✅ «جستجوگران شمشیر عدالت» منتشر شد
🔹«جستجوگران شمشیر عدالت»، نوشتۀ #داوود_امیریان منتشر شد. گروه کودک و نوجوان #انتشارات_عهد_مانا، با عنوان «نمک»، با انتشار این کتاب، آغاز بهکار کرد.
🔹«جستجوگران شمشیر عدالت»، داستانی #تخیلی_تاریخی است که در سرزمین جینجاتها رخ میدهد و آدمها و جنیان با هم زندگی بسیار خوبی دارند تا اینکه شیطان از قدرتطلبی یکی از بزرگان آنها استفاده کرده و او را تبدیل به اژدهایی خونخوار میکند و دنیا چهرۀ سخت خود را به اهالی این سرزمین نشان میدهد.
🔹افریدو و آیریک و جیجی، برای رهایی مردم سرزمینشان از ستم این اژدها، به سفری پرخطر و ماجرا میروند وداستان جذاب و آموزندۀ این کتاب را رقم میزنند.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ «معرکۀ عشق و خون»؛ داستانهایی کوتاه از مقاومت و پایداری
🔹«معرکۀ عشق و خون»، به قلم #مریم_بصیری، مجموعهای از نُه #داستان_کوتاه است که به #ادبیات_مقاومت و #پایداری میپردازد. داستانهای این مجموعه که توسط #نشر_شهید_کاظمی منتشر شده، همگی در ارتباط با موضوع #انقلاب، #دفاع_مقدس و #مدافعان_حرم هستند.
🔹در داستان فیروزههای خردلی آمده است: «دختر هر چقدر به ذهنش فشار آورد تا مرد خوشتیپی را که شبانه به آپارتمانش پا گذاشته بود، بشناسد، چیزی به یادش نیامد. داروها حسابی منگش میکرد، شاید هنوز منگی قرصها دست از سرش برنداشته بود و خیال میکرد مردی دیده است. اما ناگهان یادش افتاد هنوز قرصش را نخورده، شاید هم خورده بود و یادش نبود. شاید هم داشت کابوس میدید از همان کابوسهای همیشگی که در میان آوار و دود غلیظی گیر افتاده بود و داشت خفه میشد. همه میخواستند کمکش کنند، اما هیچکس جلو نمیآمد تا کمکی بکند.
– من یه دوستم.
دختر ناگهان به خودش آمد. ملافه را بیشتر به تنش پیچید و عصبی خندید.
– دوست! تو چه دوستی هستی که تا حالا ندیدمت؟
مرد با دلخوری ابرو درهم کشید و روی یکی از دو صندلی کنار میز نشست و پرسید: «واقعاً یادت نمیآید روژان؟ ما چند بار همدیگه رو دیدیم؟» دختر هنوز گیج بود. یک آن فکر کرد حتماً خواب است و دارد خواب میبیند. اما قیافۀ مرد شبیه خواب نبود. تا آنموقع مردی به آن زیبایی به خوابش نیامده بود.»
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ «بزم باران» به کتابفروشیها آمد
🔹کتاب «بزم باران(زندگی سردار شهید حاج #حبیب_لک_زایی)» به قلم #سعید_عاکف و به همت #انتشارات_ملک_اعظم، منتشر شد.
🔹عاکف در بخشی از مقدمۀ کتاب خود آورده است: این کتاب روایتی است از زندگی مردی که ۲۱۶۰ روز مرخصی طلب داشت؛ بیش از ۶۰ مهمان ناخوانده در بدن داشت به نام ترکش، از نوع ریز و درشتش؛ زخم عمیقی در پهلو داشت که یادگار ترکشی بود به بزرگی یک کف دست؛ ۷۷ درصد سلامتیاش را به خاطر دین و با خدای دین معامله کرده بود و با این همه حقوقش اما با عالم نجوم و ستارگان فاصله بسیار داشت و خانه و زندگیاش از جنس خانه و زندگی عموم مردم بود.
🔹حاج حبیب لکزایی به واسطۀ سلامتی روحیش، با آن ۲۳ درصد باقی مانده از سلامتی جسمش، در طول بیستوپنج سال و در مسیر انسانیت، خدماتی کرد که خیلیها با صددرصد سلامتیشان و در صد سال نمیتوانند.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ آشنایی با زهکلوت در «سفرنامۀ هامون، زهکلوت و آن حوالی»
🔹«سفرنامۀ هامون، زهکلوت و آن حوالی»، سفرنامۀ مرحوم #امیرحسین_فردی به زهکلوت، منطقهای بین استان سیستان و بلوچستان و کرمان است. فردی فرهنگ و آداب و رسوم مردم منطقه را تشریح میکند و از محرومیت و زندگی مردمی سخن میگوید که از کمترین امکانات زندگی بیبهره هستند. نویسنده برای آشنایی بیشتر مخاطبان با جغرافیای منطقه در ابتدای کتاب نقشۀ محل سفر را نیز درج کرده است. این سفرنامه از سوی #انتشارات_سورۀ_مهر منتشر شده است.
🔹در بخشی از این #سفرنامه میخوانیم: ابتدا چند تایی از مردها سوار وانت میشوند. میگوییم بچهها را هم بیاورید که فیلم تماشا کنند. مردها از این پیشنهاد خوشحال میشوند و بچههایشان را به اسم صدا میکنند: «عبدوست، عباس، دادمحمد، بی بی...» اما بچهها همچنان با وحشت نگاهمان میکنند. ناچار پدرها پایین میروند و دست بچهها را میگیرند و کشان کشان به طزف ماشین میآورند. بچهها میترسند. بعضیها ضجه میکشند و پا را بر زمین ستون میکنند تا از مادر و خانهشان جدا نشوند. از راننده میپرسم: «چرا این کار را میکنند؟» با خنده میگوید:«از ماشین میترسند تا حالا سوار نشدهاند.»
🔹به نزدیکیِ روستایی میرسیم. هنگام عبور از کنار آن، ناگهان شعار مرگ بر گرانفروش از پشت وانت شنیده میشود. از راننده میپرسم: «چه خبر است؟ مگر اینجا هم گرانفروش پیدا میشود؟»
میگوید: «بله، اینجا یک مغازه است که مردم این اطراف از آن جنس میخرند، مثل اینکه او هم گران حساب میکند، برای همین هم مردم این طور میگویند.»
شعارِ مرگ بر گرانفروش، بیشتر از شعار مرگ بر خان تکرار میشود. میبینم که جای نیش این خان تازه، سوزش بیشتری در جانِ این بندگانِ محروم ایجاد کرده است و به همین دلیل با کینه و خشم آرزوی مرگ این خانی را میکنند که تازه متولد شده است.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ روایت روزهای سخت خانوادۀ شهدا در «پشت در بهشت»
🔹«پشت در بهشت» عنوان رمانی به قلم #مریم_شیدا است که در زمرۀ مجموعه داستانهای #دفاع_مقدس #انتشارات_به_نشر قرار میگیرد.
🔹نویسنده در این کتاب داستان دختر جوان و هنرمندی به نام حدیث را روایت میکند که برادرش حسین، یک جانباز شیمیایی است.
🔹حسین برای مداوا به آلمان رفته است اما مداوا مؤثر نیست و او شهید میشود. حسین از طرف دیگران متهم است که با وجود این که جبهه رفته و جانباز است، اما گذشتۀ خود را فراموش کرده و دست به کارهای ناشایست از جمله رباخواری زده است؛ حدیث در طول این داستان، بیگناهی برادرش را ثابت میکند.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ برخی ناشران سال انتشار را عامدانه تغییر میدهند
🔹#وجیهه_سامانی، دبیر شانزدهمین دورۀ #جایزۀ_قلم_زرین، دربارۀ این دوره از جایزه و داوریها اظهار داشت: مرحلۀ دوم داوری آثار به پایان رسیده و کتابها باید در مرحلۀ سوم داوری شوند.
🔹به گفتۀ سامانی، قرار است تا هفتۀ پایانی خردادماه داوران در هر بخش به جمعبندی نهایی برسند. بنابراین جلسۀ نهایی داوریها پایان خرداد برگزار میشود.
🔹وی افزود: مشکلی که امسال با آن مواجه شدیم این بود که در شناسنامۀ برخی آثار سال چاپ اشتباه درج شده بود و مشکل دوم عدم وجود کتاب در بازار بود.
🔹این نویسنده در توضیح دو مشکل مذکور در این دوره خاطرنشان کرد: #سال_انتشار برخی کتابها در لیست خانه کتاب ۹۶ درج شده بود بنابراین این آثار باید در بازار کتاب موجود باشد، ولی در تهیۀ برخی از کتابها متوجه شدیم سال نشر اثر اشتباه درج شده است و این کتاب برای سال قبل بوده و کتاب موجود چاپ مجدد اثر است، این اشتباه عامدانه از سوی حتی برخی #ناشران بزرگ روی داده است.
🔹سامانی اضافه کرد: مورد دیگر در بخش #پژوهش و #نقد_ادبی بیش از سایر حوزهها مشاهده شد و آن اینکه کتاب در سال ۹۶ در #تیراژ محدود منتشر شده بود و عملاً در بازار کتاب یافت نمیشد و یا ناشر تمایل به چاپ مجدد هم نداشت. مثلاً نام کتاب و تاریخ انتشار برای سال ۹۶ بود، اما کتاب در بازار نبود و وجود خارجی نداشت که این هم از مشکلات تهیۀ کتابها بود.
🔹وی در پایان از برگزاری مراسم اختتامیۀ این دوره در #روز_قلم خبرداد و گفت: این مراسم در سالن انجمن قلم برگزار میشود.
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید
@MajmaNasheran
✅ سرودۀ #حمیدرضا_برقعی به مناسبت رحلت حضرت خدیجه(س)
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
سرمه نمیبرم به چین، قند و شکر نمیخرم
نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانۀ عشق کاشتم، در قفست رها شدم
با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانهایست
با تو پر از قصیدهام، با تو غزل سرا شدم
ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها
باور من نمیشود، همنفس شما شدم
سفرۀ دل برای من، باز کن آیهای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمۀ حرا شدم
قطرۀ من فرات شد، ذرّهام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بستهایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظۀ آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran
✅ الف لام خمینی
🔹«الف لام خمینی» کتابی است که بیاغراق هر جمله از آن متکی به سندی معتبر است. در این کتاب میتوان سیری در زمانه و زندگی فرزانۀ بیهمتایی کرد که در اوضاع و احوال بسیار سخت سیاسی و اجتماعی، نهال #انقلاب را کاشت و با درایت و دلسوزانه آن را از گزند طوفانها و حوادث روزگار حفظ کرد، تا امروز تبدیل به درختی تنومند با ریشههایی استوار شود.
🔹کتاب «الف لام خمینی» زندگینامۀ #امام_روح_الله_موسوی_خمینی، اثر #هدایت_الله_بهبودی است که از سوی مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است.
🔹«الف لام خمینی» در ۱۸ منزلگاه با عنوانهای «خاندان»، «تولد، کودکی، تحصیلات آغازین»، «دو زایش تاریخی»، «زیر سقف سرکوب»، «بر سقف سرکوب»، «پا در میدان مبارزه»، «میدان خونین مبارزه»، «زندان»، «راه بیبازگشت»، «داد استقلال و ستد»، «تبعید»، «تبعیدگاه دوم»، «دیدهبانی در تبعید»، «به افق امید»، «در کمین زمان»، «آغاز پایان»، «هجرت» و «بازگشت» زندگی و زمانۀ روحالله موسوی خمینی را به گونهای جذاب به تصویر میکشد.
🔹هدایتالله بهبودی در صفحات نخستین کتاب دربارۀ هدف و انگیزۀ خود از تألیف زندگینامۀ #امام_خمینی(ره)، مینویسد: «در هفده هجده سالگی نام او به گوشم خورد؛ در همان خیزشهای هر از گاه برخی شهرها، که یکی در چهلم کشتههای دیگری، به هواداری برمیخاست و به خون مینشست. در دنیای آزادی بسر میبردیم که برای من و همسانانم ساخته شده بود. چشیدن هر طعمی، لمس هر پدیدهای، دیدن هر شکلی، شنیدن هر صوتی و بوییدن هر رایحهای از بدیهیات بود. این آزادراه به روی همۀ ما باز بود؛ و من در شمار دوندگان، برای پیشی گرفتن از دیگران، گامهای بلندی میزدم. وقتی صدایش را شنیدم، نه از سر کنجکاوی، از طنین صداقت و سرراستی همراهش، ایستادم. بسیاری ایستادند. برگشتیم و گوش سپردیم، صدا، صدای بازگشت بود: برگردید؛ نه به پس، بلکه به پیش خود. میگفت که آبادی و آزادی نزد خودتان است، نه در پایان آن آزادراه بیپایان. من نیز پس از درنگی بازگشتم، اما نه تمامْرخ. پس، اندیشۀ اکنون من پرداختۀ همان بازگشت نیمْرخ دیروز است. پشیمان نیستم و همچنان خویشتن را وامْدار آن صاحب صدا میدانم؛ بیشتر؛ او را قهرمان زندگی خود میدانم.»
—------------—
↙️ به کانال مجمع ناشران انقلاب اسلامی بپیوندید:
▶️ sapp.ir/ManaNashr
▶️ eitaa.com/MajmaNasheran