eitaa logo
فرزندان حآج قٵسِـــم
466 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.9هزار ویدیو
49 فایل
▒هَݩــۉز هـــم بــڑﭑے شـــهـید شڍݩ ڢْࢪصت هسـت▒ 🌱ڍڷ ࢪﭑ بآیـــڍ صـﭑڢْ ڪࢪڍ🌱 به یاد سࢪدار دلــ♥️ــها•| **تبادل ادمینی نداریم** کپی آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی وتعجیل در فرج مولا
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 این یادگارے را از مَن داشته باشید! قبل ازآنکه اقامه‌یِ نماز را بگوئید ، ےسلام به امام حسین (ع)بدهید ، این نمازتان عالے میشود:)🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻 پارت۲۲۶ دو سه روز بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم،لیلا و شادی به دیدنم آمدند.لیلا کمی چاق تر شده بود و اوضاع روحی اش بهتر بود.بعد از اینکه بچه را دیدند ،آرام روی پتویش گذاشتم تا بخ‌ابد و از لیلا پرسیدم:«لیلا،اوضاع شما چطوره،چیکار کردی؟!!» لیلا خندید و گفت:«تو فارغ شدی ،منم فارغ شدم؛بلاخره مهرداد با طلاق موافقت کرد و دو سه روز پیش به طور رسمی از هم جدا شدیم.» متعجب پرسیدم:«وای لیلا،اصلا باورم نمیشه،مهرداد که اینهمه اصرار داشت با تو ازدواج کنه،پس چی شد که به این راحتی به طلاق راضی شد؟؟؟!!!» لیلا نفس عمیقی کشید و کفت:«انگار یه جورایی خودشم تو این ازدواج مونده بود.یه هوسی کرده بود و بعدش هم زود پشیمون شد.نصف مهریه م رو داد و خلاص!!حالا هم انگار یکی دیگه رو پیدا کرده و قرار ازدواج گذاشتن،یه هوس جدید. خدا رو شکر که زود فهمیدم عشق به مهرداد یه سراب بیشتر نبود و بازم خدا رو شکر که بچه دار نشدم وگرنه تا آخر عمر ارتباطم باهاش قطع نمیشد.» بعد از ظهر که بچه ها رفته بودند ،مشغول شیر دادن پسرم بودم که تلفن زنگ زد،همزمان حسین هم در راباز کرد و وارد خانه شد.با سر به حسین سلام کردم و گوشی را که برداشته بودم به گوشم چسباندم.صدای ضعیف مادرم در گوشم پیچید:«مهتاب جون،قربونت برم مادر....چطوری؟؟؟!» با خوشحالی فریاد کشیدم:«مامان ؛سلااام..شما چطوری؟بابا خوبه؟؟!» مادرم گفت:«همه خوبیم،خدا رو شکر.دلم برای تو و سهیل یه ذره شده،از وقتی تو و گلرخ بچه دار شدین ،همه ش دلم ایران پیش شماهاس.هر شب خواب میبینم نوه هامو بغل کردم و باهاشون بازی میکنم.» صدای مادرم از بغض میلرزید:«دارم دق میکنم مهتاب؛انقدر دلم برای همه چیز تنگ شده که ساعت ها اینجا میشینم و به عکس،شماها نگاه میکنم و زار میزنم.» غمگین گفتم:«مامان؛توروخدا غصهنخور،باباهم اونجا دلش فقط به شما خوشه!!» مادرم با بغض گفت:«مهتاب،حسین چطوره؟؟اسم بچه رو چی گذاشتید؟!» گفتم:«حسینم خوبه مامان،سلام میرسونه.هنوز اسمش قطعی نشده مامان.» بعد از اینکه کمی با پدرم صحبت کردیم،گوشی را قطع کردم.پسرکم هنوز داشت شیر میخورد و پیشانی اش غرق عرق شده بود.حسین صورت کوچکش،را نوازش می کرد و قربان صدقه اش میرفت.خندیدم و گفتم:«حسین پس،بلاخره اسمش و چی بذاریم؟!» حسین همانطور که نگاهش به صورت کوچک پسرمان بود گفت:«تو چه پیشنهادی داری.؟» کمی فکر کردم و گفتم:«من که همه ش فکر میکردم دختره ،اسم خترونه انتخاب کرده بودم.تو بگو.» حسین کمی مِن مِن کرد و گفت:«راستش یه اسمی تو نظرم هست ،البته اگه تو موافق باشی!!» منتظر نگاهش کردم که گفت:«علیرضا چطوره!!!؟» فوری به یاد دوستان شهیدش افتادم و لبخند و اشتیاق گفتم:«وای عالیه حسین!!» 🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻🌙🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 خطاب خداوند به فرشتگان در مورد بنده‌ای که برای نماز شب بلند میشه... 🎙 آیت‌الله جوادی آملی رابه نیت ظهورمیخوانیم ‎‌‌‎‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 ـبِـ‌سمِـ‌الله‌الࢪحمــݩِ‌الࢪحیـمـ 🌸 #امام_علی علیہ‌السلام: تأخیر در قبولے دعا ، تو را از آن باز ندارد ؛ چرا کھ عطاے خدا بھ اندازھ نیت بنده است و چھ بسا دعا بھ تأخیر افتد ، تا پاداش درخواست کننده بزرگ‌تر و عطاے بخشنده بیشتر گردد! 📚غزرالحکم ، ح۷۵۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻🎥 هلالی و پویانفر سرود «سلام فرمانده» را با دهه نودی‌ها خواندند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار شهید :🍃 اگر از من تعریف ڪردند و گفتند «مالڪ اشتر» و من باورم شد؛ سقوط مےڪنم اما اگر در درونِ خودم ذلیل شدم خداوند مرا بزرگ مے‌گرداند. ۹۶/۱۰/۲۳
🔻حجت‌الاسلام ماندگاری به سؤال يكی از بينندگان برنامه سمت خدا درباره‌ی آرايش كردن پاسخ جالبی داده است كه در ادامه می‌خوانيد..👇 ❓سؤال: 👈 من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است و آرایش من، برای جلب‌توجه دیگران نیست. من وقتی بیرون می‌روم به سر و وضع خودم می‌رسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد❓ ✅ پاسخ: ⚠️ کار ایشان کمال نامهربانی، بی‌انصافی و ناسپاسی به خداوند است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند. 🛵 موتورسواری که در پیاده‌رو موتورسواری می‌کند و امنیت مردم را به خطر می‌اندازد، می‌گوید: دلم می‌خواهد به پیاده‌رو بروم و در واقع به خواسته دلش عمل کرده است. 🎷کسی که دم بیمارستان بوق می‌زند می‌گوید که من می‌خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم. 📌اگر این حرف‌ها عاقلانه است.. حرف این خانم هم عاقلانه است. ✅🔻وقتی ما کاری می‌کنیم که به دیگران آسیب و ضرری می‌رسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم. ❤️ اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید می‌توانید به‌حرف دل‌تان عمل کنید. ❌ این خانم حرف خدا را ضایع کرده است؛ زیرا در قرآن داریم که زن‌ها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند، مگر برای همسران و مَحرم‌هایشان. در این‌جا شما نمی‌توانید به دل‌تان عمل کنید، زیرا ناسپاسی خدا می‌شود. ❗️این خانم به چهار گروه لطمه می‌زند: 1️⃣ در خیابان جوان عفیف نمی‌خواهد به چهره‌ی این خانم نگاه کند؛ بنابراین به خودش فشار می‌آورد و سرش را پایین می‌اندازد. پس این فرد اذیت می‌شود و حقش ضایع می‌شود زیرا می‌توانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند. 2️⃣ به جوان بی‌بند‌و‌بار هم ظلم می‌شود؛ زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان می‌بیند ازدواجش عقب می‌افتد.. چون مجانی دارد نیازش را برطرف می‌کند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند، نه با هرزگی و چشم‌چرانی. 3️⃣ به متأهل‌ها هم ظلم می‌شود؛ زیرا آقایان متأهل چشم‌شان به این خانم می‌افتد که خیلی مرتب است، وقتی به خانه می‌روند خانم را در آشپزخانه می‌بینند که خیلی مرتب نیست و به‌خاطر همین، قیافه‌ها را مقایسه می‌کند و شروع به بهانه‌گیری می‌کند و زندگی بهم می‌ریزد. پس بی‌حجابی حق‌الناس است و باید این خانم‌ها تغییر رویه بدهند. 4️⃣ به خودش ظلم می‌کند؛ چرا که با این‌کار خود را وسیله هوس‌رانی مردها قرار می‌دهد و حیا و عزت‌نفس خود پایمال می‌کند.