سعیده منتظر جواب از خواستگارشه. یه مشکلی تو ازدواجشون پیش اومده و نشده به هرحال. الان ۶ ماه گذشته و قراره دوباره جواب بدن.
ازدواج مسعود به خاطر خونه نداشتن به مشکل خورده.
مریم در مضطرترین حالت ممکنه و همه امیدش به شماست و میخواد جوابش رو بدید.
قرار بود یکی به فاطمه اینا زنگ بزنه، بهشون یه خبر خوب بده، ازش خبری نیس. لطفا تا آخر هفته زنگ بزنن بیشتر از این منتظر نباشن!
حمید یه چیزی نوشته توی دایرکت که از وقتی خوندم دلم کبابه: "آقای امام رضا از فقر خیلی خسته شدم، از درخواست هایی که از پدرم دارم و انگار کوچیک می شم، از اینکه پول برای درمان کوچکترین بیماری ها هم ندارم"
مامان فریبا عمل داره، لطفا موفقیت آمیز باشه.
نجمه خیلی تنهاست، نه مردی داره پشتش باشه، نه خانواده، نه سرمایه، فقط شما رو داره، بچه هاش و براش نگه دار و دستشون رو بگیر تا توی مسیر خودتون باشن، عاقبتشون ختم به خیر بشه و گره ازمشکلاتشون باز شه.
و در آخر اینکه لطفا بخت دختر معصوم خانم هم باز شه.
الان واقعا به این نتیجه رسیدم که آقای امام رضا بودن چقدر سخته😔
شب بخیر.
@majd_psy
https://eitaa.com/joinchat/1967653045C5ec73d48b5
سلام آقای امام رضا
می دانید ما آدم معمولیها بعضی وقتها دلمان می گیرد، میرویم پارک؛ بعضی وقتها یک ساقهطلایی هم میخریم با یک چایی نبات توی لیوان کاغذی مینشینیم روی یک نیمکت و دلتنگیمان را دود میکنیم، آقای امام رضا! ما آدممعمولیها وقتی یک پَر ساقه طلایی را میشکنیم و یک ارزَنش میافتد روی زمین، یک مورچه همان یک ارزن را ور میدارد، میبرد با زن و بچهاش جشن میگیرد، آقاجان! ما آدم معمولیها آن مورچه را دعوا نمیکنیم که چرا تشکر نکردی؟ چرا مورچه خوبی نبودی؟ آن مورچه فقط شانس داشته کنار ما بوده و آن ذره ساقه طلایی نصیبش شده، شما که آدم معمولی نیستید، ولی من الان دور روز است زیر نیمکت شما که نه ، پای تاج سلطنت شما نشسته ام ، آن بالامالاها یک ساقهطلایی بهشتی ور دارید نصف کنید یک ارزنش بیافتد، من هم بروم با زن و بچهام جشن بگیرم، به قرآن که هیچ از شما کم نمیشود، به قرآن که برای شما قشنگ نیست، شیعه شما باشیم و این وضع زندگیهامان باشد مشتی! ما بچههای شماییم، هزارتا آتش هم بسوزانیم و توی کوچه باشیم شب را باید خانهی بابامان باشیم، نمی گویم قربان صدقهمان برو بغلمان کن، مثل باباها در را واکن اول گوشمان را بپیچان بعد بزن پس کلهمان بگو گمشو تو! بچه خوبیت ندارد شب بیرون باشد. به من ربطی ندارد آقاجان یک عالمه کنکوری و مریض و بدهکار و دردمگودار هم سلام رساندهاند که من ابلاغ کردم محضرتان از گردن من ساقط!راستی آن فرشنازکهای خشتی هم در شأن سلطانی شما نیست، زانو به آدم نمیماند یک نماز به کمر بزند.زیاده گوییم را ببخشید؛ بااجازه اسنپ بگیرم و برم فرودگاه تا دیر نشده.خداحافط😘
@majd_psy
گاهی اوقات کودکی که برای خواب به رختخوابش برده شده است واقعاً به توجه شما نیاز دارد و در نتیجه شما را صدا میزند، مثلاً شاید نیاز دارد به دستشویی برود، یا از عنکبوت روی دیوار ترسیده باشد.
همچنین، از نهماهگی به بعد، کودکان دچار اضطراب جدایی میشوند و به همین دلیل ممکن است فرزندتان از شما بخواهد موقع خواب کنارش باشید. گاهی هم کودک دلش میخواهد کنار خانواده بیدار بماند.
گاهی اوقات کودک بعد از یک تغییر بزرگ یا از دست دادن فرد یا شیء مورد علاقه دچار مسائل و مشکلات خواب میشود. در این صورت این مشکلات میتواند نشانه استرس یا اضطراب در او باشد.
@majd_psy
https://eitaa.com/joinchat/1967653045C5ec73d48b5
هدایت شده از همراز مدیا
📲 جلسه سوم لایو #دورهمی_مجردا
🔹️جمعه ۲۵ اسفندماه
🔹️ساعت ۲۳:۰۰
🔹️از پیج اینستاگرام همرازمدیا
@hamraz_media
عیدتون مبااااااااارک☺️
https://eitaa.com/joinchat/1967653045C5ec73d48b5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نورِ کَمجونِ خونه ، عَطرِ قُرمه سَبزی ، سَرما سَرما شُدَنِمون وَقتِ جدا شُدَن از رختخوابِ گَرم و نَرم، صدایِ خَش دارِ دُعای سَحَر که از رادیو پَخش می شُد و گاهی تویِ صدای برخوردِ قاشق و چنگال با تَنِ بُشقاب های ملامین گُم می شُد، چِشم های خواب آلود و نیمه باز، گیر کردنِ لُقمه های نَجَویده توی گلو ، لیوان لیوان آب خوردَن ، نگرانی از شروعِ اذان و تَموم نَشُدَنِ سَحَریمون ، شوخی های بابا برای سرحال آوُردَنِمون، صورتِ خَسته ومهربونِ مامان ...
آره، گذشته ها گذشته، اَمّا مُرورِ بَعضی خاطِراتِش شیرینه ؛ مِثلِ آب شُدنِ آرومِ یک حَبّه قَند ،گوشه ی لُپ ، وقتِ خوردَنِ یک فنجون چای داغ ...
#رمضان #سحر #روزه #نوستالژی #نوستالژیک #نوستالژی_دهه60 #خاطره_بازی #حس_خوب
@majd_psy
https://eitaa.com/joinchat/1967653045C5ec73d48b5
کارت بانکیم رو به فروشنده دادم و با خیال راحت منتظر شدم تا کارت بکشه، ولى در کمال تعجب، دستگاه پیام داد:
"موجودى کافى نمیباشد! "
امکان نداشت، خودم میدونستم که اقلا سه برابر مبلغى که خرید کردم در کارتم پول دارم.!!
با بیحوصلگى از فروشنده خواستم که دوباره کارت بکشه و این بار پیام آمد:
"رمز نامعتبر است."
این بار فروشنده با بیحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت کنید، پول نقد همراهتون هست؟!
فکر کنم کارتتون رو پیش موبایلتون گذاشتین کلاً سوخته...
در راه برگشت به خانه مرتب این جملهى فروشنده در سرم صدا میکرد؛
"پول نقد همراهتون هست"؟
""خدایا...
ما در کارت اعمالمان کارهاى بسیارى داریم که به امید آنها هستیم مثلا عبادتهایى که کردیم، دستگیرىها و انفاقهایى که انجام دادیم و...
نکند در روز حساب و کتاب بگویند موجودى کافى نیست و ما متعجبانه بگوییم:
مگر میشود؟ این همه اعمالى که فکر میکردیم نیک هستند و انجام دادیم چه شد؟!
و جواب بدهند:
اعمالتان را در کنار چیزهایى قرار دادید که کلاً سوخت و از بین رفت...!""
کنار «بخل» کنار «حسد» کنار « ریا»
کنار «بىاعتمادى به خدا»،
کنار «دنیا دوستى» و ...
نکند از ما بپرسند:
نقد با خودت چه آوردهاى؟ و ما کیسههایمان تهى باشد و دستانمان خالى...
خدایا!
از تمام چیزهایى که باعث از بین رفتن اعمال نیکمان میشود به تو پناه میبریم.
#حبط_اعمال
@majd_psy
https://eitaa.com/joinchat/1967653045C5ec73d48b5