#تلنگر ‌ 🎆#دکتر‌شریعتی میگوید: در‌حادثه‌کربـلاباسه‌‌نمونـه‌شخصیت‌روبرو می‌شویم. °° اول: حسین‌علیـه‌السلام °° حاضرنیست‌تسلیـمِ‌حرفِ‌زورشـود. تاآخـرمی‌‌ایستـد. خودش‌وفرزندانش‌کشتـه‌می‌شونـد. هزینـه‌انتخابش‌رامی‌‌دهـد وبه‌چیزی‌که‌نمی‌خواهد،تن‌‌نمی‌‌دهد. از آب‌ می‌گذرد، از آبـرو نه‌..!🌿 °° دوم: یزیـد °° همـه‌راتسلیـم‌می‌خواهـد. مخالف‌را‌تحمل‌نمی‌‌کنـد. سرِحرفش‌می‌‌ایستـد. نـوه‌‌پیغمبـرراسرمی‌‌بُـرَد. بی‌‌آبرویی‌رابـه‌جان‌میخرد، تابـه‌چیزی‌کـه‌می‌‌خواهـدبرسد؛ °° سوم: عمـرِسعـد °° بـه‌روایتِ‌تاریخ‌تاروزِ‌٨محرّم‌در ‌تردیداسـت. هم‌خدارامی‌خواهـدهم‌خرما ..! هم‌دنیـارامی‌خواهـدهم‌آخرت. هم‌می‌خواهـدحسین‌ع‌را‌راضی‌‌کنـد، هم‌یزیـدرا. هم‌اماراتِ‌ری‌رامی‌خواهـد،هم‌احترام ِ‌مردم‌را. نه‌‌حاضراست‌ازقدرت‌بگذرد،نه‌‌از خوشنامی. هم آب می‌خواهـد هم آبـرو..❗️ 🌹ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستِ‌آخر،اما"عمرِسعد"تنها‌کسی‌‌اسـت که‌به‌هیچکدام‌ازچیـزهایی‌که‌می‌خواهـد، نمی‌‌رسد! نه‌سھمی‌ازقدرت‌می‌‌بَـرَد،نـه‌از خوشنامی؛ ما‌آدم‌های‌معمولی‌، راستش‌نـه‌جرات‌و‌ارادهِ‌حسین(ع) شدن‌راداریم، نـه‌قدرت‌وابزارِ یزیـدشدن‌را؛ امادردرونِ‌همـه‌مایک‌عمـرِسعـد‌هست! 📍من‌بیش‌ازهمـه‌از''عمـرسعـد''شدن ‌میترسم....! 『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 #محرم #اربعین #امان_حسین

دلداده ی آقای خراسانی خویشم... . . . چهارشنبه های امام رضایی ♥️🍃 #الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج #امام_حسین

جو بایدن واکسن برکت زد. #واکسن

🌻🍃🌙🍃🌻🌙🍃🌻🌙🍃🌻🌙 #مهرومهتاب پارت۴۳ نویسنده:ت،حمزه لو با بغض گفتم :«من که کاری نکردم !!این پسره ی عوضی دست از سرم برنمیداره کلاسورم رو گرفت و انداخت روی زمین، مدام تهدیدم میکنه !!!» ایزدی نگاهی به شروین انداخت و گفت :«آره آقای پناهی؟؟؟!!» شروین دوباره با پررویی گفت :«آخه به تو چه!!» ایزدی آرام گفت :«به من ربطی نداره ولی من گزارش می کنم به جایی که بهشون مربوطه؛ اونوقت برات بد میشه!» شروین با دست آقای ایزدی را هل داد و گفت:«برو ببینم مردنی!! منوتهدیدمیکنی!!!؟؟» لحظه‌ای بعد همه چیز به هم ریخت. آقای ایزدی با شروین گلاویز شد، بچه هایی که آنجا بودند جلو رفتند تا جدایشان کنند، من هم بی اختیار گریه میکردم. بی توجه به جزوه هایم به طرف حراست دانشگاه رفتم. مرد میانسال و جا افتاده ای با ریش و سبیل انبوه پشت میز نشسته بود . با گریه گفتم :«عجله کنید طبقه بالا دارند همدیگر رو میکشن!» مرد لحظه ای خیره نگاهم کرد و بعد فوری بلند شد و به طرف پله ها دوید . چند دقیقه بعد همه چیز تمام شده بود. من، آقای ایزدی و شروین در دفتر کمیته انضباطی دانشگاه ایستاده بودیم. مسئول دفتر یک روحانی بود با قیافه ای جدی؛ با دیدن ما سه نفر سری تکان داد و با لحنی جدی گفت:« از شما دیگه بعید آقای ایزدی !!» وقتی کسی حرف نزد رو به من کرد و گفت :«شما بیرون باشید صداتون می کنم .» قبل از رفتن نگاهم به آقای ایزدی و شروین افتاد ، برخلاف تصور من، این شروین بود که صورتش پر از کبودی شده بود؛ آقای ایزدی سالم و سرحال ایستاده بود و فقط آستین لباسش کمی پاره شده بود. تقریباً نیم ساعتی بیرون اتاق منتظر ماندم تا سرانجام در باز شد و ایزدی به همراه شروین بیرون آمدند . آقای ایزدی آهسته گفت:« شما رو صدا کردن.» با ترس و لرز مقنعه ام را درست کردم و وارد شدم . سر به زیر جلوی میز ایستادم، مسئول دفتر گفت:« خانوم مجد این طور که از شواهد و قرائن پیداست شما بی تقصیر هستید !حالا بگید ماجرا چی بوده؟!» شمرده و آهسته همه‌چیز را تعریف کردم وقتی حرفم تمام شد مرد آهسته گفت :«ناراحت نباشید! ما برای همین اینجا هستیم. اینبار یک اخطار به پناهی می‌دیم و براش پرونده درست می‌کنیم ،بار دوم اگر تکرار شد باز هم تذکر شفاهی می‌دیم، اما بار سوم اگر دست از پا خطا کنه مطمئن باشید از دانشگاه اخراجش می کنیم .» وقتی دید من حرفی نمیزنم گفت :«بفرمایید و نگران نباشید!! اگر بازهم این آدم مزاحم شما شد فوراً به من اطلاع بدید!!» وقتی از اتاق خارج شدم آقای ایزدی را دیدم که پشت در ایستاده . با دیدنم دسته ای کاغذ به طرفم گرفت و گفت :«بفرمایید جزوه هاتون.» جزوه هایم را گرفتم و گفتم:« خیلی شرمنده ام!! ببخشید برای شما هم دردسر درست کردم !» آقای ایزدی با خنده گفت :«نه مهم نیست من فقط نگران هستم این پسره خیلی شره!!!» 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙

🛑بین مستحبات دو عمل هست که بی نظیرن⚡️ و هیچ عملی بهشون نمیرسه😍🌟 1. نمازشب 🌤 2. گریه برای امام حسین(ع)🌤 ✨آیت الله بهجت✨ #محرم #امام_حسین

🌸ـبِـ‌سمِـ‌الله‌الࢪحمــݩِ‌الࢪحیـمـ 🌸 امام صادق علیه‌السلام: حُسنُ الظّنِّ بِاللّهِ ان لا تَرجُوا الَّا اللّه وَ لا تَخافَ الّا ذَنبَک خوش گمانی به خداوند آن است که امیدوار نباشی مگر به خدا و نهراسی مگر از گناه کردنت. بحارالانوار، ج 67، ص 366 #واکسن