#مکیال_المکارم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
💎مطالب و معارفی از کتاب شریف
" مکیال المکارم "
پیرامون معرفت و شناخت نسبت به
امام زمان ارواحنافداه
📍 قسمت سی و یکم
💠 شباهت به ادریس ....
ادریس جد پدر نوح است که طبق روایاتی مانند حضرت عیسی به آسمان چهارم رفته اند و زنده هستند،
وقتی حضرت قائم علیه السلام متولد شدند ملائکه به شکل پرندگانی ایشان را به آسمانها بردند و سپس برگرداندند...
جناب ادریس هنگامی که قومش قصد کشتنش را داشتند از بین شان غایب شد، امام زمان علیه السلام نیز به همین صورت.
غیبت ادریس به قدری طول کشید که حتی شیعیانش در سختی و فشار واقع شدند، درباره حضرت ولیعصر ارواحنافداه هم داریم که زمین پر از ظلم و جور میشود ....تا اینکه وجود مقدسش ظهور میفرماید.
وقتی غیبت ادریس طولانی شد مردم توبه کردند و خدای تعالی او را ظاهر ساخت و هنینطور است درباره مولایمان صاحب الزمان علیه السلام.
💠 شباهت به هود ....
نام ایشان عابر است و جناب نوح بشارت آمدنش را داده بودند، که در زمانیکه طاغوت ها ظاهر شوند قیام کننده ای از فرزندانم که هود نامیده می شود بر شما گشایشی میرساند..وخداوند دشمنان را به وسیله باد هلاک میکند ...
درباره امام زمان علیه السلام نیز به همین صورت پدران بزرگوارشان اخبار غیبت و ظهور و علائم و خصوصیات را اشاره فرمودند.
درباره جناب هود آمده که دشمنانشان به وسیله باد هلاک میشوند، در روایاتی نیز اشاره شده که خدای متعال دشمنان امام زمان علیه السلام را به وسیله باد سیاهی نابود میکنند.
💠 شباهت به صالح .....
جناب صالح از میان قومش غایب شد و بعد از سالها که بین شان بازگشت افراد چند دسته شده بودند گروهی اهل یقین و ایمان، گروهی اهل شک و گروهی اهل کفر،
در روایتی میفرمایند:..همانا مثل قائم علیه السلام نیز مثل صالح است، در سن پیری و پس از عمری طولانی ظهور میکند ولی به صورت جوانی کمتر از چهل سال است و مردم نیز به سه دسته خواهند بود:
اهل یقین، اهل شک و اهل انکار ...
📚منبع: مکیال المکارم
▫️بدون چشم تو آری هميشه ويرانم
به شاخههایِ شكسته به سايه میمانم
▫️چگونه بی تو دل من نجات خواهديافت؟
منی كه بی نفس تو غريق طوفانم
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#امام_زمان
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
#دماذانی
اذان✨
چہضࢪبآهنگ 🎶ِ
قشنگےاست
مےگوید
خداهمیننزدیڪیست ♥️
گوش👂🏻کن
🍃 «اللهاکبر»🍃
#حیعلیصلاة
🌸اللهم عجل لولیک الفرج❣🍃
#امام_زمان
#امام_جواد
#نمازاولوقت
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
هدایت شده از مُـحَـدِّثْ
💥 #میلادجوادالائمهعمبارکباد.
💠 امامرضا(ع):
🌸 «فرزندم #جواد(ع)مولودیست
کهمُبارکترازاو،برایشـیعهبهدنیا
نیامدهاست.»🍃
📚اصولکافی، ج۱ص۳۲۱
#میلاد_امام_جواد
#امام_زمان
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
🔻تـــــــرک نـــــمـــــاز
📛زمانیکه از اهل جهنم سوال میشود:
🔻"ماسلککم فی سقر"🔻
➖چه چیزهایی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟
🔻"قالوا لم نک من المصلین"🔻
➖می گویند:(درجهان)از زمره نمازگزاران نبودیم.
📖 (قرآن کریم،المدثر۴۲-۴۳) 📖
🍁🍁
🌹رسول الله ﷺ فرمودند:
➖اولین چیزی که بنده در روز قیامت در مورد ان مورد محاسبه قرار می گیرد نـــمـــاز می باشد.
🔻که اگـــر نمازش قبول شود🔻
به سبب ان سایر اعمالش نیز قبول می شود
❌❌و اگر نمازش مردود شدە و به سوی وی بازگردانده شود
➖سایر اعمالش نیز #مردود می گردد
#نمازاولوقت
#امام_زمان
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
8.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🌸
راه علی راه تموم خونواده ی منه🌿
۳روز تا میلاد مولود کعبه💚🌱
#امام_زمان
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
#مهرومهتاب
پارت۱۶۶
نویسنده:ت،حمزه لو
حسین زیر لب خدا نکنه ای گفت و من که دیگر احساس ضعف نداشتم،بی صبرانه منتظر بودم تا فردا از راه برسد ومن مرخص شوم ،شاید تکلیفم زودتر مشخص شود.
صبح زود پدرم همراه سهیل به بیمارستان آمدند و بعد از اینکه پدرم صورتحساب بیمارستان را پرداخت کرد،به کمک سهیل سوار ماشین شدم و به سمت خانه به راه افتادیم.
در میان راه سهیل با ملایمت گفت:"خدا خیلی رحم کرد مهتاب،تو رو خدا دیگه بچه بازی رو بذار کنار."
بی حال گفتم:"وقتی کسی به حرفای منطقی من گوش نمیده ،مجبور میشم با این کارای بچگانه توجه بقیه رو به حرفای معقولم جلب کنم."
صدای پدرم غمگین و گرفته بلند شد:"مهتاب ،انقدر حرف بیخود نزن،من و مادرت اگر حرفی میزنیم برای اینه که آینده رو میبینیم، مثل تو نیستیم که از روی احساسات فقط همین امروزت رو میبینی.این پسر بچه خوبیه،قبول،ولی مهتاب جان مریضه،میفهمی یعنی چی،یعنی هیچ معلوم نیست تا کی زنده بمونه.!!"
عصبی گفتم:"عمر دست خداست بابا،از کجا معلوم ،شاید من زودتر بمیرم،یا اصلا شاید دارویی برای بیماری امثال حسین کشف بشه و نجات پیدا کنن."
پدرم پوزخندی زد و گفت:"شاید،اما،اگر.....دختر جون با این حرفا نمیشه زندگی کرد.باید واقعیت رو درک کنی."
رو به پدرم کردم و گفتم:"واقعیت اینه که من انتخاب خودم رو کردم و پای همه چیزش هم وایستادم،اینم بدونید اگر موافقت نکنید انقدر صبر میکنم که بمیرم یا شما موافقت کنید."
پدرم نگاهی به سهیل انداخت و حرفی نزد.وقتی به خانه رسیدیم،عمو فرخ گوسفندی را میان کوچه کشید و قصاب سر حیوان زبان بسته را جلوی ماشین پدرم برید.با اشمئزاز از روی خون رد شدم و وارد خانه شدم.حوصله صحبت کردن با کسی را نداشتم برای همین به اتاقم رفتم ودر را قفل کردم،چند لحظه بعد گلرخ به در زد و گفت:"مهتاب جون ،گوشی رو بردار."
گوشی را برداشتم و گفتم:"بله؟"
صدای لیلا بلند شد:"سلام،چطوری تو دختر؟؟!'
با خوشحالی گفتم:"تو چطوری عروس خانوم؟!"
لیلا گفت:"همه ش نگران تو بودم،اونشب سر میز شام از حال رفتی،انقدر ترسیدم که نگو،راستی برات ثبت نام هم کردم."
تشکر کردم و بعد از کمی حرف زدن،گوشی را سر جایش گذاشتم و روی تختم دراز کشیدم،مطمئن بودم حسین به حرفم گوش میکند وامروز با پدرم تماس میگیرد.بی صبرانه منتظر تماس حسین بودم،اما نفهمیدم چه زمانی خواب چشمانم را ربود و به خواب رفتم.وقتی بیدار شدم هوا تاریک بود.بی اختیار به یاد حسین افتادم،یعنی با پدرم تماس گرفته بود؟پدرم چه جوابی داده بود.؟بی توجه به ساعت شماره خانه حسین را گرفتم و منتظر ماندم.
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
25.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ
👤 استاد #رائفی_پور
پیشنهاد ویییژه دانلود😭💯💯
⭕️ عباس امام خمینی رحمت الله علیه
✍ با هر گرایش و تفکر سیاسی و اخلاقی حتماً کتاب محبوب و پرفروش #سلام_بر_ابراهیم ۱ و ۲ رو بخوانید
📌باز نشر به مناسبت سالروز شهادت شهید ابراهیم هادی ( ۲۲ بهمن )
ایجاد ستادی برای مبارزه با معضل پارتیبازی و بحران اشتغال
https://farsnews.ir/my/c/121757