eitaa logo
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.9هزار ویدیو
62 فایل
به‌توکل‌نام‌اعظمش‌🙂✨ هرکس‌که‌حسینی‌است‌حقیرش‌مشمار دررتبه‌کبیراست‌صغیرش‌مشمار عنوان‌گدائی‌درش‌آقائی‌است آقاست‌گدای‌اوفقیرش‌مشمار🙂❤️‍🩹 #اینجا؟محل‌‌‌تجمع‌نوکرای‌آقا🥺☘️ +‌کپی؟ _روزمرگی و هشتگ های خود کانال❌️مابقی آزاد؛به شرط دعا برای شهادت خادمین✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
بسم الله الرحمن الرحیم 🌱🌷 حکمت 6 نهج البلاغه 📜 📌حفظ اسرار و حسن رفتار وَقَالَ (علیه السلام): صَد
🔸تفسیر حکمت 6 👇 اين عبارت در حقيقت، دستورى براى انسان است، تا راز خود را پنهان دارد، و با آوردن كلمه عاقل او را وادار و تشويق كرده است. گويا فرموده باشد: خردمند كسى است كه سينه خود را گنجينه راز و نگهبان آن قرار دهد. گشاده رويى دام دوستى است. از آن رو كه انسان بدان وسيله مردم را جلب كرده و دلشان را براى دوستى و محبّت خود به دست مى آورد، مانند، دام شكارچى كه پرنده را با آن صيد مى كند.   تحمّل ناملايمات، پوشنده عيبهاست، مقصود امام (ع) تحمّل سختى و اذيّت از طرف دوستان و ساير مردم است كه خود فضيلت بزرگى از شاخه هاى شجاعت مى باشد. عبارت: «قبر العيوب» را به اعتبار اين كه عيبهاى شخصى را در نزد مردم مى پوشاند، استعاره آورده است، همان طورى كه قبر لاشه مرده را كه در داخل آن قرار گيرد، مى پوشاند. سيّد رضی -رحمت خدا بر او باد- فرموده است: بعضى گفته اند، امام (ع) در تعبير از اين مطلب اين چنين نيز فرموده است: «المسالمة خباء العيوب»، يعنى صلح و آشتى پنهان ساختن عيبهاست. جوهرى مى گويد: خباء مفرد است و جمع آن اخبيه خانه اى است از كرك و يا پشم نه از مو كه بر دو، يا سه عمود و يا بيشتر استوار مى باشد. صلح و مسالمت فضيلتى از شاخه هاى پاكدامنى است، كلمه: خباء را استعاره از مسالمت آورده است از آن رو كه اين فضيلت باعث جلب محبّت و هم چون خانه پوششى براى عيبهاست و مستلزم آن است كه زبان مردم از عيبجويى بسته و خاموش باشد. اين مطلب كه صلح و مسالمت لازمه اش عيب پوشى است، در صورتى ثابت مى شود كه مى بينيم، نقيض آن -يعنى، ستيزه جويى و سازش نكردن- با طغيان طبيعت افراد بر عيبجويى، و اظهار معايب، به منظور توهين و سرزنش همراه است. هر كه از خود راضى باشد، خشم گيرنده بر او بسيار است. و اين مطلب به دو جهت است: يكى آن كه شخص از خودراضى، معتقد است كه از ديگران كاملتر است و به ديگران با چشم كاستى مى نگرد، و حقوق ديگران را ادا نمى كند، در نتيجه افراد زيادى نسبت به او خشم مى گيرند. دوم اين كه: با اعتقاد بر برترى خود نسبت به ديگران خود را بيش از اندازه تصوّر مى كند در صورتى كه ديگران او را در حدّ و مقدار خودش مى بينند، به اين ترتيب خرده گيران و خشمگينان بر او، روزافزون مى گردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻📸 دعای هر روز ماه رجب
doaye-tavasol-237281.mp3
5.81M
صوت دعای توسل با صدای استاد فرهمند ✨
هدایت شده از تنفس :)
یکم حمایت می‌کنید بیشتر بشیم ریزش خیلی داشتیم تگ میزارم
بسم رب الحسین🌱
✿مَجٰـانین‌ُالحُـسَّین(؏)
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 #پارت_۸۸ کمی معذب شدم. البته نمی دانم چرا راحت بودم با آقا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 نمی دانستم باید چه بگویم. دلم می خواست بگویم من می آیم و نگهش می دارم ولی نگفتم، چون هم دانشگاه داشتم، هم خیالم از طرف مادرم راحت نبود. شاید اجازه نمی داد. فکر کردم اصال شاید درست نباشد بیشتر از این اینجا بیایم. وقتی سکوتم را دید، نگاهی به شیرینی روی میزانداخت وگفت: –چرانمیخورید نکنه روزه اید؟ سرم راپایین انداختم. –نه، می خورم. غذای ریحانه تمام شده بود. بعدازاین که دست وصورتش راشست وخشک کرد در آغوشش گرفت و موهایش رانوازش کرد. ریحانه هم خودش را به پدرش سنجاق کرده بود. آنقدر هیکل تنومند و قدبلندی داشت که ریحانه درون آغوشش گم شده بود. روبه رویم نشست وریحانه را هم روی میزنشاند. ریحانه فوری به طرفم آمد. پدرش بانگرانی گفت: –نمی دونم با نبودنتون چطورمی خوادکناربیاد. – میام بهش سر می زنم. –واقعا؟ ــ بله البته گاهی، خب خود منم اذیت میشم. –اگه این کارو بکنید که واقعا خوشحالمون می کنید . دلم خواست بگویم من هم از محبتهای پدرانهات نمی توانم دل بکنم... من هم دلم نمی خواهدمحبتهای دورا دورت را ازدست بدهم. بعد از خوردن شیرینی و جمع و جور کردن، ریحانه با پدرش به طرف اتاق رفتند. من هم زیر اجاق را خاموش کردم و وضو گرفتم. اذان شده بود. بعد از نماز صدای زنگ گوشیام بلند شد.سعیده بود 🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🍃از سیم خار دار نفست عبور کن🍃 ٠ سریع جواب دادم: –سعیده جان الان میام. نگذاشت قطع کنم زود گفت: –اذان گفتن بیام بالا نماز بخونم. ماندم چه بگویم، آقای معصومی با شنیدن اسمش اخم هایش درهم رفت با دیدنش شاید ناراحت تر بشود. برای همین گفتم: –برو مسجد سرخیابون منم میام اونجا برات توضیح میدم. نگذاشتم حرفی بزند. گوشی را قطع کردم و بلند شدم تا آماده شوم. بادیدن سعیده که شالش را تا جلوی سرش کشیده بود و موهایش را پنهان کرده بود پقی زدم زیر خنده و گفتم: – به به خانم محجبه! با دیدنم لبخند پهنی زدو شالش را عقب کشید و دوباره موهای قشنگش را بیرون ریخت و گفت: –نماز بودم دیگه. بعد بغلم کرد. –دلم خیلی برات تنگ شده بود راحیلی. من هم بوسیدمش و گفتم: –منم همین طور. ــ چرا گفتی بیام مسجد؟ ــ آخه عصری که بهش گفتم تو می خوای بیای دنبالم اخماش رفت تو هم، اونوقت بیای خونش شاید خوشش نیاد. سعیده آهی کشید وگفت: –شایدم حق داشته باشه. احتماال فکر می کنه عامل همه ی مشکلاتش منم 🍃به _قلم_لیلا_ فتحی_پور🍃 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دو پارت از رمان تقدیم نگاهتون🌿🌿🌿 یاعلی🌱
سلام و درود به دوستان عزیز شبتون بخیر چیزی نمونده تا شروه دوره ترک گناه ها پس جا نمونی☺️ ساعت21 شروع میشه ان شاءالله
♡•🌹 چله ترک گناه و «خودسازی».." ✅ از گناه هات خسته شدی؟ ✅ دوست داری ترکشون کنی؟؟ ✅اما نمیدونی چجور؟ عضوم گروه بشو ✅😍 اینجا جایه که همه با هم تلاش میکنیم. تا گناه رو از خودمون دور کنیم💪💪 صد بار اگر توبه شکستی باز آی هیچوقت دیر نیستا پس عجله کن تا دیر دیر نشده•☺️🦋• ♡•🌹 https://eitaa.com/joinchat/3860398777C5ab06e17ab