eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
692 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 بیانات رهبر انقلاب درباره تأثیر حرکت علیه‌السلام در نفوذ ائمه و گسترش تشیع @fatemiioon110
🏴 رسول خدا صلى الله عليه و آله: 🔺سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّي بِأَرْضِ خُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَكْرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ 🔺پاره اي از تن من در سرزمين خراسان دفن ميشود که هيچ گرفتاري او را زيارت نميکند، جز اين که خداوند پريشاني را از او ميزدايد و هيچ گنهکاري به زيارت او نائل نميشود، مگر آن که خداوند گناهانش را ميآمرزد. 📕 وسائل الشیعه، ج10، ص437 🆔 @fatemiioon110
🔺تو دهنی کورش هخامنشی به بسیاری از طرفداران خود در قضیه و @fatemiioon110 😊
🔴پاسخی به شبهات پایان صفر  ❓آیا مژده‌ی پایان صفر به حضرت رسول اکرم(ص) و دق‌الباب مساجد؛ دلیل روائی دارد؟ ♦️یکی از خرافات و شایعاتی که در پایان ماه صفر در برخی نقاط کشورمان رونق گرفته، «مژده‌ی پایان صفر به حضرت رسول اکرم(ص)» و«دق‌الباب کردن 7 مسجد» و «روشن کردن شمع پشت در 7 مسجد» بعد از نماز مغرب آخرین شب صفر و قبل از اولین اذان صبح ماه ربیع‌الاول است.که عده ای ناآگاه این عبارت روائی «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» را مستمسک عمل خرافی خود گرفته اند درحالی که اگر این روایت صحیح هم باشد لکن معنا و دلالت آن مطلب دیگری را افاده میکند. ♦️هدف از روایت، تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه این گفت‌وگو نشانه‌ای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند رسول‌خدا(ص)، ابوذر غفاری است. 🔴روایت وارده چنین است:  ♦️«از ابن عباس نقل شده که گفت روزی پیامبر (ص) به همراه تعدادی از اصحاب‌شان در مسجد قبا نشسته بودند،رسول خدا (ص) فرمود: اولین کسی که الان بر شما وارد می‌شود، مردی از اهالی بهشت است،[مردم عوام گمان کردند که این ورود به مسجد سبب بهشتی شدن است، لذا] برخی از اصحاب تا این سخن را شنیدند، برخاسته و از مسجد خارج شدند، تا دوباره وارد شده و اولین کسی باشند که بهشت بر او واجب می‌شود،پیامبر (ص) متوجه شده، و به بقیه اصحاب که نزد ایشان بودند، فرمودند: اکنون جماعتی در حال سبقت گرفتن از یکدیگر، بر شما وارد می‌شوند، (ولی از میان آنها) کسی که پایان یافتن ماه آذار (نام یکی از ماه‌های رومی معادل ماه خرداد و در آن زمان معادل ماه صفر) را بر من بشارت بدهد، اهل بهشت است، آن جماعت برگشتند و وارد شدند و ابوذر رضی الله عنه نیز همراه‌شان بود، پیامبر به آنها فرمود: ما در کدام‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است. پیامبر فرمود: ای اباذر! من این مسأله را می‌دانستم ولی دوست داشتم قوم من بدانند که تو مردی از اهالی بهشتی، و چطور این‌گونه نباشد، در حالی که تو بعد از من به دلیل محبتت به اهل بیتم، از حرم من طرد (تبعید) می‌شوی، تنها زندگی می‌کنی و تنها می‌میری، و قومی که امر کفن و دفن تو را انجام می‌دهند، به واسطه‌ی تو خوشبخت می‌شوند، آنها دوستان من در بهشتی هستند که به پرهیزگاران وعده داده شده است.»   📚علل الشرایع شیخ صدوق (ج 1 / ص 175) 🔴چنانچه ملاحظه کردید، این روایت در مقام بیان جایگاه و منزلت این صحابی خستگی‌ناپذیر است و خبردادن از پایان یک ماه فقط نشانه‌ای است تا دیگران بفهمند او اهل بهشت است، نه به سبب یک بشارت ساده، بلکه به خاطر ایستادگی بر مودت اهل‌ بیت پیامبر(ص) و موضوع اصلاً ماه صفر نبوده، بلکه ماه رومی آذار بوده است. ♦️همچنین در «مفاتیح‌الجنان» شیخ عباس قمی آداب خاصی برای پایان ماه صفر ذکر نشده و تنها به ذکر اعمال شب اول ماه بسنده شده است. . ♦️اکنون که با رشد شبکه های اجتماعی هم این باور در فضای مجازی به شدت افزایش پیدا کرده است بر اهل ولاء فرض است که بدعت آشکار را به سمع و نظر همگان برسانند 🔴دق الباب مساجد: ♦️این خرافه، از خرافه‌ی مژده پایان صفر بی سندتر و بی منطق‌تر است و به همین دلیل شاهدیم که بیشتر بازیچه و دستآویز کسانی شده است که حتی برای حضور در مقابل مساجد، تقیّدی نداشته و شئون مسجد را نیز رعایت نمی‌کنند. حتی دیده شده که دختر و پسر نامحرم، در کنار هم و با بدحجابی کامل، نصف شب مقابل مساجد می‌ایستند که مثلاً دق الباب کرده و مژده دهند و در عین حال که در همان حالت نیز غرق در گناه هستند، وارد بهشت شوند! ♦️این رفتارها که بیشتر تقلید از فرهنگ و رسوم کلیسایی می‌باشد، نه تنها در اسلام و بالتبع عقلانیت جایی ندارد و خرافه است، بلکه موجب وهن (اهانت) اسلام نیز می‌شود و به همین دلیل شاهد ترویج آن از سوی کسانی هستیم که گرایش و تقید خاصی هم به اسلام ندارند. لذا مردم مسلمان، مسئولین مساجد و هم چنین دوایر ذیربط باید به شدت این گونه خرافات را تکذیب کرده و اجازه انجام و رواجش را ندهند. چنان چه مقام معظم رهبری در پاسخ استفتایی در مورد دق الباب مساجد، ضمن نهی، امر به جلوگیری از آنان نمودند: 🔲«عمل فوق‌الاشاره مستند روایی ندارد و شیوه قابل تأیید نیست، اگر چه اصل اذکار و ادعیه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسندیده است، لیکن اشکال در شیوه عمل به نحو یاد شده است. آقایان علماء اعلام - دامت افاضاتهم - و مؤمنین - ایدهم الله تعالی - با پند و اندرز و موعظه و نصیحت از رواج چنین رفتارهایی که چه بسا ممکن است منتهی به وهن مذهب شود، جلوگیری کنند» @fatemiioon110
هدایت شده از علیرضا پناهیان
12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نگاه مادرانه امام رضا(ع) به شیعیان گنه‌کار 🏴 شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد. #تصویری @Panahian_ir
اینکه با گرفتن جشن هالوین و کریسمس، و با انتشار این عکسا و کلی دکوپوز تو اینستاگرام خودتون و نشون میدید، فقط نشون میده چقدر خودتون رو بی خودی فروختین و چقدر راحت هویت و فرهنگتونو باختید! دیگه دم از کوروش و فرهنگ ایرانی خواهشا نزنین. . @fatemiioon110
‼️اعمال خرافی در پایان ماه صفر 🔷س 1904: در شب اول ماه ربيع‌الاول از حدود نيمه‌شب تا اذان صبح افرادى با در دست داشتن شمع پشت درب مساجد مراجعه و با كوبيدن به درب مساجد و خواندن اذكارى توسل جسته و حاجات خود را طلب مى‌نمايند، البته اين عمل را تا هفت مسجد ادامه مى‌دهند و خصوصاً اين حال توسل در هنگام اذان صبح به اوج خود مى‌رسد و معتقد هستند بدين وسيله اتمام ماه صفر و آمدن ماه ربيع‌الاول را خبر مى‌دهند. نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟ ✅ج: عمل مذكور مستند روايى ندارد و شيوه‌اى قابل تأييد نيست. اگر چه اصل اذكار و ادعيه و طلب حاجات از خداوند متعال عمل پسنديده‌اى است، لكن اشكال در شيوه عمل به نحو ياد شده است، آقايان علماى اعلام (دامت افاضاتهم) و مؤمنين (ايدهم الله تعالى) با پند و اندرز و موعظه و نصيحت از رواج چنين رفتارهايى كه چه بسا ممكن است منتهى به وَهْن مذهب گردد، جلوگيرى نمايند. 📕منبع: khamenei.ir 🆔 @fatemiioon110
هیأت خواهران فاطمیون تقدیم میکند. 🌐 نام کتاب: انتظار (خاطرات همسر شهید کاظم رستگار ) نویسنده: سهیلا علوی زاده تعداد صفحات کتاب: ۱۱۲ در اینجا بخوانید👇 @fatemiioon110
کتاب خاطرات شهید کاظم رستگار از زبان همسر شهید ✅همان پادگاني كه محمد هم در آنجا مشغول بـه خـدمت بـود. پـدرم مـاجرا را گفت. محمد چهرهاش باز شد. او كاظم را به خوبي ميشناخت و نـسبت به او نظر كاملاً موافقي داشت. حتي خاطرهاي از او به يادش آمد و بـراي ما تعريف كرد. از آنجايي كه محمد مداح اهل بيت(ع) بود، گفت: «يكـي از شبها، بعد از نماز مغرب و عشاء در پادگان قـرار شـد دعـاي كميـل بخوانيم. مسئوليتش را من قبول كردم و شروع به خواندن روضة حضرت زهرا (س) كردم. در ضمن روضه متوجه شدم كاظم حـال ديگـري دارد. پيشاني به زمين ميكوبيد و ضجه ميزد؛ آن قدر كه نگران حـالش شـدم. روضه را قطع كردم و براي تغيير حال، دعاي كميل را شروع كـردم. ايـن بار ديدم كاظم شديدتر از دفعة پيش گريه ميكند...» پدرم آهي عميق كشيد و با تأثر گفت: «خوش به سعادت ايـنهـا! بـا اين احوالي كه دارند خدا ميداند چقدر و مرتبتي دارند!» محمد كه رفت، پدرم با پادگان توحيد تماس گرفت تا دربـارة كـاظم سؤالاتي بكند. او با اين كار ميخواسـت حجـت را تمـام كـرده باشـد و خيالش از طرف كسي كه دخترش را به او ميسپارد كاملاً راحـت باشـد. جوابي كه از مسئولان پادگان شنيد اين بود: «آقا، اگر به خواست خدا اين وصلت سر بگيرد، شما موفق شديد گـل سـر سـبدِ پادگـان مـا را بـراي خودتان بچينيد!» با اين جواب صورت پدرم غرق رضـايت و آرامـش شـد. گوشـي را گذاشت و به من كه در كنارش نشـسته بـودم لبخنـد زد. وجـودم پـر از شادي شد. شادي از اين كه خداوند در من چنان استحقاقي ديـده اسـت كه كاظم را براي خواستگاريم فرسـتاده اسـت @fatemiioon110
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر برای ظهور زیاد دعا نمی کنید این سخنرانی را گوش کنید و ببینید چه بر دل امام زمان (عج) میرسه... حتما به تمام دوستانتون و گروه هایی که عضو هستید ارسال کنید شاید با دعاهای زیاد ما خدا بخاطر غصه های امام زمان (عج) هم که شده ظهورشون را نزدیک کنه. ♠️🍃 @fatemiioon110 ♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
تاریخ انتشار: 23:10 - 09 فروردين 1397- کد خبر: ۴۰۶۶۹۳ به گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان، سال ۱۳۶۹ بود. من مسئول پذیرش سازمان بودم. آن موقع سیستم ثبت و دریافت مشخصات به صورت دستی انجام می‌شد. مانند امروز نبود که همه چیز به صورت اتوماتیک و ماشینی انجام شود.   ما چند نفر داشتیم که کار‌های اداری مردم را انجام می‌دادند. معمولاً سرمان خیلی شلوغ بود. یک روز دو خانم میانسال مراجعه کردند. از نوع پوشش آن‌ها مشخص بود که از خانواده‌های مذهبی و معتقد بودند. آنها را دعوت کردم که روی صندلی بنشینند و بگویند که چه می‌خواهند.   درخواست آن‌ها کمی عجیب بود. حکمی از یکی از شعبات دادگاه داشتند مبنی بر مجوز نبش قبر جنازه یک خانم که حدود ۲ یا ۳ ماه پیش دفن شده بود.   کمی تأمل کردم، با توجه به داشتن دستور قضائی و قانونی، نبش قبر بلامانع بود، ولی از لحاظ انسانی سعی کردم که از این خواسته دست بردارند. اما تلاش من کارگر نشد و آن‌ها اسرار داشتند که این مهم انجام شود و گفتند: پس از پیدا شدن وصیتنامه متوفی و سفارش او مبنی بر اینکه پس از مرگش در وادی الاسلام شهر قم دفن شود، ما می‌خواهیم بنابر وصیتش این کار انجام شود.   حتی در وصیتنامه نیز اشاره کرده که اگر هم جنازه من دفن شده بود باید نبش قبر شود و جنازه منتقل شود. من با شنیدن این موضوع و اصرار متوفی در زمان حیاتش، متقاعد شدم و کار را پیگیری کردم تا انجام شود.   با مسئولین ذیربط هماهنگ کردم. نیرو‌های واحد دفن در اختیار قرار گرفتند و کار‌ها انجام شود، ولی مهمتر از نبش قبر، فرستادن و انتقال جسد بود به شهر مقدس قم که خود این کار داستانی بود.   معمولاً جنازه بعد از چند روز متلاشی می‌شود، بو می‌گیرد و شرایط خوبی ندارد. هیچ راننده‌ای نبود که این کار را قبول کند. با اینکه یکسری از این ماشین‌های بنز داشتیم که اتاقک حمل جنازه با قسمت راننده جدا بود، ولی باز هم کسی زیر بار این کار نرفت.   در نهایت به ذهنم آمد که از راننده‌های یک شرکت خصوصی که گاهی در حمل جنازه به سازمان کمک می‌کردند استفاده کنم.   در بین راننده‌های این شرکت یک نفر را می‌شناختم و ارادت متقابلی بین ما بود. ایشان همیشه به من لطف داشت. خلاصه با وی تماس گرفتم و او قبول کرد که این کار را انجام دهد.   ماشین او یک استیشن معمولی بود و هیچ فاصله‌ای بین راننده و جنازه نبود. با این حال او قبول کرد و فرستادمش به قطعه مورد نظر و من هم خیالم راحت شد که کار انجام شده است.   مشغول رفع و رجوع کار‌های دیگر شدم. حدود یک ساعت و یا بیشتر گذشت. تلفنم زنگ زد و دیدم راننده با صدای بلند گریه می‌کند و می‌گوید فلانی بیا! خواهش می‌کنم بیا. من گفتم: گفته بودم که این مورد شرایط عادی ندارد. خودت قبول کردی. گفت: نه اشتباه نکن بیا خودت ببین. من رفتم پائین، کنار آمبولانس، انگار نه انگار که این جنازه بیش از چند ماه است که دفن شده. کفنی سفید و روشن، بوی خوش و معطر از این جنازه بلند بود. همه گریه می‌کردند. عجیب بود. باورش هم عجیب است. نمی‌دانم چگونه و با چه حالی دفترم برگشتم.   آن دو خانم برای ادامه کار‌های اداری آمدند. ناخودآگاه پرسیدم: ایشان کی هستند؟ چه کرده اند؟ شما را به خدا بگوئید. آن‌ها گفتند: هیچ. ایشان هم یک انسان معمولی مثل ما بودند. فقط صبح‌های جمعه زیارت عاشورای ایشان ترک نمی‌شد. با زیارت عاشورا مأنوس بود.   من تعجب نکردم. در این سال‌ها که در سازمان بهشت زهرا (س) مشغول کارم، زیاد شنیده بودم کسانی که با زیارت عاشورا و در یک کلام با امام حسین (ع) سر و سری دارند، متفاوت اند. اصلاً همه چیز آن‌ها تفاوت دارند. خیلی از اینکه همکاری کرده بودم تا وصیتنامه این خانم اجرا شود راضی بودم.   بر اساس خاطره‌ای از کارمند بهشت زهرا @fatemiioon110