@maleka_groupIMG_20241013_002053_612_73.mp3
زمان:
حجم:
3.88M
🎙️🎶🖤
شما این دختر را میشناسید⁉️
#پادکست
#آیین_ملکا
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
#ایده💡
#متن_پادکست 🎶✍🏻
(به قلم #گروه_فرهنگی_ملکا)
🌱
شاید از مردان این خانواده بیشتر شنیده اید اما از دخترانشان کمتر؛ بگذارید من که از نسل این خاندانم کمی برایتان بگویم:
سالها قبل از اینکه به دنیا بیایم پدرم حضور و اسمم را به خانواده بشارت داده بود.
هنوز 9 سالم نشده بود که در نبودن پدر، اگر دوستانشان برای پرسیدن سوال منزلمان میآمدند من پاسخ سوالاتشان را میدادم که دست خالی نروند. و هنگامی که پدر پاسخ های مرا میشنید همه را تایید مینمود و تشویقم میکرد.
🌱
چند سال پس از فقدان پدرم، یعنی زمانی که حدودا 25 ساله بودم، حکومتِ وقت، برادرم را از من جدا کرد و مجبور به ترک وطن و رفتن به غربت نمود؛ فراقی جانسوز که تحملش برای یک دخترِ تنها آسان نبود، آن هم برادری که زیر سایه اش بزرگ شده بودم و برایم فقط یک برادر معمولی نبود.
پس از گذشت مدتی و رسیدن نامه ی برادرم دیگر طاقت دوری نداشتم و با عده ای از بستگان و دوستان به عشق دیدارش راهی سفر شدم.
🌱
میانه ی راه حوالی شهر ساوه نیروهای حکومتی میخواستند مانع رفتنمان شوند و عده ای از اطرافیان در مبارزه با آنها کشته شدند
شرایط دشواری بود، اکثر مردان کاروان را کشته بودند و من با جسمی بیمار باید علمدارِ کاروانی میشدم که فقط زنانش مانده بودند و راه درازی را پیش رو داشت.
توصیف شهر بعدی را زمان کودکی از پدرم شنیده بودم که در آن جا دوستداران ما زیادند ؛پس هر جور بود خودم را به آنجا رساندم.
🌱
پدرم راست میگفت، مردم آنجا برای استقبال مان به ورودی شهر آمده بودند و در تمامِ ۱۷ روزِ دوران مریضی ام صمیمانه از من مراقبت کردند...
اما در 28 سالگی تنِ بیمار، مانع وصال شد!
و من هم مانند دیگر یادگاران پدرم، برای همیشه در ایران ماندگار شدم.
دوستدارن پدر مقبرهای برایم بنا کردند و نگذاشتند اینجا غریبانه و تنها بمانم .
از آن زمان من رازدار و مشکلگشای دوستان و شیفتگان در این شهر شده ام. گاه برادرم برخی مشکلات زیارت کنندگانش را برای من میفرستد تا حل کنم.
اینجا خیلی از زائر ها مرا مادر صدا میزنند و هروقت میخواهند به زیارت برادرم بروند به نیابت از من میروند که در فراق برادر و بدور از او جان دادم.
🌱
اینها گوشه ای از داستان زندگی من، یعنی "فاطمه بنت موسی بن جعفر" به عنوان دختری از این خاندان بود.
شما هم هر وقت از مرکز ایران گذر کردید من در شهر قم مشتاق دیدارتان هستم
و این را از من یادگاری داشته باشید که حتی اگر امام را به غربت کشاندند شما به سمتش بروید و نگذارید که غریب بماند...
#حضرت_معصومه💕
🕊️@maleka_group
گروه فرهنگی مَـــلِـــکـــا'
#فراخوان #نذرکتاب با توجه به پایان سال تحصیلی📚 با تحویل کتاب ها و اوراق بلااستفاده خود به ما با
#گزارش 📚
🖇️ کتاب های این سری از طرح #نذرکتاب سرنوشت شون اینجوری شد و الحمدلله به اینجا رسیدند...🙂
نذرتون قبول💖
پ ن: کتابها توسط چندتا از بانوان جهادی به روستای ننادگان از توابع شهرستان فریدن استان اصفهان رفت و در مسجد روستا، یک کتابخانه و طرح های کتاب محور تشکیل دادند...☺️
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
گروه فرهنگی مَـــلِـــکـــا'
#ایده💡 #متن_پادکست 🎶✍🏻 (به قلم #گروه_فرهنگی_ملکا) 🌱 شاید از مردان این خانواده بیشتر شنیده اید اما ا
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چالش_شخصیت_شناسی✨
اینبار از مخاطبان مون خواستیم گوشه ای از یک زندگی نامه خودنوشت رو بخونند و حدس بزنن درباره چه کسی است⁉️
#گروه_فرهنگی_ملکا
#کار_فرهنگی
📍مهرماه 1403 | تهران
(به مناسبت سالروز وفات حضرت معصومه سلام الله)
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
هدایت شده از گروه فرهنگی مَـــلِـــکـــا'
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برخواستنِ زنان، متفاوت است با بلندشدنِ مردان.
زنان پرچمدارند! 🇮🇷
به تنهایی پیش رفتن را دوست ندارند
همیشه دنبال نقطه اثرشان میگردند
و برای همین اگر بلند شوند، تعداد زیادی را با خودشان بلند میکنند...
📌 ولادت حضرت زینب سلام الله و روز پرستار 1402 🩺
دبستان دوره اول دخترانه | رهنان
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
✍🏻میخواستم چیزی ننویسم واندازه یک نامه خواندن هم وقت نگیرم اما فکر کردم بعداً پشیمان می شوم.
هم سن سالهای محمدحسین فهمیده بودیم اما دراین دوره و زمانه، که تصمیم گرفتیم با دستهای کوچکمان اندازه توان خودمان عَلَم #کارفرهنگی دخترانه را بلند کنیم؛
سنگین بوده اما انگیزه وتوان مابیشتر ازاین حرفها بود که سنگینی حس کنیم!
ما از حسن باقری آموختیم که "باید به خود جرات داده وخود را وسط موج بیندازیم"
دورهم جمع شدیم و به جای بازی های کودکانه، در مناسبتهای مذهبی، خیابان به خیابان عطر اهل بیت را پخش کردیم.
امام زمانمان پشتمان بود و به دختربچههایش راه و چاه را نشان میداد
برکت کار اهل بیت، آن گروه را به ۹سالگی کشاند و جمعیت دهه هشتادی های در میدان دارند راه را برای دهه نودی ها باز می کنند.
از سختی ها، حداقل امروز که روز شهادت مادر ۱۸ساله است روی مان نمی شود که بگویم؛ اما گروه دخترانه داشتن دراین زمانه، راهی ناهموار و پر مشقت دارد...
نه اینکه سکوت کنم، نه!
خودم پارسال بیانیه ای ۲صفحه ای در دیدار خصوصی فعالین فرهنگی با #وزیرارشاد خواندم و مطالبه کردم!
بانوان و دختران گروهمان خواستند این نوشته را بنویسم و همراهم بیاورم تا التیامی برای دلهای تنگشان و قوت و انگیزه ای برای پیمودن ادامه راهشان باشد.
اگر بخواهم صریح و مستقیم بگویم اینکه دخترهای فعال اصفهان دلشان یک دیدار می خواهد که بیایند اینجا وخون تازه ای در رگهایشان حرکت کند و بروند این جریان را کوچه به کوچه در شهر با کارهای فرهنگی پخش کنند...
آقا جان، میدان را خالی نمیکنیم و در میانه میدان به دعای شما محتاجیم.
#گروه_فرهنگی_ملکا
@maleka_group
✍🏻👩🏻🎓 #خاطره_نگاری #روز_دانشجو
آنتراکِ یک و نیم میلیونی!
روزهای آخر منتهی به #روز_دختر بود، از قضا سر کلاس بودجه نشسته بودم و داشتم فکر میکردم که اگر تا یک ساعت دیگر پول خرید جعبه ها را واریز نکنم سفارش را لغو میکند و کار میخوابد!
استاد ده دقیقه استراحت داد و رفت بیرون
نگرانیم از نگاهم پیدا بود ک یکی از رفقا پرسید: چِته اول صبحی؟!
گفتم مبلغ یکی از سفارش هامون بالاست، یعنی دقیقا به اندازه موجودی حساب و باید الان پرداخت کنم
_خب پرداخت کن!
+موجودی کارت گروه صفر میشه تا چند دقیقه دیگه و باید ی مبلغی برای هزینه های پیشبینی نشده بمونه تو حساب، نگرانم کم بیاریم و گیر کنیم...
میدانستم خیلی اهل این جور چیزها نیست اما به شوخی گفتم تو حاجت و نذر نداری برای حضرت معصومه؟!👀
تیکه هایش را که انداخت و خوب خندید، گفت شماره حساب بده.
جدی نگرفتم، زیر لب گفتم تو کانال پین شده!
یک دقیقه نگذشت ک پیامک واریز روی گوشی ام نشست!
با تعجب پرسیدم سمانه تو بودی؟؟!
_دیگه ببخشید فقط 500 تومن تو کارتم داشتم و جمع کرده بودم آخر ماه عطر بخرم😊
حس بُهت و تعجب و خوشحالی و ناراحتی ام توامان شده بود!
اما به اینجا بسنده نکرد و یکی از همکلاسی های دیگر را وسط کلاس صدا کرد و بلند گفت: شما نمیخواهید به برنامه #حضرت_معصومه برای روز دختر کمک کنید؟! 🤔
(زدم به بازویش و گفتم هیس زشته! گفت تو کارِت نباشه)
+چه کمکی؟
سمانه شد مُبَلِغ ملکا و برایش توضیح داد، چند دقیقه بعد
پیامک دوم واریز به صدا در آمد، یک میلیون!
#ادامه...
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
گروه فرهنگی مَـــلِـــکـــا'
✍🏻👩🏻🎓 #خاطره_نگاری #روز_دانشجو آنتراکِ یک و نیم میلیونی! روزهای آخر منتهی به #روز_دختر بود، از قض
✍🏻👩🏻🎓
#ادامه...
از آن طرف کلاس بچه هایی که تیپ شان به ما نمیخورد، با نگاه های پرسشگرانه مکالمات ما را زیر نظر گرفته بودند و پرسیدند: جریان روز دختر چیه؟! برنامه تون کجاست؟! میشه ماهم بیایم؟!
آن روز در آنتراک کلاس بودجه برای #کار_فرهنگی به صورت خودجوش و برنامه ریزی نشده دانشجوها یک و نیم میلیون به برنامه ولادت حضرت معصومه ملکا کمک کردند...
فرقی نمیکند دهه 60 باشد و جنگ نظامی یا سال 1403 و جنگ فرهنگی، هنوز هم به قول شهید بهشتی #دانشجو مؤذن جامعه است و نسبت به اتفاقات پیرامون اش باید واکنش سازنده و اثرگذار بدهد، یک روز جانی و یک روز هم مالی...
#گروه_فرهنگی_ملکا
#روز_دختر 1403
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
#کار_فرهنگی اگر منجر به حل یک مسئله از جامعه مسلمین نشود، هیچ ارزشی ندارد!
#فرهنگ_نوشت
#گروه_فرهنگی_ملکا #روز_دختر 1403
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
23.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیشتر رسم بر این بوده
پسرها را بنام مادر میشناختند
چگونه پسر تربیت کرده ای بانو
که همه میخوانند شما را مادر عباس
🏴 صلی الله علیک یا زوجة ولی الله یا ام البنین 🏴
مادران این سرزمین، نشانههای دیانت و ایثارند؛ ستارههایی در آسمان وفاداری و محبت به پیروی از حضرتامالبنین(سلاماللهعلیها). ✨
پ.ن: دیدار اعضای گروه با مادر شهید علی شاهسنایی🥀 در آستانه سالروز وفات حضرت امالبنین(سلاماللهعلیها) و روز تکریم مادران شهدا به بهانه سالگرد شهادت این شهید بزرگوار 🥲
#گروه_فرهنگی_ملکا
#گزارش درون گروهی💌
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
✍🏻#خاطره_نگاری
#قسمت_دوم
این بار فرق میکرد پای تبرکی های حرم وسط بود، پای آبرو، پای این همه آدمی که با جون و دل آمده اند برای کمک و آن همه آدمی که رزق و نشانه زندگی شان قرار بود به واسطه ما به دست شان برسد...
نشستم و بی اختیار اشک ریختم و شروع کردم به صحبت کردن با شهید
آخرین باری که برای کارهای گروه اینجوری مستاصل شده بودم را به سختی یادم می آمدم، خیلی سال گذشته بود...
نمیدانم چند دقیقه گذشت که به خاطر تماس های مکرر و منتظر بودن بچه ها مجبور شدم دل بکنم
دم بلند شدن، زدم روی سنگ و گفتم نمیدونم چه جوری ولی خودت درستش کن، مطمئنم که میتونی!
رفتم اون سمت گلستان پیش رفقا که منتظر بودند تا پخش هدایا رو شروع کنند...
فردا صبح اول وقت دیگر خبری از مشکلات دیشب نبود، خرید ها تا ظهر رسید و آماده سازی هدایا تمام شد.
شب مجدد برای پخش تعدادی از بسته ها به گلستان رفتیم
اینبار با خنده و خوشحالی ای که ته نگاهم بود سراغ مزار علی آقا رفتم و گفتم دمت گرم، این شد دومین بار که بلافاصله و چند ساعته جوابم رو دادی😍
پیش خودم قرار گذاشتم برای جبران هم که شده، شماره خانواده شان را پیدا کنم و با اعضای گروه به دیدار خانواده شان برویم
همین روزها، مصادف با وفات خانوم ام البنین و حوالی سالگرد شهادت شون، مهمان مادر بزرگوار شهید بودیم💔
این ماجرا، برای اولین بار در منزل شهید برای خانواده شان و میان اعضای گروه تعریف شد و چشم های کنجکاوی که اشکی شده بودند از ته دل بابت نگاه و دست یاری شهید پشت کار گروه مون راضی بودند و میخندیدند☺️
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c
"مادری یک افتخار است"
اما بعضی مادرها افتخارشان کمی بیشتر است و برای جمعیتی غیر از بچه هایشان هم مادر اند، وقتی دغدغه هایشان اجتماعی است!
مثل مادرهای ملکایی💕🧕🏻
روزتون ویژه تر مبارک🌱
📸: پشت صحنه روز دختر 1402
#گروه_فرهنگی_ملکا
______🇮🇷🧕🏻______
🆔https://eitaa.com/joinchat/988151828C7b4620445c