#گپ_سپیده_دم
الَّذِینَ آمَنُوا اَشَدُّ حُبّاً لِله / بقره، ۱۶۵
❥ اگر آتش محبتش، گوشهی دامنمان را نگیرد؛
بذر آدمیت در وجودمان عقیم میماند
و میوهی دلمان کال نشده، میپوسد...
هلِ الّدینِ إلّا الحُبّ؟
آیا #دین، چیزی جز #محبت اوست؟
http://eitaa.com/fatemiioon_news
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کلیپ: زمان مناسب برای تقویت #باورهای_دینی #فرزندان
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_تراشیون
http://eitaa.com/fatemiioon_news
✍ #آیت_الله_جاودان:
همه آرزو داریم از ده تا #دعایی که
میکنیم، لااقل یک دانهاش #مستجاب شود.
آقا کسبت را #حلال کن دعایت مستجاب است.
http://eitaa.com/fatemiioon_news
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
مجموعهی توحیدی #اوست!
گاهی که #حال_دلمان خوش نیست،
و احساس میکنیم درونمان، پر شده از بههمریختگیهای آزاردهنده، و آرزو میکنیم کاش جایی تنها بودم و فریاد میکردم؛
💥 شاید حادثهی بزرگی، در پیش باشد؛
حادثهای شبیهِ رعد و برق در طبیعت!
اما اینبار در نَفْسِ ما ....
وَ یُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِه (رعد/۱۳)
http://eitaa.com/fatemiioon_news
💠امام صادق عليه السلام
🔸إذَا تَابَ اَلْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً أَحَبَّهُ اَللَّهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ
🔹هرگاه بنده خالصانه #توبه كند، خداوند، او را دوست مىدارد و گناهانش را در دنيا و آخرت بر او مىپوشاند.
📗الکافی ج ۲، ص ۴۳۰
http://eitaa.com/fatemiioon_news
امام سجّاد عليه السلام:
همه #خوبیها را در بریدن #طمع از آنچه در دست #مردم است دیدم
رَأَيتُ الخَيرَ كُلَّهُ قَدِ اجتَمَعَ في قَطعِ الطَّمَعِ عَمّا في أيدِي النّاسِ
📚الكافی جلد ۲ صفحه ۱۴۸
http://eitaa.com/fatemiioon_news
💢رفتار یک #مدافع_حرم در برابر #زن_بدکاره
موتورش را کنار خیابان نگه داشت و بهطرف زن #بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار میکنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی میکنم! منتظر مشتریام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب میکنم تا مشتری دائمی شید!
صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی میکنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقبعقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: بهبه... برادر شما هم بله! الکی ریش میذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب میکنم! صد تومن خیرشو ببینی!
اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح میشد و زبانش بند آمده بود. به سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بیخیالشو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین...
اسدالله گفت: «چرا چرت و پرت میگی؟ پول داری یا نه؟!» بهزور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی میشی... اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه... آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دستکمی از حال علی نداشت. هر دوی آنها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند.
اسدالله گفت: سوار نمیشی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آنها نگاه میکرد و بعد راهش را گرفت و رفت.
🔺آنچه خواندید گوشهای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات #روایت_فتح به رشته تحریر درآمده است.
http://eitaa.com/fatemiioon_news