اخبار غیر حقیقی را نشر ندهیم ❗️
🌷تصویر پاسدار #امید_اکبری یکی از شهدا حادثه تروریستی امشب جاده خاش-زاهدان
👈متاسفانه این تصویر به اشتباه با عنوان سه شهید حادثه تروریستی جاده خاش-زاهدان در فضای مجازی در حال انتشار است.
@fatemiioon110
هدایت شده از 🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴چه غوغایی کرد این چادری دهه هشتادی👌👏
.
با زبان انگلیسی گفته شاید
#احمق_های_درجه_یک فهمیدند!😊
.
ترجمه:
این صدای #ایران است
امروز ما برای سالگرد انقلاب جشن بزرگی می گیریم
چهلمین سالگرد #انقلاب جمهوری اسلامی ایران
ما #بولتون ، #پمپئو ، #ترامپ و #رجوی رو نمی بینیم
شما کجایین ؟
شما گفتید ما #چهلمین_سال_پیروزی_انقلاب را نخواهیم دید!
اما اکنون ما اینجاییم
و شما هرگز نمی توانید ما را شکست دهید
من حد اقل میتوانم شما را دعوت کنم تا به ما بپیوندید تا با هم فریاد
« مرگ بر حاکمیت آمریکایی » سر دهیم!
.
#مسیح_علینژاد_نماینده_ما_نیست
#مصیح_رو_به_افول_است
#بی_حجابی_کلاس_نیست
_____________
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 بیانیه #گام_دوم_انقلاب خطاب به ملّت ایران به ویژه جوانان
🔴 نگاهی کلی به بیانیهای که از سوی حضرت آیتالله خامنهای بهمناسبت چهلمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی صادر شد:
🔶 جمهوری اسلامی ویژگیهایی دارد از جمله:
1️⃣ برای همه چیز میتوان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است چون ویژگیهایی مثل آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری در فطرت بشر است.
2️⃣ به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد. ولی از ارزشهایش فاصله نمیگیرد.
3️⃣ انعطافپذیر و آمادهی تصحیح خطاهای خویش است. اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست.
4️⃣ پس از نظام سازی، به رکود و خموشی دچار نشده است. متحجّر و در برابر پدیدهها و موقعیّتهای نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست.
5️⃣به اصول خود بشدّت پایبند و به مرزبندیهای خود با رقیبان و دشمنان بشدّت حسّاس است. مرتکب افراطها و چپرویهایی که مایهی ننگ بسیاری از قیامها و جنبشها است، نشده است.
6️⃣ این انقلاب از آغاز تا امروز نه بیرحم و خونریز بوده و نه منفعل و مردّد. در هیچ معرکهای گلولهی اوّل را شلیک نکرده است، ولی پس از حملهی دشمن از خود دفاع کرده و ضربت متقابل را محکم فرود آورده است.
7️⃣ از مظلومان و مستضعفان دفاع کرده است و با صراحت و شجاعت در برابر زورگویان ایستاده است
📚 درسهایی که رهبرانقلاب به عنوان نسل اول انقلاب برای جوانان گفتند:
✊🏻 همه چیز علیه ما بود، چه رژیم فاسد طاغوت که علاوه بر وابستگی و فساد و استبداد و کودتایی و چه آمریکا و قدرت های شرق و غرب.
✌🏻 هیچ تجربهی پیشینی و راه طی شدهای در برابر ما وجود نداشت. اما جمهوری اسلامی گامهای بزرگی را طی کرد.
🌱 ثمرات و نتایج گام اول انقلاب:
1️⃣ ثبات و امنیّت کشور و تمامیّت ارضی و حفاظت از مرزها.
2️⃣ موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی.
3️⃣ مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملّی و استکبارستیزی به اوج رسانید.
4️⃣بینش سیاسی آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللی را به گونهی شگفتآوری ارتقاء داد.
5️⃣ کفّهی عدالت را در تقسیم امکانات عمومی کشور سنگین کرد.
6️⃣ عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونهای چشمگیر افزایش داد.
7️⃣ تبدیل شدن به نماد پر ابّهت و با شکوه و افتخارآمیز ایستادگی در برابر قلدران و زورگویان.
🔆 ماموریتهای نسل جوان برای گام دوم انقلاب:
1️⃣ علم و پژوهش: دانش، آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت یک کشور است... ما هنوز از قلّههای دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قلّهها دست یابیم.
2️⃣ معنویّت و اخلاق: معنویّت به معنی برجسته کردن ارزشهای اخلاق و به معنی رعایت فضلیتهای اخلاقی
3️⃣ اقتصاد: مجموعهی جوان و دانا و مؤمن و مسلّط بر دانستههای اقتصادی در درون دولت سیاستهای اقتصاد مقاومتی را اجرا کنند.
4️⃣ عدالت و مبارزه با فساد: تبعیض در توزیع منابع عمومی و میدان دادن به ویژهخواری و مدارا با فریبگران اقتصادی که همه به بیعدالتی میانجامد، بشدّت ممنوع است؛ همچنین غفلت از قشرهای نیازمندِ حمایت، به هیچ رو مورد قبول نیست.
5️⃣ استقلال و آزادی: استقلال ملّی به معنی آزادی ملّت و حکومت از تحمیل و زورگویی قدرتهای سلطهگر جهان است. و آزادی اجتماعی به معنای حقّ تصمیمگیری و عمل کردن و اندیشیدن برای همهی افراد جامعه است.
6️⃣ عزّت ملّی، روابط خارجی، مرزبندی با دشمن: این هر سه، شاخههایی از اصلِ «عزّت، حکمت، و مصلحت» در روابط بینالمللیاند.
7️⃣ سبک زندگی: تلاش غرب در ترویج سبک زندگی غربی در ایران، زیانهای بیجبران اخلاقی و اقتصادی و دینی و سیاسی به کشور و ملّت ما زده است؛ مقابله با آن، جهادی همهجانبه و هوشمندانه میطلبد که باز چشم امید در آن به شما جوانها است.
📝 مطالعه متن کامل👇
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=41673
هدایت شده از ارزانسرای کفش و صندل کیانی 👠
4.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اینجوری_زن_بگیر_برا_فرزندت❗️
ماجرای زن گرفتن نصف شبی پسر ۱۵ساله !!
#علامه_حلی
👈 کمی تا بهجت🌷
@behjat135
📣توجه توجه📣
طرح کمک به هیئت ماهانه(پنج تن):
🗣توضیح طرح:
در این طرح هر نفر, پنج زیرمجموعه از بین دوستان و آشنایان خود که در خارج از هیئت هستند انتخاب میکند و یک گروه ۶ نفره تشکیل میدهند.
هر نفر ماهانه پنج هزار تومان به هیئت کمک میکند که مجموع گروه میشود ۳۰ هزار تومان.
این مبلغ را به صورت ماهانه در پنجم هر ماه و یا فصلی به شماره کارت زیر واریز میکنند.
۵۸۵۹۸۳۱۰۵۱۸۱۵۶۲۸
بانک تجارت, مریم درویش
☑️هدف طرح:
هدف این طرح مشارکت همه مردم و برخورداری از اجر عظیم خدمت به اهل بیت علیهم السلام است تا ان شاالله این کمک ناچیز بهانه ای باشد برای پیوستن به کشتی نجات امام حسین علیه السلام.
💡ویژگی های طرح:
۱. ختم قرآن و صلوات ماهانه برای اعضای این طرح به صورت ویژه درنظر گرفته میشود.
۲. نماز قضا و ختم قرآن برای اموات: مشارکت
کنندگان در این طرح به ازای هر ۵ نفری که عضو کنند میتوانند یک درخواست نماز قضا و ختم قرآن برای اموات خود داشته باشند. و به ازای هر پنج نفر اضافه یک درخواست به آن ها افزوده میشود.
🔸🔹🔸🔹🔸🔷🔶🔹🔸🔹🔸🔹
با معرفی این طرح به دوستان و آشنایان خود, آنها را در ثواب این اجر عظیم شریک کنید.
💝هزینه کردن یک درهم در راه اهل بیت علیهم السلام با ارزش تر از دوهزار درهم در سایر خیرهاست. امام صادق علیه السلام
یاعلی!...
@fatemiioon110
...
📣توجه توجه📣 طرح کمک به هیئت ماهانه(پنج تن): 🗣توضیح طرح: در این طرح هر نفر, پنج ز
دوستانی که تمایل به ثبت نام در طرح را دارند, اسم و فامیل به همراه شماره تلفن همراه خود را به شماره روابط عمومی هیئت پیامک کنند.
۰۹۱۹۹۵۲۳۱۴۶
یاعلی!...
هدایت شده از @AntiBBC
14.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر ایران محدود بود این همه طبل برای چیست؟یه اتفاقی افتاده!
لجن پراکنیBBC علیه ایران صدای مهاجرانی وزیر دولت اصلاحات را هم درآورد!
@AntiBBC
47.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری_ویژه📣📣
#وفات_خانم_امالبنین_سلاماللهعلیها
کلیپ کامل
🔸 اگر میخوای طرفتو بشناسی، ببین مادرش کیه...
🔸 بانو امالبنین از خانوادهای ادیب و عاطفی اما قوی
🔸 حضرت عباس از مادر یاد گرفت ادب رو...
یاعلی!...
نشانی ما در نرم افزارهای ایرانی:
@heiatclip1
اگر مایل به دریافت صوت کامل سخنرانیها هستید به نشانی زیر مراجعه کنید:
@fatemiioon110
در بخشی از کتاب «ماه به روایت آه» در وصف حضرت امالبنین(س) میخوانیم «مهربانتر از مادر، محرمتر از خواهر، مقاومتر از کوه، زیباتر از حور و روحنوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمیگوید.»
وصف حضرت امالبنین(س) از زبان همسر حضرت عباس(ع)به گزارش ایکنا از همدان، سیزدهم جمادیالثانی سالروز وفات مادری است که در خانه امیرالمؤمنین(ع) بیشتر از آنکه در حق فرزندان خود حق مادری را بهجا آورد به دور فرزندان علی(ع) میگشت و برایشان مادری میکرد.
ابوالفضل زرویی نصرآباد، نویسندهای خوشذوق در کتاب «ماه به روایت آه» ماجرای ازدواج امام علی(ع) و حضرت امالبنین(س) را از زبان لبابه، همسر حضرت ابوالفضل(ع) روایت میکند.
«مهربانتر از مادر، محرمتر از خواهر، مقاومتر از کوه، زیباتر از حور و روحنوازتر از نسیم صبح... این صفات نادره، تنها چند شاخه گل از گلستان وجود مادر همسرم، فاطمه امالبنین است. آن قدر مؤدب و محجوب و آرام است که جز به وقت ضرورت سخن نمیگوید و در عین هیمنه و شکوهمندی، چنان لطیف و نجیب است که بیترس از ملامت و سرزنش، میتوانی ساعتها با او سخن بگویی و به تمام اشتباهات و خطاهایت اعتراف کنی.
وقتی همسرم عباس، با لبخند از سختگیریهای مادرش در تربیت فرزندان میگفت و میگفت که مادرش نخستین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمیتوانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بینقص لطافت و زنانگی، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. همواره صحبتهایی از این دست را ترفندی از جانب همسرم میدانستم که شاید میخواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد.
امروز در بازار مدینه، با دو زن مسافر از قبیله بنیکلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیهام، با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل او، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: هنوز هم شمشیر میبندد؟
- شمشیر؟! نه.
- پس برادرش درست میگفت که از بعد ازدواج، تغییر کرده.
- یعنی میگویید مادر همسرم جنگیدن میداند؟!
از حیرت، سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذرخواهی از خنده بیاختیار و بیمقدمهشان، روی مرا بوسید و گفت: شما دختران شهر چه قدر سادهاید. قبیله ما - بنیکلاب - به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریباً تمام زنان قبیله نیز کمابیش با شمشیرزنی، تیراندازی و نیزهداری آشنایند. اما فاطمه از نسل «ملاعب الاسنه» (به بازی گیرنده نیزهها) است و خانوادهاش نه فقط میان قبیله ما و کل اعراب، بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند. فاطمه در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.
بعد در حالی که میخندید، ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نامآور سایر قبایل هم جواب رد میداد. وقتی ما و خانوادهاش از او میپرسیدیم که چرا ازدواج نمیکنی؟ میگفت: مردی نمیبینم. اگر مردی به خواستگاریام بیاید، ازدواج میکنم.
من که انگار افسانهای شیرین میشنیدم، گویی یکباره از یاد بردم که این، بخش ناشنیدهای است از زندگی مادر همسرم. لذا با بیتابی پرسیدم: خوب، بگویید آخر چه شد؟!
زن در حالی که از خنده ریسه میرفت، گفت: هیچ آن قدر منتظر ماند تا مویش همرنگ دندانهایش شد و ناکام از دنیا رفت! ... خوب، معلوم است که آخرش چه شد. وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمؤمنین علی - که رحمت و درود خدا بر او - به خواستگاری فاطمه آمد، او از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: خدا را سپاس من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.
زن دیگر با خنده میان حرف دوستش پرید: چرا جریان خواستگاری معاویه را نمیگویی؟
- آخ آخ راست میگویی ... اما این یکی را حتماً خودش شنیده ... .
با تعجب و حیرت گفتم: خواستگاری معاویه؟! از امالبنین؟! شوخی میکنید؟!
- یعنی نشنیدهای؟ تو چه عروسی هستی دختر؟ لااقل حکایت «میسون» را که میدانی ... .
- «میسون»؟! نه ... چه حکایتی است؟
- پس از اول برایش تعریف کن خواهر گرچه، میترسم اگر باد به گوش امالبنین(س) برساند که ما قصه زندگیاش را برای عروس چشم گوش بستهاش تعریف کردهام، پوست از سرمان بکند.
- به چشم، میگویم راستش قبل از آن که عقیل به نیابت از امیرمؤمنان علی(ع) به خواستگاری فاطمه بیاید، معاویه هم کسی را به خواستگاری فرستاده بود. لابد میدانی که معاویه پس از رحلت پیامبر و آغاز حکمرانی خلفا، والی شام شد و با حیف و میل بیتالمال و خرج کردن از کیسه مردم، رفته رفته برای خود امپراتوری خودمختار ایجاد کرد.
نه فقط الان که خود را ا
میرالمؤمنین و خلیفه مسلمین مینامد و میداند، بلکه از همان آغاز ولایت بر شام، سعی داشت بهترینها را برای خود دستچین کند؛ بهترین لباسها، لذیذترین خوراکیها، زیباترین غلامان و کنیزها، باشکوهترین تجملات و تجهیزات و لابد بهترین زنان آوازه زیبایی و شجاعت فاطمه کلابیه، باعث شد که معاویه یکی از نزدیکان مغرورش را با مبالغی چشمگیر از جواهر آلات و البسه و سایر هدایا به خواستگاری او بفرستد.
فرستاده معاویه بعد از آن که با تبختر و فخرفروشی، طبقهای هدایا را پیش فاطمه و خانوادهاش به چشم کشید، با حالتی تحقیرآمیز و غیرمؤدبانه، کنار هدایا یله داد و از گشادهدستی و بندهنوازی اربابش گفت و چنان که گویی از پاسخ مثبت فاطمه و خانوادهاش خبر داشت، فرمان داد که: «دختر تا فردا صبح آراسته و آماده حرکت به شام باشد تعجیل کنید».
فاطمه با حجب و حیایی دخترانه به آرامی از پدرش پرسید: «پدر جان، آیا اجازه میدهید چند کلمهای با فرستاده ارجمند والی بزرگ شام سخن بگویم؟»
پدر که آتش پنهان در زیر این لحن را میشناخت و از بیادبی فرستاده نیز به شدت خشمگین بود، ظاهراً از فرستاده کسب اجازه کرد فرستاده با تفرعن سری جنباند که یعنی بگوید.
«حزام» به آتشفشان اجازه فوران داد: «بگو دخترم».
فاطمه گفت: «جناب فرستاده، آیا من از هم اکنون میتوانم مطمئن باشم که همسر والی مقتدر شام، امیر معاویه بن ابوسفیان هستم؟»
فرستاده که تقریباً پشت به فاطمه و خانوادهاش دراز کشیده بود، سر چرخاند و چنان که گویی بر آنان منت میگذارد، گفت: «بله، هستی».
لحن آرام و شرمآگین فاطمه به یکباره تغییر کرد و با لحنی قاطع، بر سر مرد فریاد زد: «پس درست بنشین مردک!»
فرستاده همچون کسی که به رعد و برق دچار شده باشد، به یکباره از جا جست و با چشمان گشاده از حیرت، مؤدب و دو زانو نشست.
فاطمه ادامه داد: «آیا اربابت به تو حد و ادب میهمان و حق و حرمت میزبان را نیاموخته؟ چگونه والی مقتدری است معاویه که به نوکرانش اجازه میدهد با خانواده همسرش جسور بیادب باشند؟ به خدا قسم اگر شومی خون میهمان و بیم غیرتورزی عشیره نبود، این بیادبیات بیپاسخ نمیماند.»
فرستاده معاویه که از ترس جان، در همان حالت نشسته، عقب عقب رفته بود، تقریباً به آستانه در رسیده بود و با دست کشیدن بر زمین، کفشهایش را میجست.
امالبنین دوباره غرید: «و اما این هدایا و جواهرات اگر فقط هدیه و پیشکش است، هدیهای است بیدلیل، مشکوک و اسرافآمیز اما اگر قیمت و بهای من است. به اربابت بگو که مرا بسیار ارزان پنداشته ... های! کجا میگریزی؟ بیا خر مهرههایت را هم ببر و حمایل شتر صاحبت کن!»
اما فرستاده معاویه این جملات را نشنید چون لحظاتی پیش از آن، پابرهنه از بیم جان گریخته بود و ساعتی بعد یکی از همسایگان، طبقهای هدیه را به او رساند.
معاویه هم البته از پا ننشست. برای آن که ثابت کند میتواند از بنی کلاب زن بگیرد، این بار فرستادهاش را به خواستگاری «میسون» دختر «بجدل» فرستاد و او را به زنی گرفت. «میسون» سوگلی معاویه شد و «یزید» را برای او به دنیا آورد.
اما معاویه دستبردار نبود. یکی - دو سال بعد از آن ماجرا، یکی از صحابه معتبر پیامبر را واسطه خواستگاری از فاطمه کرد. فرستاده معاویه مشغول طرح مقدمات خواستگاری بود که عقیل از راه رسید. بعد از آن که عقیل، هدف از آمدنش را گفت و از فاطمه برای برادرش خواستگاری کرد، صحابی پیامبر که فرستاده معاویه بود نیز با شکفتگی و خوشحالی، خانواده حزام را به پذیرش خواست عقیل، تشویق و ترغیب کرد و وجوه افتراق و امتیاز پیشوایمان علی را به تفصیل برشمرد.
معاویه نیز پس از شنیدن این ماجرا، کاردش میزدی خونش نمیآمد، خلاصه این که حسرت ازدواج با فاطمه امالبنین بر دل معاویه ماند.
با این که دیروز با مادر همسرم ملاقات کرده بودم، با شنیدن روایت زندگیاش، مشتاق شدم تا به بهانه راهنمایی دوستان قدیمش، با آن دو همراه شوم و دوباره زیارتش کنم.
در میزنیم و پس از چند لحظه، در گشوده میشود. قامت رعنا و چهره معصوم و مهربان مادر همسرم، در چارچوب در ظاهر میشود با همان لبخند محجوب و آرامشبخش همیشگی.
من لبابهام؛ خوشبختترین زن زمین، همسر عباس، عروس فاطمه کلابیه «امالبنین»، همسر علی امیرالمؤمنین، کنیز مهربان کودکیام، بالابلند بهشتی، سنگ صبور گرهگشا، شیرزن، بانوی افسانهای و ... زنی که هر روز کمتر میشناسمش.»
@fatemiioon110
آدم(ع) و حوا به فرمان خداوند سبحان با هم ازدواج کرده دارای فرزند شدند و در تواریخ و اخبار عدد فرزندان آنها را چهل فرزند و در پاره ای از روایات صد و حتی بیشتر ذکر کرده اند، که از آن جمله است پسران: هابیل، قابیل و شیث، دختران: عناق، اقلیما و لوزا.
در روایت دیگری از شیخ صدوق است که حوا پانصد شکم فرزند آورد و در هر شکم پسری و دختری که مجموعاً صاحب هزار اولاد گردید.(تاریخ انبیاء تألیف حسین عمادزاده، ج۱، ص۱۱۸)
به عبارتی حوا در ابتدا هابیل و خواهرش اقلیما را زائید و در شکم دوم قابیل و خواهرش لوزا متولد شدند و به روایتی دیگر آدم(ع) پس از قتل هابیل مدتی گریست و به حوا نزدیک نشد تا پس از سالیان دراز شیث به تنهایی متولد گردید که او را هبه الله نامیدند.
اما درباره کیفیت ازدواج فرزندان آدم(ع) و ازدیاد نسل آدم(ع) در زمین در روایات اختلاف است. قرآن در مورد ازدواج فرزندان آدم(ع) چیزی بیان نکرده و تنها روایات اسلامی است که ازدواج آنها را بطور کلی به دو گونه نقل کرده اند:
صورت اول آنکه حوا در هر نوبت بارداری دو فرزند یکی پسر و یکی دختر به دنیا می آورد و وقتی که آنها به سن بلوغ رسیدند، پسری که از نوبت اول بود با دختری که از نوبت دوم بود و پسر نوبت دوم با دختر نوبت اول ازدواج کردند و این گروه در جواب حرمت ازدواج با محارم می گویند چون در آن زمان چاره ای نبود خداوند اینگونه ازدواج را بطور موقت اجازه داد و سپس برای همیشه ممنوع گردانید.
همچنین بخوانید :ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع)
صورت دوم آنکه خداوند برای پسران آدم(ع) همسرانی از حوریان و جنیان بصورت بشر فرستاد.(دوره کامل قصه های قرآن، تألیف سید محمد صحفی، ص۲۴) به نقلی دیگر خداوند برای هابیل همسری بصورت فرشته و برای قابیل زنی بصورت جن خلق کرد.(حیاه القلوب، تألیف علامه مجلسی، ج۱، ص۱۹۶) و نسل بعد که دخترها و پسرها عموزاده بودند، با یکدیگر ازدواج نمودند و بدین ترتیب نسل بشر در روی زمین فزونی گرفت.
برای شیث نیز حوریه ای خلق شد مانند حوا که برای آدم(ع) خلق گردید و شیث از او صاحب دختری شد که نامش را حوره گذاردند.(بحارالانوار، تألیف علامه مجلسی، ج۱۱،ص۲۷۷و۲۸۸)
عمر آدم و حوا و محل دفن آن دو
پس از آنکه شیث بزرگ شد، به فرمان خداوند، آدم(ع) او را وصی خود گردانید و اسرار نبوت را به وی سپرد و مختصات نبوت را نزد او گذاشت و درباره دفن و کفن خود به او سفارش کرده گفت: چون من از دنیا رفتم، مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز بگزار و بدنم را در تابوتی بگذا و تو نیز هنگان مرگت آنچه به تو آموختم و نزدت گذارده ام به بهترین فرزندانت بسپار…
پس از آنکه نهصد و سی سال از عمر آدم(ع) گذشت خدای تعالی او را از این جهان برد و عمر او به سر آمد.(ناسخ التواریخ، تألیف لسان الملک میرزا محمد تقی سپهر، ج۱، ص۱۰۳) البته عمر آدم(ع) را ، نهصد و سی،همینطور هزاو چهل سال هم ذکر کرده اند.
پس از اینکه آدم(ع) از دنیا رفت، بدن او را در تابوتی گذارده درغار کوه ابوقبیس دفن کردند تا وقتی که حضرت نوح(ع) در زمان وقوع طوفان، آن تابوت را در کشتی نهاد و با خود به کوفه برد و د رغری که همان نجف کنونی است به خاک سپرد.(قصص قرآن یا تاریخ انبیاء، تألیف سید هاشم رسولی محلاتی،ج۱،ص۲۸و ۲۹)
چنانچه در زیارت نامه امیر المؤمنین(ع) نیز آمده است: السّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی ضَجیعکَ آدَمَ و نوحَ :یعنی سلام بر تو ای امیر مؤمنان و بر آدم و نوح که در کنار تو خفته و قبرشان در کنار قبر تو است.
درباره حوا نیز نوشته اند که پس از وفات آدم(ع) یک سال بیشتر زنده نبود و پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت و در کنار جایگاه آدم(ع) او را به خاک سپردند، ولی آنچه معروف است اینکه حوا در جده مدفون می باشد و به همین جهت جده نام گرفته است.
@fatemiioon110