🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
*پرواز آخر*🚁
*خلبان شهید احمد کشوری*🌹
تاریخ تولد: ۳۱ / ۴ / ۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۱۵ / ۹ / ۱۳۵۹
محل تولد: مازندران
محل شهادت: ایلام،میمک
*🌹مادرش← فرزندم چهار ماهه شده بود كه خواب سه بزرگوار را ديدم🍃آنان را شناختم؛ امام علی(ع) امام حسين(ع) و امام رضا(ع)💚 اما نمیفهميدم كه چه میگويند. قنداقه احمد رو به رويم بود🌙 امام رضا(ع)، دست مبارکشان را روی سينهشان گذاشتند💫 و به فارسی به من فرمودند: «ضامن احمد منم!»💛 باورم نمیشد، امام رضا(ع) ضامن اولين ثمره زندگیام شده بود🍃 راوی← ترکشی به سينه اش نشسته بود برده بودنش برای آخرين عمل جراحی🥀قبل از عمل بلند شد که برود بهش گفتن: بمان! اينجوری خطرناکه🥀گفت: وقتی اسلام در خطر باشه من اين سينه رو نمیخوام.🍃احمد کشوری سرگرد خلبان بالگرد جنگنده بل-۲۰۶ آجت رنجر🚁و بل ایاچ-۱ کبرا هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود🚁 کسی که ارتش رژیم بعثی را در نخستین روزهای دفاع مقدس زمین گیر کرده بود سرانجام 15 آذر ماه 59 در حالی كه از يك مأموريت بسيار مشكل، پيروزمندانه باز میگشت🚁 مورد حمله نابرابر چند هواپیمای جنگی دشمن قرار گرفت🚁بالگردش به شدت میسوخت آن را تا موضع خودی رساند و آن گاه در خاك وطن سقوط كرد🥀و شربت شهادت را نوشيد*🕊️🕋
*خلبان شهید احمد کشوری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
🌷 خاطرات شهدا
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💢 #حـر_انقـلاب
🌱بدنـش بسیار قـوی بود ، سال 1350 در مسابقات قهرمانی کشور در فوقسنگین جوانان بسیار خوش درخشید و بیشتر مسابقهها را با ضربه فنی به پیروزی رساند. قدرت بدنی، قد بلند، دستانِ کشیده و استفاده صحیح از فنون باعث شد که به مقام قهرمـانی دست پیدا ڪند. سپس در مسابقات ڪشتی آزاد هم شرکت کرد و توانست به نایبقهرمانی تهران دست یابد.
🌴سال 1355 آخرین سال حضور او در مسابقات ڪشتی بود. و در آن سال به همراه آقای سلیمانی برای سنگین وزن، به اردوی تیم ملی دعوت شدنـد. امـا اینها همهی ماجـرا نبود. قدرت بدنی ،شجاعت ، نبود راهنما، رفقـای نا اهل و... همه دست به دست هم داد. انسانی بوجود آمد ڪه ڪسی جلـودارش نبـود هر شب ڪابـاره ، دعوا ، چاقوکشی و... اما عشـق به امامخمینی (ره) زندگی او را تغییر داد.
🍃وقتی از گذشته زندگـی خودش حرف می زد داستان حُر را بازگو میکرد خودش را حُر نهضت امام می دانست. می گفت: حُـر قبل از همه به مـیدان ڪربلا رفت و به شهـادت رسیـد ، من هم باید جزء اولین هـا باشم.
💐در همان روز هـای اول جنـگ از همه جلوتر پا به عرصـه گذاشت. آنقدر دلاورانه جنگید که دشمنان "برای سرش جایزه تعیین کردند" آنقدر شجاعانه رفت تا کسی به گرد پایش نرسید. رفت و رفت آنقدر رفت تا با ملائڪ همراه شد و پـــروازی داشت تا بینهایت، ڪسی دیگر او را ندید ؛ حتی پیکرش پیدا نشد. میگویند مفقودالاثر ، امّا نه ، او از خدا خواسته بود همه گذشتهاش را پاک کند. هیچ چیزی از او نماند نه اسم ، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر، خدا هم دعایش را مستجاب کرد.
🌹#حر_انقلاب_اسلامی
#شهـید_شاهـرخ_ضرغام
#فرماندہ_گروهان_فداییاناسلام
#سالروز_شهـادت🕊
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
AUD-20211208-WA0028.
717.3K
ترتیل قرآن کریم صفحه ۱۹۸
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹آموزش باڪس ڪنفی😍
ببینید هم زیبا هم کاربردی👌🏻
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
🔹گناه جاریه
وای بحال کسی که بمیرد اما گناهانش بعد از مرگش جاری باشد.
گناه جاریــه
دنـیـای مجـازی است امـادفتــراعمال همچنـان باز است
دنیــای مجـازی است امـااینجـا هم میتوان گناه کرد
تصاویر و فیلم ها و.... به تصاویر و فیلم ها و صداهایی که برای همدیگر میفرستید و یا در شبکه های مجازی به اشتراک میگذارید و یا تصاویر بر پروفایلتان توجه کنید چه تصویری را در پیج خود به
اشتراک گذاشته اید
مبـادا این تصویرها شما را در لیست افرادی که گناه جاریه دارند قرار دهند
گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایــن گنــاه اضافه میشود
گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر میشود و منتشـر میشود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهید شد که حتی فکرش را هم نمیکردید...
این ها گناهان من است
من که اصلا این اشخاص را نمیشناسم
چرا من مسئول گناهشان هستم و در آن شریکم
شاید بگویید عکس یا کلیپ فلانی که پخش شده است دیگر با احتیاط من و بازنشر نکردن آن که دیگر فرقی نمیکند...
امـا این را بدانید که شمــا مسئول گنــاه خود هستید و هرگز در قبــر کس دیگر گذاشته نخواهید شد گنــاه هرکس به گـردن خودش است مطمئن باشیــد شما هم با نشر یک عکس (حدیث دروغ، تصویر زنان بی حجاب،دعوت به کارهای منکر و..)
یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهید کرد
و چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به گردن شماست....
احتیــاط کنیم مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد
پـاک کن هرچه که روز حساب برعلیه تو شهادت میدهد
حتی لایـک ها و کـامنت های تو اگر خـطا رود برعلیه تو شهادت می دهند.
مراقب باشیم....
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
✅ احکام شرعی
💠🔹حکم خواندن دعای الهی عظم البلا... در قنوت
سوال:
❓خواندن دعاي الهي عظم البلاﺀ (با توجه به مخاطب قرار دادن غير خدا) در قنوت چه حكمي دارد؟
پاسخ:
📝حضرت آیات امام، رهبری، فاضل، مکارم، نوری : هر گونه کلامی در نماز که خطابش به غیر خدا باشد (دعا یا غیر دعا) نماز را باطل می کند.
📝حضرت آیات صافی گلپایگانی، خویی، وحید، سیستانی : بنابر احتیاط واجب هر گونه کلامی در نماز که خطابش به غیر خدا باشد (دعا یا غیر دعا) نماز را باطل می کند.
توجه مهم🚨
در فرض سوال قسمت یا محمد و یا علی به بعد منظور است و الا قبل از آن مشکلی ندارد.
---------
فاضل امام مکارم گلپایگانی خویی: العروة الوثقى مع التعليقات، ج1، فصل فی المبطلات الصلاه ، مسألة 13-مظاهری : الحاشیه علی عروه الوثقی فصل فی المبطلات الصلاه صفحه 88 ، مساله 13و 15-نوری:الحاشیه علی عروه الوثقی فصل فی المبطلات الصلاه صفحه 145، مساله 13-تبريزي سيستاني خوئي: منهاج الصالحين ج1، مسألة 674-وحيد: منهاج الصالحين ،ج2، مسألة 674- صافی :هدایه العباد ج1 مساله 842
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
🔸درویش و کریم خان🔸
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد .
👑 چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد.
کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
👑کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
🔹درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟
👑کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
🔹درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت .
💰 خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد !
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت :
《 نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .》
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
داستان معنوی
🌹 صله امام رضا علیه السلام به یک شاعر
مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان باسوز اهل بيت عليه السلام بود او سالها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائري بنيانگذار حوزهي علميهي قم، دقايقي چند روضه ميخواند و آنگاه آيت الله حائري درس خويش را آغاز ميكرد.
او داستاني شنيدني دارد كه از حضرت رضا عليه السلام براي مدح خويش صله دريافت داشته است! خود نقل مي كرد كه يك بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتي در آنجا اقامت گزيدم. پولم تمام شد و كسي را هم براي رفع مشكل خويش نميشناختم. از اين رو قصيدهاي در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را براي توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا عليه السلام نروم و آن را براي وي نخوانم؟! به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيدهي خود را خطاب به روح بلند و ملكوتي آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم.
ناگاه ديدم دستي با من مصافحه نمود و يك اسكناس ده توماني در دستم نهاد. بيدرنگ گفتم: « سرورم! اين كم است» ده توماني ديگر داد باز هم گفتم: «كم است» تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم .
كفشهاي خود را كه مي پوشيدم ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلي تهراني جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود : «شيخ ابراهيم!» گفتم: «بفرماييد آقا!» گفت: «خوب برای آقا حضرت رضا عليه السلام مدح ميگويي و صله ميگيري. صله را به من بده» بيمعطلي پولها را به او تقديم كردم و او يك پاكت در ازاي آن به من داد و رفت وقتي گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعني يكصد و چهل تومان.
منبع:
کرامات الصالحین؛ ص ۲۱۶
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
8.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 درس اخلاق
علائم بیماری روح.....
🎙حجت الاسلام والمسلمین عالی
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈صد و چهل و دوم ✨
دوباره به بلیط ها نگاه کردم.مامان گفت:
_کربلا.😢
نگاه متعجب😳😟😧🙁 همه رو حس میکردم....
آره،واقعی بود.😭
بلیط هواپیما،از تهران به نجف،پنج تا.به اسم وحید و من و بچه ها.😭🖐
به وحید نگاه کردم...
هنوز بالبخند به من نگاه میکرد.😍گفتم:
_گفته بودم دیگه جان خودمو قسم ت نمیدم،ولی وحید،جان زهرا واقعیه؟😭
وحید خندید.گفت:
_بله خانوم.☺️
باورم نمیشد یه بار دیگه بین الحرمین رو ببینم.😭💚😍باورم نمیشد امام حسین (ع) ما رو طلبیده باشه.
من و وحید..اینبار با بچه هامون.گفتم:
_یعنی یه بار دیگه میریم کربلا؟!!!😢😍
-بله☺️
-با بچه هامون؟!!!😳😭
-بله😍
-دوباره این موقع سال؟!!! مثل ماه عسل رفته بودیم؟!!😢😳
-بله😉
-آخه چجوری؟!!!😧😳 شما که اون دفعه گفته بودی دیگه نمیتونیم بریم.
-بازهم منو دست کم گرفتی؟..😎سخت بود ولی من بخاطر تو هرکاری میکنم.😍
-وحید...😍😢هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم که بتونم ازت تشکر کنم.اصلا نمیدونم چی بگم.
بالبخند گفتم:
_خیلی آقایی.😍😢
وحید خندید و گفت:
_ما بیشتر.😎
همه خندیدن.😀😃😄😁😂سرمو انداختم پایین.با اشک لبخند میزدم.😢☺️ مامان گفت:
_کی میرین؟😢
وحید به مامان نگاه کرد و گفت:
_ان شاءالله هفته آینده میریم.💚🌴
مادروحید گفت:
_با سه تا بچه سخته،مخصوصا با سیدمحمد و سیدمهدی.ممکنه زهرا اذیت بشه.وحید،خیلی کمک کن.نری تو حال و هوای خودت ها.😁
وحید بالبخند گفت:
_چشم،حواسم هست.☺️😅
بابا گفت:
_برای ما هم خیلی دعا کنید.😊😢
محمد بالبخند وحید رو بغل کرد🤗 و گفت:
_کم کم داری مرد میشی.😜😂
همه خندیدن.😀😃😄😁😅😂محمد گفت:
_زهرا😒
سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم.
-برای منم دعا کن.😢😒
وحید بالبخند گفت:
_برای محمد زیاد دعا کن.محمد زیاد دعا لازم داره.😂😜
همه خندیدن.😀😃😄😁😂بقیه هم بلند شدن.خداحافظی کردن و رفتن.
بچه ها خواب بودن....
ادامه دارد...
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
💎کپی با ذکر صلوات....
📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈
✨ قسمت👈صد و چهل و سوم ✨
بچه ها خواب بودن.😴😴😴نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم.
آروم گفتم:
_وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟😊
-قابل توصیف نیست.😍
-بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،#بعدازهمسری_شما،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.☺️
به وحید نگاه کردم.گفتم:
_من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.😌
وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم:
_خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..😇تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..☺️یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب...
یه پاکت✉️ بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت:
_تو هم هدیه ت تو پاکته؟😁
منم لبخند زدم.☺️اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.✉️👀بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت:
_جان وحید واقعیه؟😳😍
خنده م گرفت.
-بله عزیزم.☺️
-بازهم دوقلو؟😧😳👶🏻👶🏻
-بله.☺️🙈
خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت:
_خدایا خیلی نوکرتم.😍☺️
یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... 🕌🛫
وحید گفت:
_کجایی؟😉
نگاهش کردم.
-تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.😌
خندید.😁
تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن😴😴 و فاطمه سادات با کتابش📕 مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت:
_زهرا😊
نگاهش کردم.
-جانم؟😍
جدی گفت:
_خیلی خانومی.😇
بالبخند گفتم:
_ما بیشتر.😉☺️
خندید.بالبخند گفت:
_من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.☺️
-یعنی چی؟!😅
-فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، ☝️امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.☺️😆
خنده م گرفت.گفتم:
_من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.😅
وحید هم خندید.😁جدی گفتم:
_اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.😇
-یعنی چی؟!🤔
-ما نمیتونیم بگیم #حکمت کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛
یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود..
تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از #پختگی میرسیدن.وحید موحد #باصبر باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو #حساب_کتاب بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی #خدا همه چیزش رو حسابه.
👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه،
👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه،
👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه،
👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه،
👈اینکه پیکرش کی برگرده،
👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه،
همش رو #حساب_کتاب بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این #جایگاهی که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما..
خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه #بنده_های_خوبی باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی #بدهکاریم.همه ی زندگی ما #لطف خداست،حتی #سختی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم #بزرگ میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه.
-زهرا،زندگیمون بازهم #سخت_تر میشه...کار من تغییر کرده. #مسئولیتم بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به #مشورت هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به #آرامش دادن هات،هم اینکه مثل سابق #پشت_سنگر نیروها مو تقویت کنی.
بالبخند گفتم:
_اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.😅
خندید و گفت:
_آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.😁😍
-این کارو که الانم دارم میکنم..😌من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.😉
باهم خندیدیم.😁😃وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت:
_زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.😍
-ما بیشتر.☺️
وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت:
_میخوام نماز✨ بخونم،برای #تشکر از خدا،بخاطر داشتن تو.😊
بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و #نمازشکر خوندم بخاطر داشتن وحید.
بعد نماز گفتم
💖خدایا *هر چی تو بخوای*.👉تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه...💖
🌷پایان🌷
✍نویسنده بانو #مهدییار_منتظر_قائم
💎کپی با ذکر صلوات...
🌻سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان صلوات🌻
🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلَے مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌻
https://eitaa.com/joinchat/3999924353C4d5bf86db8