🔻 معرفینامۀ انتشارات «کتاب پارسه» (۲)
🔹 اگر در دوران دولت آپارتاید مازاد سرمایه و ثروتهای طبیعی آفریقای جنوبی را اقلیت سفیدپوست تصاحب کرده و به خارج از کشور منتقل میکردند، در دوران حکومت کنگرۀ آفریقا و حتی شخص ماندلا آفریقای جنوبی بهسراغ وامگیری از نهادهای مالی بینالمللی با بهرههای سنگین رفت و در این بین در دامی افتاد که در دوران آپارتاید نیز به آن دام افتاده بود. خوشبینی افراطی به قدرتهای خارجی و حمایتهای تصنعی ایشان از آفریقای جنوبی، بر مبنای نظریۀ بازتولیدِ سرمایهداری از طریق پذیرش مخالفت غیرریشهای خودش و حمایت از آن است.
اندیشمندانی مانند لوفور بر این باورند که نظام سرمایهداری از پذیرش اکثریت مخالفان خویش و حمایت از آنها هراسی ندارد و در واقع انتقادات ایشان چون سبب بهبودی و رفع موانع پیشبرد سرمایهداری میشود، با روی باز پذیرفته میشود. در برهۀ تاریخی خاصی که مبارزۀ مردم آفریقای جنوبی علیه آپارتاید در جریان بود، افکار عمومی جهان شروع به حمایت از مردم تحتستم دولت آپارتاید کرد و خواستار برچیدهشدن این دولت شد. منافع سرمایهداری نیز اقتضا میکرد از مبارزهای حمایت شود که علیه ریشههای سرمایهداری مدرن نباشد و صورتبندی وابستگی آفریقای جنوبی را تغییر ندهد؛ بهبیان روشنتر، چنین اصلاحی سبب عبور سرمایهداری از بحران شد.
🔹 نقد حکومتهای استبدادی از دیگر موضوعات محبوب نشر کتاب پارسه است که در این زمینه باید به چاپ آثار تیموتی اسنایدر، مورخ و نویسندۀ آمریکایی، همانند خودکامگی: بیست درس از قرن بیستم، و در مسیر ناآزادی اشاره کرد.
🔹 حوزههای جدید فناوری اطلاعات و اینترنت موضوعاتی است که در آثاری همچون دیپلماسی دیجیتال، اَبَرسینما، بایگانی همیشگی و اَبَرقدرتهای هوش مصنوعی سعی شده است تا از جنبههای گوناگون به آن پرداخته شود. در چاپ چنین آثاری اعتقاد بر این است که اقتصاد، سیاست، جامعه و... تحتتأثیر تحولات حوزۀ تکنولوژی وارد عرصۀ جدیدی شده که مفاهیمی مانند «انقلاب اطلاعاتی» و «اقتصاد دانشمحور» برای توصیف آنها ابداع شده است.
🔹در کتاب دموکراسیها چگونه میمیرند؟ اثر استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، از دانشمندان علومسیاسی آمریکایی، با پیشفرضگرفتن حکومت لیبرالدموکراسی بهمثابۀ بهترین نظام سیاسی موجود، به تحولات بینالمللی و داخلی ایالات متحده پرداخته میشود. این دو نویسنده روند بهقدرترسیدن دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ را با پیشکشیدن مفاهیمی همچون خروج از روال سنتهای معمول و نانوشتۀ ساختار قدرت تحلیل میکنند.
در مجموع میتوان دیدگاه حاکم بر نشر کتاب پارسه را دنبالکردن نوعی از لیبرالدموکراسی معمول جوامع غربی دانست که کژکارکرد در آن اتفاقی استثنایی است، مانند بهقدرترسیدن دونالد ترامپ. چنین دیدگاهی از ارزشهای جریان اصلاحات در کشور متأثر است و تلاش شده چه در آثار تألیفی و چه در آثار ترجمهای، دغدغههای این جریان دنبال شود.
🔹 از مسائلی که در این انتشارات به آنها پرداخته شده است، میتوان این موضوعات را برشمرد: تأکید بر دموکراسی از منظری آسیبشناسانه، حقوق زنان، مسائل جامعۀ ایرانی، نقد رویکرد اقتصادی مبتنی بر صندوقهای اعتباری. در این رویکرد بر پیوستن ایران به نظم نوین جهانی تأکید شده و اعتقاد عمومی در آن این است که ناگزیر پیشرفت تکنولوژی کشورها را به این سمت خواهد برد و کشوری برنده است که بتواند در این فضا به کشنگری فعال و تأثیرگذاری بر دیگر کشورها دست بزند؛ البته با رعایت نظم جهانی و مقتضیات قدرتهای بزرگ همچون ایالات متحده.
🔹 باید اذعان کرد که روند تحولات بینالمللی مبین این نکته است که این نظام ترویجشده، با مشکلات و مسائل مختلفی دستوپنجه نرم میکند و کم نیستند اندیشمندان و متفکرانی که از راهکارهایی برای اصلاح اساسی یا پیریزی یک نظام جدید سخن میگویند: الکس کالینیکوس، ریچارد وولف، جان بلامی فاستر، پل کروگمن، جوزف استیگلیتز، ها جون چنگ، نائومی کلاین و... . این موضوع حلقۀ مفقودۀ آثار این ناشر است.
#گاه_نقد
#کتاب_پارسه
eitaa.com/MajmaNasheran
Ble.im/MajmaNasheran
instagram.com/mananashr
🔻کتاب فروپاشی؛ نگاهی به درون رژیم شاه: بحرانها، تضادها و ناکامیهایش/ هدی صابر/ انتشارات #کتاب_پارسه
🔹کتاب حاضر که برای نخستین بار و بهکوشش سعید مدنی در سال ۱۳۹۷ چاپ شده، نتیجۀ مطالعاتی است که هدی صابر در بازۀ سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ انجام داده است. این اثرِ بدعتگذار ۲۶۰صفحهای در دو بخش کلی به تشریح چندوچون تحولات پیشاانقلابی در ایران میپردازد و سرنگونی رژیم را به تصمیمات سیاسی و اقتصادی شاه در داخل و تحولات بینالمللی، بهخصوص رفتوآمد جمهوریخواهان و دموکراتها در ایالات متحده مرتبط میسازد.
🔹 از توفیقات کتاب حاضر میتوان به وجه تاریخی تحلیلها، اتخاذ رویکرد نسبتاً بیطرفانه و مستند در ارجاعات و همچنین تلفیق نظریات کلان جامعهشناختی و سیاسی با بیانی رسا و گیرا اشاره کرد. این توفیقات هرکدام بهنحوی بر ارزش علمی و تاریخی اثر حاضر افزوده است و آن را در زمرۀ یکی از متمایزترین تحلیلهای انقلاب اسلامی قرار میدهد. این تحلیل، اقتصاد و نقش آن را در فروپاشی رژیم شاه موردعنایت قرار داده؛ اما همچون یک مارکسیست در بند الگوهای تحلیلی چپ و مبانی نظری آن گرفتار نشده است. تأثیر تحولات جهانی را مطمح نظر قرار داده است، بدون آنکه از تصمیمات اشتباه شاه و دولتهای عصر پهلوی دوم غفلت ورزد.
🔹اما در کنار توفیقاتی که اشاره شد، به کتاب حاضر از ابعاد مختلف نقد وارد است که در سطرهای پیشِ رو به برخی از مهمترین آنها اشاره میکنیم:1. روش مورداستفادۀ هدی صابر در تحلیلها یک روش تاریخی است که با مسامحه میتوان آن را شیوهای از جامعهشناسی تاریخی خواند؛ اما وی بدون توجه به مبانی نظری کاربست چنین روششناختی و روشی، در برخی مواقع از چارچوب یک تحلیلگر تاریخی خارج شده و به دغدغههای سیاسی و همچنین کلیشههای زمانۀ خویش (دهۀ شصت) مجال داده است. نمونۀ این خروجهای روشی، بیتوجهی به زمینههای فرهنگی و اجتماعی جامعۀ ایرانی در صد سال گذشته است؛ بهعبارت دیگر، تاریخ ایران انقطاعی از گذشتۀ خود نداشته است؛ لذا جداکردن بازهای از تاریخ برحسب ضرورت موضوعی یا محدودیت تحقیقاتی، بدون نظرافکندن بر پیشینۀ آن ممکن است رهزن باشد.
🔹همچنین در مطالعۀ تاریخی نمیتوان از سایر زمینههایی غفلت کرد که اگر تأثیرشان از تصمیمات شاه دربارۀ توسعه بیشتر نباشد، کمتر از آن نیست؛ بهتعبیر دیگر، تأثیر و تأثرات اقتصادی و سیاسی و فرهنگیاجتماعی بین رژیم و مردم، در طول تاریخ انقلاب چنان درهمتنیده بوده که تحلیل یکی بدون توجه به دیگری، از کفایت نظری و تحلیلی هر اثری در این باره خواهد کاست. صرفاً با بیان اینکه جامعۀ ایران یک جامعۀ سنتی بوده یا گرایشات انقلابی شیعی داشته، از این امر عبور شده و آنچنان که شایسته بوده، در متن و بطن تحلیلها به آن توجه نشده است؛ همچنین سازوکارها و فعلوانفعالات برآمده از ساختار سلطنتی، برآمدن حزب رستاخیز و تعاملات دولت و شاه از موضوعاتی است که در این کتاب مغفول مانده است.
🔹استنادات و ارجاعات کتاب بهشیوهای فراگیر در هر دو بخش و همۀ زیرفصلها آمده است؛ بهنحوی که نویسنده به روایتگری از این استنادات تبدیل شده است و تلاش میکند تا هرطور که شده، میان استنادات و وقایع و اسناد توسعه و مصاحبهها و... ربطوبست برقرار سازد. به این شیوۀ گزارش تاریخ نمیتوان اشکال چندانی وارد کرد؛ اما محدودکردن مصادر گزارش کلی در چند منبع محدود و معدود برای ارجاعات تاریخی، پذیرفته نیست. چراکه احتمال سوگیری در گردآوری دادهها، بیتوجهی به مبطلات تحلیلی و سرآخر انحراف تحلیلها از واقعیات را بههمراه خواهد داشت؛ برای نمونه میتوان به مجموعۀ نقش آمریکا در ایران اثر سایروس ونس، غرور و سقوط اثر سفیر اسبق بریتانیا در تهران و مأموریت در ایران نوشتۀ سالیوان سفیر سابق ایالات متحده در تهران بهعنوان منابعی اشاره کرد که کلیت مباحث کتاب را در بر گرفته و اینگونه مسیر کلی اثر را تعیین میکند.
🔹تحلیلهای کتاب بر این سه رکن اصلی استوار است: سیاستهای رژیم دربارۀ توسعه ؛ تحولات غرب و علیالخصوص آمریکا؛ اوضاع اقتصادی و اجتماعی داخلی و خارجی. همچنین بهجای پررنگکردن نقش انقلابیون، فروپاشی از درون اینگونه تبیین میشود؛ به همین علت کتاب از یک چارچوب نظری و مفهومی متقن بیبهره است که بتواند این نارساییهای داخلی در تصمیمات شاه و رژیم را نه با جستوجوی ادلۀ روانشناختی بلکه با تکیه بر شاخصهای جامعهشناختی پیجویی کند. بهتعبیر دیگر، کتاب گرچه در روایتگری توفیقاتی داشته، در چفتوبست نظری و تحلیلی این دادهها با اختلالاتی مواجه بوده و نتوانسته میان دادههای ارائهشده و نظریه یا الگویی خاص از فروپاشی، ارتباط معناداری برقرار سازد. به الگوهای خاص برای تبیین بهشکلی کاملاً گذرا در یکیدو خط از کتاب اشاره شده است؛ اما این امر نیز نمیتواند فقدان نظری اثر را جبران کند.
#گاه_نقد