eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
476 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عج» و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. 🍃اللهم عجل لوليك الفرج🍃 التماس دعای فرج 🤲🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاله نرگس مجری برنامه کودکان: من هر وقت به بچه‌ها میگم صلوات بفرستید بعد از برنامه با من برخورد میشه، چرا ! آقای جبلی شما میراث‌دار چنین سازمانی هستید اما به برکت اغتشاشات اخیر، باطن بسیاری از عوامل و دست‌اندرکاران منافق مرتبط با سازمان صدا و سیما نمایان شده. از این فرصت استفاده کنید.
در همین ۲ روز یک دونده خانوم در دومیدانی با مدال طلا تاریخ ساز شده، یک وزنه بردار خانوم با ۳ مدال طلا قهرمان شده و یک سنگ نورد از مسابقات حذف شده، اما براندازا سومی رو تشویق میکنن چون حجابش رو برداشته. دیگه چطوری بگن زن فقط براشون یک ابزاره؟ "ایلجان"
🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨ ✨🍄🍃✨🍄🍃 🍃🍄✨ آهی کشیدم وادامه دادم:«ولی اگه بخوام بگم اون خونه، خونه ی زن عمومه باید بگم خونه مادر دوم منه ؛ زن عمو همیشه سنگ صبور من بود همیشه جای مادر نداشته م رو برام پرکرد . تمام این سالها برای کارهای شوهرش شرمنده ی من بود و من این رو از نگاهش میفهمیدم. دختر عمومم همبازی و بهترین دوستی بود که من داشتم. از من کوچیک تر بود و همین باعث میشد من مثل یه برادر بزرگ همه جا هواش رو داشته باشم ،حتی وقتی که کاری میکرد که عمو دوست نداشت و عمو تنبیه ش میکرد من سپرش میشدم . هنوز سنگینی نگاهش رو حس میکردم که ادامه دارم:«من اگر با نازنین و گروهشون همکاری کردم برای این بود که پول عمل دختر عموم رو میخواستم. نمیتونستم بذارم بمیره. بهش قول دادم کمکش کنم تا دردش کم بشه وقتی خواهر آدم درد بکشه خودت هم همراهش درد داری . من اجبار زیادی رو تو زندگیم تحمل کردم ولی الان راضی ام راضی ام که دختر عموم سلامته و دیگه دردی نداره. راضی ام که تمام حرف و حقیقت خودم رو به حاجی و دایی گفتم. چون من آدم بی وجدانی نیستم ....» کمی صدام رو پایین اوردم و گفتم:«راضی ام که الان اینجام و....» ادامه دادن و گفتنش دردی رو دوا نمیکرد پس حال خوب امروزم رو خراب نکردم ؛ نگاهش کردم تا عکس العملش رو ببینم که گفت:«آقا محمد؛ به حکمت های خدا اعتماد کنید.» با همین جمله ی کوتاه دلم گرم شد . لبخندی از این حال خوب و همسفر خوب بر لبم نشست که نیازی نبود پنهانش کنم اصلا چه خوب بود که دنیا میفهمید محمد هم برای لحظه ای می تونه زندگی کنه و حس خوب خوشبختی رو بچشه. 🍃🍄✨🍃🍄✨🍃🍄✨