقَتَلوکَظُلماًوعُدواناَ
وسَمُّوکبالخارجی》
ایپدر!توراازرویستمودشمنیکشتندو
نامخارجیراهمبرتوگذاردند.
سپس،زجر(حرامزاده)باغضب
رقیه(جَـلَّجَلالَـها)راازرویشترگرفتو
ازبالابررویزمینانداخت.
حضرترقیه(جَـلَّجَلالَـها)ازترس،
شروعکردبهدویدندرآنتاریکی.
سختیوخاروخاشاکزمین،پاهایحضرترا
مجروحنمود.واوباجراحتو
خستگیمیدوید.
منبع؛
ناسخالتواریخ،صفحه۵۳۱
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو برده از کف طاقتم را
دو چشم خویش را یک لحظه وا کن
ببین سیلی چه کرده صورتم را
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
بهنیمهشبیزپیکاروانبهدامندشت کســیکهپــایبرهنــهدویـدمنبـ
ألسَّلامعَلىمَنضَرَبرَأسهووَجههوامتِلأفَمهبِالدَّم
عـزاءلَطم🩸
يزيد(لعنتاللهعليه)سَرمطهرسیدشهداء(جَـلَّجَلالَـه)
رابرایمخدّرات(جَـلَّجَلالَـهما)درخرابهفرستادتا
حضرترقیه(جَـلَّجَلالَـه)سرخونينبابارادید؛
《فَانكَبَتْعَلَيْهِتَقَبَّلَهُوَتَبْكِيوَتَضْرِبَعَلَىرَأْسِهَا وَوَجْهَهَاحَتَّىأَمْتَلَافَمَهَابِالدَّم》
آنقدربرسروصورتخودلطمهزدتادهانش
پرازخونشد.
منبع؛
ریاضالقدس،جلد۲،صفحه۳۲۳
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
بهنیمهشبیزپیکاروانبهدامندشت کســیکهپــایبرهنــهدویـدمنبـ
السَّلامُعَلـىمَنْبَكـىعَلىأبِيــهٔ
بکـــاء🏴
حضرترقیه(جَـلَّجَلالَـها)درخرابهشام
به گونهای《ایوایبابا》میگفتو
باگریهآهمیکشیدوپیکرکوچکشمیلرزیدکه
حضرتزینب(جَـلَّجَلالَـها)به
اهلبیت(جَـلَّجَلالَـهم)فرمود:کمگریهکنید!
چیزینماندهرقیهازدستبرود!
منبع؛
سحابالدموع،صفحه۴۲۴
✿مَجٰـانینُالحُـسَّین(؏)
يـاالشِفـاهُالٔعَطْشـٰى🏴
ألــــعَطَش
هنگامیکهخیمههاراآتشزدند
۲۳طفلکوچکازخیمههابیرونآمدند،
کهازشدتتشنگیوخوفمیلرزیدند.
یکیازبزرگانلشکر،بهعمرسعد(حرامزاده)گفت:
اگرخیالداریاینهارانزدیزید(ولدالزنا)ببری
یکنفرشانزندهبهشامنمیرسد،دستوربدهبه
اینهاآببدهندکهازتشنگیهلاکمیشوند.
عمرسعد(حرامزاده)گفت:بهایشانآببدهید.
سقاهامشکپرآبکردندونزدزنهاآوردند.
ظرفآبیبهرقیه(جَـلَّجَلالَـها)دادند
کهازهمهکوچکتربود،
رقیه(جَـلَّجَلالَـها)آبراگرفتوروانهیقتلگاهشد.
گفتند:کجامیروی؟
گفت:پدرمهنگامیکهبهمیدانرفت،
لبشتشنهبود،میخواهماینآبرابهاوبدهم.
منبع؛
سحابالرحمت،صفحه۶۳۶