eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
نمازت قضا نشه مومن :)
ali-fani-8.mp3
21.06M
🌸دعــــــــــاۍ‌عــــــــــــــــــــــھد🌸 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ دݪتنگۍ💔 صبحٺ بخیر آقاۍ مݩ آقاۍ تنهایۍ💔 قرار‌صبحگاھے‌موݩ💕:) العجݪ‌‌العجݪ‌یآ‌صاحب‌الزماݩ ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀@Majaninal_Hossein❀✿
╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀https://eitaa.com/MajaninalHossein ❀✿
بَغَلَم‌کُن‌که‌مَرا‌گریه‌مَجالی‌بِدَهد زَخم‌ها‌خورده‌اَم‌اَز‌مَرهمِ‌این‌آدم‌ها 🫀
اعتبار ما امام حسین (ع) هست ؛ ما با نام توئه که آبرو داریم آقای اباعبداللّٰه ..🫀!
بیهوده‌نگردیددراین‌شهربه‌‌والله نزدیك‌ترین‌راه‌به‌الله‌حسـیـن‌است :).
میگفت .. پیشِ کسی بغض‌ِتو بشکن که بلد باشه آرومت کنه ؛ مثلاً حسین :))🫀
السلام على مَن اُريق بالظلم دَمَهُ ؛ سلام بر آن کسی که ، خونش به ظلم ریخته شد !' ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀@MajaninalHossein❀✿
خواهرم یه جوری تیب بزن که امام زمانت بپسنده اگر آقا تو خیابون دیدت با لبخند نگاهت کنه بگه ماشالله این دختر ماست😊 ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀@MajaninalHossein❀✿
‌ عشقُ مهمون ِ دلم کردی ؛ خواب میدیدم بغلم کردی : ) [چقدر قشنگه کربلا]
خدایا . . میشه همه‌ی گناه‌هایی که منو از امام‌ حسین(ع) دور میکنه ببخشی ؟! ما خیلی دلتنگیم :))
چه قشنگ میگه: -وَاعتَصِمو بِاللهِ هُوَ مَولاکُم فَنِعمَ المَولَی و نِعمَ النَصیر.. +خودتان را به خدا بسپارید که او همه کاره ماست، چه نیکو مولایی و چه نیکو یاوری..♥️
‌گله‌اۍنیست‌‌اگر‌این‌همه‌اواره‌شده‌ایم تازمانۍڪه‌نیایۍسروسامانۍنیسٺ.!
‏‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فکر‌آن‌طرف‌باش!!! لذات‌این‌دنیابه‌طرفه‌العینی(چشم‌بهم‌زدنی)میگذرد... دنیاسریع‌می‌گذرد،زندگی‌وحیات‌آن‌جاست:) برای‌آن‌جامراقبت‌کنید ‐آیت‌الله‌بهجت(ره) 🌻 ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀@MajaninalHossein❀✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کفیله‌عقیله‌ابلفضل🥺❤️‍🩹 اصیل‌اصیله‌ابلفضل... ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀ @Majaninal_Hossein❀✿
سلام ممبرای بزرگوار ختم جدید قرآن کریم به نیت ظهور آقا امام زمان عج وحاجت روای شما بزرگوار التماس دعا 🙏☺️
48.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جونم آتیش گرفت وقتی این کلیپ رو دیدم.. خودم باهاش خیلی اشک ریختم..😞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ببینید و فقط چند دقیقه بهش فکر کنید💔 همه‌یِ دختر‌ها فدای خانم سه‌ساله.. ╭┈┈┈┈┈─────❥ ╰┈➤**✿❀ @Majaninal_Hossein❀✿
بســـم الله الرحــمن الـــرحـــیم♥️
شهید محمدرضا اسماعیلی در روستای اُشکهران از توابع شهرستان ورزنه به دنیا آمد. متاهل بود و از ایشان یک فرزندِ دختر به یادگار مانده است. عضو رسمی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران بود. یکشنبه یکم مرداد ۱۴۰۲ در پی حمله تروریستی ناجوانمردانه اشرار و کوردلان معاند به واحد گشت پلیس راه در محور خاش به تفتان همراه با سه نفر از مأموران غیور پلیس به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
همسر شهید از چگونگی با خبر شدن شهادت می‌گوید، با محمدرضا تماس گرفتم و جویای احوالش شدم گفت در حال گشت هستم و هر زمان به پاسگاه برسم با شما تماس می‌گیرم. نمی‌دانستم ۲۰ دقیقه بعد از این تماس، او شهید خواهد شد. به امید تماس محمدرضا بودم، همه کار‌های خانه را انجام دادم. غزاله را خواباندم، اما باز هم خبری از محمدرضا نشد..
دیگر نفهمیدم چه شد؟ ام‌البنین را به حضرت ابوالفضل (ع) قسم دادم که اتفاقی برای محمدرضا نیفتاده باشد. همه طلاهایم را نذر سلامتی‌اش کردم و شماره‌اش را گرفتم، خاموش بود. هر دو شماره‌اش خاموش بود. دست و پایم بی‌رمق شده بود. دیگر فهمیدم قطعاً خبری شده است. با برادرم تماس گرفتم و فقط فریاد می‌کشیدم. من درست حدس زده بودم..💔
همسر شهید می‌گوید، قبل از ازدواج همیشه دوست داشتم که همسر یک پلیس شوم و این آرزویی بود که آن را با کسی در میان نگذاشته بودم. فیلم‌های پلیسی می‌دیدم و از ابهت و اراده و ایثارشان خوشم می‌آمد. محمدرضا از طریق خاله‌ام که زن دایی ایشان می‌شد به من معرفی شد. محمدرضا از خاله‌ام خواسته بود
که برای طرح خواستگاری به منزل ما بیاید. آن زمان من سن زیادی نداشتم و همه حواسم به درس بود. خاله‌ام از محمد رضا می‌خواهد که موضوع را با خانواده‌اش در میان بگذارد و نهایتاً یک بار در ماه صفر و یک بار هم بعد از آن به خواستگاری آمدند در هر دو مرتبه جواب خانواده به ایشان منفی بود.