eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
743 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوی ترین سرباز امام زمان(عج) الان کیست؟ بیانات کمتر شنیده شده ی استاد محمد شجاعی :اون کسی که شمشیر می زنه و مقدمه ظهور را فراهم می کنه وجود رهبر عزیز انقلاب است! دروغ میگوید که میگه منتظر امام زمان عج هستم اما ولایت فقیه را قبول نداره @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارشی از بازدید رئیس قوه قضائیه از کارخانه ماشین‌سازی تبریز کارخانه ای که دولت روحانی در پوشش خصوصی سازی فروخته بود به یک بی سواد اونم زیر قیمت! در کمتر از سه ماه پس از ورود دستگاه قضا به حل مشکلات کارخانه ماشین‌سازی تبریز که در پی واگذاری آن به فردی فاقد صلاحیت ایجاد گردیده بود، علاوه بر بازپس‌گیری این کارخانه از این فرد، تلاش‌های فراوانی در جهت به جریان افتادن دوباره این کارخانه صورت گرفت و با عنایت الهی و همت کارگران سختکوش این مجموعه، امروز خط تولید این کارخانه، مجددا رونق گرفته است. تولید در سایه مبارزه با @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺کلیپ بسیار زیبا و تکان دهنده✅ لزوم جهاد برای همه مردم👤سخنرانی دکتر عباسی🔺 @fatemiioon110
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | نیاز #ارتش به بصیرت برای جلوگیری از تأثیر دشمن بر محاسبات فکری + نتایج #بصیرت ارتش 🔺 گزیده بیانات اخیر رهبر انقلاب در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری ارتش 📥 فیلم کامل + ارسال نظر: http://farsi.khamenei.ir/video-content?id=43854
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا نمیگذارید نسل جوان ما بفهمد و بداند فیلم اعتراض شدید رهبر انقلاب در سال 95 خطاب به مسئولان و مسئولانی که اهمیتی نزاشتن! چرا اسناد لانه جاسوسی را داخل کتابهای درسی قرار نمیدهید؟ چرا نمیگذارید نسل جوان ما، نسل جدید ما بفهمد و بداند که آمریکا با اینجا چه کرده و چه توطئه‌هایی زیر سر داشته است؟ پ؛ ن؛ فعلا که تا 1400باید قید اسناد لانه جاسوسی در کتب درسی را زد! چون دولت در دست کدخدا پرستانه! جنایت کدخدا رو بزنن در کتب درسی؟! @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش جالب مردم به یک سوال تاریخی! 🔹کشوری که در جنگ جهانی اول از ۱۸میلیون جمعیتش ۹میلیون نفر قربانی شدند! @fatemiioon110
🔺مخدری که شما را زامبی می‌کند! 🔻گیاه زامبی‌ساز به جای مریم‌گلی! 🔹مدیرکل دفتر حقوقی و امور مجلس ستاد مبارزه با مواد مخدر، گفته در شمال کشور، در زمین‌هایی که برای کاشتن گیاه مریم‌گلی مناسب است، گیاه روان‌گردان سالویا کاشته می‌شود. 🔹این مقام دولتی هشدار داده : «سالویا، مصرف‌کننده را به «جُنون آنی» دچار می‌کند و دست به قتل و جنایت می‌زند. این ماده ریشه جنایی دارد و کارهای آدمی پس از مصرف آن، به زامبی‌ها و آدم‌خوارها شبیه می‌شود.»/ایسنا 🆔 @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹موقع صاعقه مراقب تلفن همراه خود باشید، اگر نمیخواهید گوشی را خاموش کنید آنتن آن را قطع کنید(در حالت پرواز قرار دهید)، چون خطر فقط در آنتن گوشی شماست که میتواند موجب برخورد صاعقه با شما شود و گرنه کارکردن با سایر پوشه های گوشی مثل گالری، بازی ها، موزیک و غیره مانعی ندارد. 🔸یک گوشی دوسیمکارته با آنتن روشن در ارتفاع، مانند یک دکل 40 متری از فولاد میماند که شما را به شدت در خطر صاعقه زدگی قرار میدهد! 🆔 @fatemiioon110
♦️وا ! چرا به من خبر نداد؟!😑 🔹فلانی مسافرت رفت و به من خبر نداد😒 🔸آیا شما نیت داشتین تا فرودگاه همراهیش کنی؟ هواپیمای شخصی داشتین میخواستین با هواپیما شما بره؟ دلتون میخواست مخارج سفرش را پرداخت کنین؟! 🔹فلانی خونه‌ ساخت و ما رو بی‌خبر گذاشت😒 🔸آیا شما میخواستید وام مسکن براش بگیرید؟ بخشی از پول خونه را شما میخواستید هدیه بدین؟ نیت داشتین که بخشی از این پول را به صورت قرض الحسنه بهش بدین؟ 🔹فلانی عقد کرد و بهمون خبر نداد😒 🔸دلتون میخواست واسه مخارج ازدواجش کمکش کنین؟ کیک و شیرینی را شما بدین؟ مورد بهتر سراغ داشتین؟ 🔹فلانی حامله شد و به ما خبر نداد😒 🔸ماما هستید و موقع زایمان میخواستین همراه و مشاورش باشید؟ متخصص زنان هستین؟ میخواستین هزینه های جانبی را شما بدین؟ یا مراقبت‌های پز‌شکی انجام بدین؟ 🔹فلانی ماشین شاسی بلند خرید، موقع ثبت نام به ما نگفت😒 🔸شما دلتون میخواست اقساط ماشین را پرداخت کنید؟ میخواستین جلوی ماشین 0 کیلومترش گوسفند قربانی کنید؟ ⚠️با کمال تأسف حال بیشتر مردم ما اینه...👆 از من به شما نصیحت... با خوشحالی عزیزان و همنوعانت خوشحال باش... به جزئیات زندگی مردم اهمیت نده... به شادی هایشان تبریک بگو... به ناراحتی‌هاشون تسلیت... در جزئیات کار دیگران دقیق نشو... حرف دیگران برات مؤثر نباشه، کار خودت را بکن... تمامی امور را راحت و آسان ببین... برای تمامی مردم طلب خیر و برکت کن... تا اولا خودت راحت باشی و بعد خیال کسی که با تو رفت و آمد می‌کند راحت باشد🙏 📝بعد از خواندن این مطلب، کمی اندیشه کنیم...👌 🆔 @fatemiioon110
أین الفاطمیون؟!! شهادت بنت الحسین حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها 🏴آجرک الله یا صاحب الزمان🏴 مکان؛ حکیمیه،بلوار بهار، خ شهید لریجانی، شکوفه ۲،کوچه پایداری،نبش شکوفه ۱،پلاک پرچم فاطمیون زمان : ۱۲ آبان ماه/ ساعت ۱۵ @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه #دردل_حضرت_سکینه_با_اباعبدالله 😭😭😭 @fatemiioon110
هیأت خواهران فاطمیون تقدیم میکند. 🌐 #کتاب_مجازی نام کتاب: انتظار (خاطرات همسر شهید کاظم رستگار ) نویسنده: سهیلا علوی زاده تعداد صفحات کتاب: ۱۱۲ #قسمت_هشتم_و_نهم در اینجا بخوانید👇 @fatemiioon110
کتاب خاطرات شهید کاظم رستگار از زبان همسر شهید ✅خانوادهام از حالي كه با ديدن كـاظم پيـدا كـرده بـودم، متوجـه رضـايتم شدند. در سن چهارده سالگي و با آن احساسات رقيقي كه يك نوجـوان دارد، كمتر ميشود حال خود را از چشم خانواده پنهان كرد. پدرم وقتـي متوجه رضايتم شد، اجازه داد تا با كاظم دربارة آينده و زنـدگي مـشترك صحبت كنيم. بديهي بود صحبتها بايـد در حـضور دو خـانواده انجـام ميشد. همان طوري كه همه حدس ميزديم و انتظار داشتيم كـاظم فقـط از جنگ و انقلاب حرف ميزد. او گفت: «هر چند سالي كه جنگ طـول بكشد و ادامه پيدا كند، من هم در جبهه ميمانم!» در جواب گفتم: «خوب ما همه اسممان را مسلمان گذاشـتيم و بايـد پاي مسلمانيمان بايستيم.» كاظم سرش را بلند كرد و به من نگـاه كـرد. در آن چـشمان عـسلي خوش حالت، رنگي از ناباوري ديدم. حتماً فكر ميكـرد چـون نوجـوان هستم از سر احساسات است كه شعار ميدهم. اين همان كاري بـود كـه محمد ميكرد. هر وقت به قول او حرفهاي گنده ميزدم آن طور نگاهم ميكرد و ميگفت: «باز اين اكرم شعار داد!» براي جلب اطمينان كاظم دوباره گفتم: «در پيروزي انقلاب سـنم كـم بود و نتوانستم دِين خودم را ادا كنم، اما حالا فرق ميكند.» مـدتي در سـكوت گذشـت. شـايد كـاظم داشـت در آن مـدت بـه حرفهاي من فكر ميكرد. بعد صداي مردانهاش را شنيدم كه گفـت: «در هر حال بايد بگويم پاسدار شدن يعني اسارت، معلوليت و شهادت! شـما بايد به طور جدي راجع به اين مسائل فكر كنيد. همسر پاسدار شدن كار مشكلي است.» بلافاصله گفتم: «پاي همة اين مسائل ميايستم.» كاظم با ناباوري باز هم نگاهم كرد. او بعدهـا هـم دائمـاً بـا نگرانـي ميگفت: «فكر نميكنم شما بتوانيد به اين راحتي كه مـيگوييـد بـا ايـن مسائل كنار بياييد و تا به اين درجه، روي مسئلة پاسـدار بـودن شـناخت داشته باشيد!» @fatemiioon110
کتاب خاطرات شهید کاظم رستگار از زبان همسر شهید ✅پـدرم بـا دایـيام تمـاس گرفت و از او خواست تا قرار ديدار دو خانواده را بگذارد. به اين ترتيب رضايت اولية خانوادة ما به اين وصلت اعلام شد. خانة ما پـر از هيجـان شد. آنچه كه به اين هيجان دامن ميزد، مسئلة پيدا شـدن دو خواسـتگار مناسب براي من و خواهرم در آن چند روز بود. هفتة پيش از آمدن مـادر كاظم به خانة ما، كسي از خواهرم خواستگاري كرد كه توانست موافقـت همة خانواده را جلب كند. او جواني آذري به نـام ناصـر بـود كـه بيـشتر اوقات در سخنرانيها و روضهخوانيهاي خانة ما شـركت فعـال داشـت. با برادرم دوستي صميمانهاي پيدا كرده بود، به طوري كه هر دو با هم بـه سپاه در پادگان توحيد پيوستند. پدرم ناصر را دوست داشـت و خـانواده تاييدش ميكرد. پيدا بود وقتي او پا پيش بگذارد، ديگـر امـا و اگـري در كار نيست، بخصوص از نظر خواهرم. در وقت مقرر، خانوادة كاظم براي خواستگاري رسـمي بـه خانـة مـا آمدند. آنچه كه موجب تعجب و شادي همه شد، ديـدن ناصـر بـود كـه خانوادة كاظم را همراهي ميكرد و ما فهميـديم كـه او و كـاظم نـه تنهـا همديگر را ميشناسند، بلكه احترام و علاقة خاصي نيز به هـم دارنـد. آن طور كه ميگفتند وقتي ناصر متوجه شده است دختري كه براي ازدواج با كاظم در نظر گرفته شده در واقـع خـواهر همـسر آينـدة اوسـت، بـراي اطمينان از جلب موافقت خانوادة ما، داوطلبانه همراه خانوادة كاظم آمد. بيشتر از همه خواهرم خوشحال شد و دعا كرد تـا مـن و كـاظم هـم بتوانيم به توافق برسيم. عقيده داشت بـا ازدواج مـن و كـاظم رابطـة مـا خواهرها نيز كه تا آن روز خيلي خوب و صميمانه بود، ميتواند به همان صورت ادامه پيدا كند. كاظم از آن دسته جوانهايي بود كه در همان ديـدار اول محبـتش بـه دل مينشست. قيافهاش مردانه و دلنشين بـود و حركـاتي متـين داشـت. حرف زدنش حكايت از مطالعات زيـادش در مـسائل مـذهبي مـيكـرد. @fatemiioon110
💠بسم الله الرحمن الرحیم💠 ☑️برای دریافت صوت ها و کلیپ های سخنرانی سرکار خانم اسدیان به صورت آرشیو به نشانی زیر در نرم افزار "ایتا" مراجعه کنید: 🔰کانال آرشیو صوت های سخنرانی هیأت خواهران فاطمیون http://eitaa.com/joinchat/918945816C33680b20cd ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔰کانال آرشیو کلیپ های هیأت خواهران فاطمیون http://eitaa.com/joinchat/4250730519Cb8b5f79cbd ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔰برای دریافت موضوعی کلیپ ها به نشانی زیر مراجعه کنید؛ @Alavioon_fatemiioon110 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت سکینه سلام الله علیها زینبی تر از حضرت زینب سلام الله علیها... نگاهی بر زندگی آرام دل ارباب حضرت سُکَینِه خاتون علیها السلام🌱 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اگر مایل به دریافت صوت کامل سخنرانی هستید به نشانی زیر مراجعه کنید: @fatemiioon110 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🆔 @heiatclip1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ویژه 📹 ببینید | بیانات منتشرنشده رهبرانقلاب درباره تسخیر ⬅️ملت ها خواهند توانست به پیروزی دست یابند، اگر... @fatemiioon110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تایید معنادار رهبر انقلاب هنگامی که یک دانشجو گفت : "جنگ را با بیست ساله‌ها بُردیم ولی اقتصاد را با شصت ساله‌ها باختیم ..." آیا آقازاده حاضرند پراید سوار شوند؟ ✅ @fatemiioon110 👈
📢📢📢فضیلت عمر طولانی📣📣📣 قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عُمِّرَ أَرْبَعِینَ سَنَةً سَلِمَ مِنَ الْأَدْوَاءِ الثَّلَاثَةِ مِنَ الْجُنُونِ وَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ مَنْ عُمِّرَ خَمْسِینَ سَنَةً رَزَقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَیْهِ وَ مَنْ عُمِّرَ سِتِّینَ سَنَةً هَوَّنَ اللَّهُ حِسَابَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ مَنْ عُمِّرَ سَبْعِینَ سَنَةً کُتِبَتْ حَسَنَاتُهُ وَ لَمْ تُکْتَبْ سَیِّئَاتُهُ وَ مَنْ عُمِّرَ ثَمَانِینَ سَنَةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَشَی عَلَی الْأَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ شُفِّعَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده: کسیکه چهل سال عمر کند، از سه بیماری در امان میشود: جنون و جذام و پیسی. وکسیکه پنجاه سال عمر کند، خداوند متعال به او گریه وانابه در درگاهش را روزی میکند. وکسیکه شصت سال عمر کند، خداوند متعال حسابش را درروز قیامت آسان میکند. و کسیکه هفتاد سال عمرکند، فقط حسناتش نوشته میشود و سیئاتش نوشته نمی‌شود. و کسیکه هشتاد سال عمر کند ، خداوند متعال گناهان گذشته و آینده اش رامیبخشد و وقتی روی زمین راه میرود مورد مغفرت خداوند است و موجب شفاعت شدن اهل بیتش. الخصال ج ۲ ص ۱۱۴📒📚✏️📝 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @fatemiioon110
‍ ⁉️نصوح چه کسی بود؟ 💢(توبه نصوح) 🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. 🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد. 🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد. 🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند. 🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت. 🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت. 🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. 🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد. 🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند. 🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند. 🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست. مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم. 🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. 🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند. 🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد. 🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست. وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🕊 آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد. ⚪ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند. ‌ منبع:خلاصه شده از کتاب انوار المجالس، صفحه 432 📒اصول کافی جلد 4 صفحه 🌸🍃🌼🌸🍃🌼 @fatemiioon110
🔴روسیه اینترنت ملی میزند، جهرمی بشکن‼️ 🔻روسیه با هــــدف مصونیت از حملات سایبری، اینترنت خود را از اینترنت کل جهان جدا و «اینترنت ملی» را راه‌اندازی کرد. سالانه دهها میلیون حمله سایبری به ایران رُخ میدهد، ولی وزیر جوان ما: یه روز عکس بادکنک🎈توییت میزنه! یه شب میپرسه بیدارین؟😴 یه روز بِشکن میزنه! و... آخه این چه وضعشه؟! ╭━━━⊰♡⊱━━━╮ @fatemiioon110 ╰━━━⊰♡⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁨🎥 واکنش سخنگوی سازمان اورژانس به پست اینستاگرامی عجیب آقای بازیگر در مورد اورژانس بانوان! @fatemiioon110
هیأت خواهران فاطمیون تقدیم میکند. 🌐 #کتاب_مجازی نام کتاب: انتظار (خاطرات همسر شهید کاظم رستگار ) نویسنده: سهیلا علوی زاده تعداد صفحات کتاب: ۱۱۲ #قسمت_دهم در اینجا بخوانید👇 @fatemiioon110
کتاب خاطرات شهید کاظم رستگار از زبان همسر شهید ✅با اين حرفها، ميخواست اتمام حجت كرده باشد تا اگـر خللـي در من هست از ازدواج با او منصرف شوم اما من محكم ايستاده بودم و هـر بار به او اطمينان ميدادم كه فكرهايم را كردهام و ميدانم چه آيندهاي در انتظارم است. دو خانواده وقتـي از موافقـت مـن و كـاظم بـراي شـروع زندگي مشترك اطمينان پيدا كردند، براي صحبتهاي ديگر با هم جلـسه كردند. پدرم مهريهام را پنجاه سـكة بهـار آزادي اعـلام كـرد. خـانوادة كاظم نظرشان روي چهارده سكه به نيت چهـارده معـصوم بـود و خـود كاظم نهجالبلاغه و كتابهاي امام خميني و شهيد مطهـري را بـه عنـوان مهريه پيشنهاد كرد، اما پدرم از حرفش كوتـاه نيامـد. بـه ناچـار خـانوادة كاظم همان پنجاه سكه را پذيرفتند. كاظم ناراحت بود و بالاخره هم بلند شد تا مجلس را ترك كند اما پدرش مانع شد و او را راضي كرد كه ايـن كارها را به دست بزرگترها بسپارد. از روي كاظم خجالت ميكشيدم. دلم ميخواست فرصتي پيدا كـنم و به او بگويم كه نظر پدرم دربارة مهريه، فقط نظر خود اوسـت و مـن بـه حرمتِ پدري، دوست ندارم روي حرفش حرفي بزنم. خوشـبختانه ايـن فرصت بعداً پيدا شد. جمعهاي كه در پيش داشتيم مراسم نامزدي خواهرم با ناصر برگزار ميشد. در همان مراسم بود كه لحظـهاي كـاظم را مقـابلم در خانه ديدم. با دستپاچگي سلام كـردم. حرفهـايم را بـه سـرعت بـه او گفتم و بي آن كه منتظر جواب باشم از كنـارش گذشـتم و خـودم را بـه داخل اتاقي انداختم. وقتي از پنجرة اتاق به حياط نگـاه كـردم، كـاظم را ديدم كه رضايتي صورتش را پوشانده است. آن موقع بـود كـه دلـم آرام گرفت. پدرم به تلافي نظراتي كه دربارة مهريه به خانوادة كـاظم تحميـل كرده بود، قبول كرد كـه مراسـم نـامزدي بـسيار سـاده و تنهـا بـا آوردن حلقهاي بر پا شود. اين مراسم يك هفته بعد از نامزدي خـواهرم و ناصـر انجام گرفت. به اين ترتيب من و كاظم با هم نامزد شديم. مراسم عقد به دو ماه بعد موكول شد، زيرا عمليات «بازي دراز» در پيش بود. پيش از رفتن به منطقة غرب كه قرار بود عمليـات در آنجـا صـورت گيرد، حادثهاي پيش آمد كه كاظم را بسيار ناراحت كرد. هنوز سه روز از نامزدي ما نميگذشت كه در دفتر حزب جمهوري اسلامي، بمبي منفجـر شد. شهادت آن همه ياران امام، بخصوص آيتاالله بهـشتي كـه كـاظم از زمان نوجوانياش او را ميشناخت و دلبستگي زيادي به او داشت، ضربة روحي شديدي به او زد؛ به طوري كه وقتي بـراي خـداحافظي پـيش مـا آمد، از آن همه نشاطي كه در آن چند روز دائماً در صـورتش مـيديـدم، اثري نمانده بود. @fatemiioon110