eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
743 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
هستن، مربی تیم ملی دو و میدانی جانبازان و معلولین که تیمش تو مسابقات قهرمانی آسیا ۴ طلا، ۲ نقره و ۲ برنز برنده شد اما بخاطر دیکتاتوری رسانه‌ای بایکوت شده شیر مادر و نان پدر حلالت.. 🔗 آدم http://eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 موضع شب گذشته حاج در مورد اتفاقات اخیر کشور... 🔹درود به شرفت... 🔸 موضع مجازی عزیزان بسیار مهم است... ❗️اینجا امتحان مذهبی‌ها مقابل امام زمان است.. 💢که آیا علم جمهوری اسلامی را بالا نگه دارند یا بی‌تفاوت بگذرند تا ضرباتی وارد شود و افراد بی دین، به هیئات و مساجد تعرض کنند. 🔺هر کس بین خود و امام زمان خود تکالیفی دارد...اینجا مرد و نامرد مشخص می‌شود.‌.. http://eitaa.com/fatemiioon_news
🔆 معنی عملیات روانی! ✍ به این تیترها دقت کنید: 🔸اینترنشنال: ضرب و شتم جوان شیرازی در حرم شاهچراغ شیراز توسط دو مامور رژیم! 🔹بی بی سی: در تصویر ضرب و شتم یک نوجوان شیرازی در حرم شاهچراغ شیراز توسط پلیس ضد شورش قابل مشاهده است. بی بی سی نمی تواند زمان و مکان تصویر را راسا تایید کند. 🔸علی کریمی: وطنم ایران. شیرازم. چرا جوان مردم را می زنید؟ 🔹تلویزیون منافقین: دو مزدور رژیم آخوندی در حال قتل یک مجاهد سلحشور در شیراز. 🔸صادق زیباکلام: حتی شاه هم در حرم شاهچراغ جوان مردم را با باتوم نمی زد. 🔹راجرز: من برای آن جوانی که در شیراز به جرم انجام اعتقادش توسط پلیس کشته شد، یک کنسرت بزرگ برگزار می کنم 🔸شروین: برای شیراز و برای اون تروریستی که مظلومانه توسط پلیس ضرب و شتم شد و... 👈همین حد دروغ 👈همین حد وقاحت 👈همین حد بی شرمی توضیح: تصویر لحظه دستگیری تروریست مسلحی که ۱۵ نفر را در حرم شاه‌چراغ ،به صورت وحشیانه به شهادت رساند و ۲۰ نفر را زخمی کرد... http://eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 🔺 🌹 امروز متعلق است به: 💎 امام حسن مجتبی (علیه السلام) 💎 امام حسین (علیه السلام) eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 در اثر به احكام سيزده نفر با يك زن كردند مرحوم ميرزاى بزرگ شيرازى رحمه الله عليه موقعى كه شخصى از كشورى به حضورش مى‌آمد از تمام جهات و خصوصيات آن كشور سؤال مى‌كرد. روزى عده‌اى از يك كشور دوردست به حضور او آمدند آن مرحوم از اقتصاد آن كشور و آن شهر سؤال نمودند، يكى از آن‌ها گفت: ما آنقدر فقيريم كه سيزده نفريم و يك زن داريم! ميرزا گفت: چه گفتى؟! آن مرد باز كلامش را تكرار نمود كه: ما سيزده نفريم و يك زن داريم، كه اين زن هر شبى نزد يكى از ما مى‌ماند. مرحوم ميرزا بسيار ناراحت شده فرمود: مگر نمى‌دانيد زن حق ندارد، بيش از يك شوهر داشته باشد؟ گفتند: نمى‌دانيم. ميرزا فرمود: مگر در شهر شما عالم نيست؟ گفتند: خير، ميرزا دستور داد كه بعضى از آن‌ها در شهر سامراء بمانند براى تحصيل علم و يادگرفتن احكام حلال و حرام. و فرمود: هر كدام آمادگى داريد كه بمانيد براى تحصيل علم، من زندگى او را تامين مى‌كنم، هم اكنون عده‌اى از اهل آن شهر در نجف و كربلا و قم مشغول به تحصيل مى‌باشند. (۴۶) بدترين بندگان خدا و بهترين آن‌ها امام سجاد عليه السلام فرمود: (اگر مردم بدانند كه در تحصيل علم چه خيرهاست در طلب آن كوشش كنند اگر چه با دادن جان و سفر كردن بر سر امواج مرگبار دريا باشد. خداوند به (دانيال) پيمبر وحى كرد كه بدترين بندگان من نزد من انسان نادانى است كه دانايان را سبك شمارد و از آنان پيروى نكند؛ و محبوبترين بندگان من انسان پاک رفتارى است كه در طلب پاداش بزرگ باشد، پا بپاى دانايان رود و در پى فرزانگان افتد و از حكيمان سخن گويد...) (۴۷) از نظر عملى نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام به دانشمندان احترام فراوان مى‌گذاشتند، چنان كه امام جعفر صادق عليه السلام هشام را با آن كه بسيار جوان بود، احترام فراوانى مى‌كرد واو را بر ديگر شاگردان و اصحاب سالخورده خويش مقدم مى‌داشت و مى‌فرمود كه: (اين بزرگداشت به خاطر علم فراوان اوست نفعى كه او از راه علم خويش به جامعه مى‌رساند (۴۸) ). -------------------------- آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
🌸تعارف_شاه_عبدالعظیمی آنقدر از بدنم خون رفته بود که به سختی می‌توانستم به خودم حرکتی بدهم تیر و ترکش هم مثل زنبور ویزویز کنان از بغل و بالای سرم می‌گذشت. هر چند لحظه آسمان شبزده با نور منورها روشن می‌شد. دور و بریهام همه شده بودند جز من. خلاصه کلام جز من جانداری در اطراف نبود. تا این که منوری روشن شد و من شبح دو نفر را دیدم که برانکارد به دست میان به دنبال مجروح می‌گردند. با آخرین رمق شروع کردم به یا حسین و یا مهدی کردن. آن دو متوجه من شدند. رسیدند بالای سرم اولی خم شد و گفت: حالت چطوره برادر؟ - سعی کردم دردم را بروز ندهم و گفتم: خوبم، الحمدلله - رو کرد به دومی و گفت: «خوب مثل این که این بنده خدا زیاد چیزیش نشده برویم سراغ کس دیگر جا خوردم اول فکر کردم که می‌خوان بهم روحیه بدن و بعد با برانکارد ببرندم عقب اما حالا می‌دیدم که بی خیال من شدن و می‌خوان برن زدم به کولی بازی: «ای وای ننه مردم!کمکم کنید دارم می‌سوزم! یا امام حسین به فریادم برس! و حسابی مایه گذاشتم آن دو سریع برگشتند و مرا انداختند رو برانکارد برای این که خدای نکرده از تصمیم شان صرف نظر نکنند به داد و هوارم ادامه دادم امدادگر اولی گفت: می‌گم خوب شد برش داشتیم، این وضعش از همه بدتر بود ببین چه داد و فریادی می‌کنه! دومی تأیید می‌کرد و من هم خنده‌ام گرفته بود که کم مانده بود با یک تعارف شاه عبدالعظیمی از دست بروم آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
🔴معجزه‌ی ذکر "ایّاک نعبد و ایّاک نستعین" ✳️طلحه گفت: با حضرت صلی الله علیه و آله در بعضی از غزوات بودم، چون کار سخت می‌شد و جبهه جنگ و کارزار گرم می‌گشت و مسلمانان با مشرکین در نبرد بودند. 🌸حضرت رسول صلی الله علیه و آله سر بر می‌داشت و می‌فرمود: *یا مالک یوم الدین، ایّاک نعبد و ایّاک نستعین* 🔥یک وقت مشاهده کردم، دیدم سرهای کفّار از پیکرهایشان جدا می‌شد و بر زمین می‌افتاد 🔴 و من کسی را نمی‌دیدم که به آن‌ها شمشیر بزند، ولی کافرین یا کشته و یا مجروح می‌شدند و یا فرار می‌کردند. 🌼از پیغمبر صلی الله علیه و آله ماجرا را پرسیدم ،حضرت فرمود: فرشته‌ها بودند که سرها را از بدن جدا می‌کردند و شما آن‌ها را نمی‌دیدید. 💐در روایت است که: وقتی کار بر مؤمن تنگ شود، مداومت به گفتن مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین کند؛ کار بر او سهل و آسان شود. 📕قصه‌های قرآنی 📗زبدة التفاسیر،ص۹۳ http://eitaa.com/fatemiioon_news
💞مردی بود که هر روز برای ماهی گیری به دریا می‌رفت یک روز کلاهش را باد برد و بر روی آب‌های دریا انداخت مرد به آن سمت دریا رفت و کلاهش را برداشت همان جا مشغول ماهی گیری شد. یک ماهی صید کرد و به خانه برد، زنش ماهی را پخت هنگامی که مشغول خوردن بودند مرواریدی در شکم ماهی دیدند. روزها گذشت و مرد دوباره بر حسب اتفاق به آن قسمت دریا رفت آن روز هم یک ماهی صید دوباره هنگام شام یک مروارید در شکم ماهی پیدا کرد، از فردای آن روز همیشه به آن قسمت دریا می‌رفت و هر روز یک ماهی یک مروارید. تا یک روز پیش خود اندیشید چرا در شکم ماهی های این قسمت از دریا مروارید هست به خود گفت احتمالا در این قسمت از دریا گنجی از مروارید هست، تصمیم گرفت به زیر آب برود و آن گنج را از دریا خارج کند. یک روز به همان قسمت دریا رفت خودش را به دریا انداخت به امید گنج مروارید، اما هنگامی که به زیر دریا رسید نهنگی را دید که کنار صندوقی از مروارید بی حرکت است و به همه ماهی‌ها یک مروارید می‌دهد در این هنگام نهنگ به سمت، مرد رفت و گفت شام امشب هم رسید، طمع مردم باعث شده تا من که سال‌هاست توان شنا کردن را ندارم زنده بمانم، مرد از ترس همان جا خشکش زد نهنگ به او گفت من یک فرصت دیگر به تو دادم و گفتم توان شنا کردن ندارم اما تو که توان شنا کردنو را داشتی می‌توانستی فرار کنی و مرد را بلعید. در زندگی فرصت‌های زیادی هست اما ما همیشه فکر می‌کنیم دیگر فرصتی نداریم در همین جاست که زندگی خود را می‌بازیم. گاه زیاد داشتن است که فرصت زندگی را از ما می‌گیرد. ‎ آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
📘 💠 چاره فراق! 🔹مردی از خدمت اسلام صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من طاقت فراق شما را ندارم. هنگامی که به خانه می‌روم به یاد شما می‌افتم، از روی محبت و علاقه‌ای که به شما دارم، دست از کار و زندگی برداشته، به دیدارتان می‌آیم، تا شما را از نزدیک ببینم، آن گاه به یاد روز قیامت می‌افتم که شما وارد بهشت می‌شوید در والاترین جایگاه آن قرار می‌گیرید و من آن روز از جدایی شما ای رسول خدا چه کنم؟ 🔹بعد از صحبت‌های مرد انصاری، این آیه شریفه نازل شد: "آنان که از خدا و رسولش اطاعت کنند، در زمره کسانی هستند که خدا برایشان نعمت‌ها عنایت کرده: از پیغمبران، راستگویان، صادقان، شهیدان و صالحان و اینان خوب رفیقانی هستند." [۱] 🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مرد را خواست و این آیه را برایش خواند و این مژده را به او داد که پیروان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله در بهشت، کنار آن حضرت خواهند بود. 📚 ۱.سوره نسأ: آیه ۶۹. 📚 بحار: ج ۱۷، ص ۱۴ آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
🕍از که کمتر نیستم 🕌مرد صالحی مبلغ بیست هزار درهم مقروض بود، هیچ وسیله‌ای برای پرداخت آن نداشت. روزی طلبکار با اصرار تمام، مطالبه قرض خود نمود، آنقدر سخت گرفت که مرد مقروض با اشک جاری و دلی افسرده به خانه رفت. این مرد همسایه‌ای یهودی داشت، همین که او را با وضعی پریشان مشاهده کرد، گفت: تو را به حق دین اسلام سوگند می‌دهم بگو چه شده که این قدر ناراحتی؟ جریان را برایش شرح داد. یهودی به منزل خود رفته و مبلغ بیست هزار درهم برایش آورد، گفت: اگر ما با هم از نظر دین اختلاف داریم ولی همسایه که هستیم، شایسته نیست همسایه من به رنج قرض گرفتار باشد. بدهکار آن پول را برداشت و پیش طلبکار آورد. طلبکار از این سرعت در پرداخت پول تعجب کرد. از او پرسید: از کجا تهیه کردی؟ جریان بر خورد همسایه یهودی را برایش نقل کرد، در این موقع طلبکار داخل منزل شد و سند بدهکاری او را آورد. گفت: من از یک یهودی که کمتر نیستم، بگیر سند خود را من طلبم را به تو بخشیدم و هرگز مطالبه نخواهم کرد. همان شب در خواب دید قیامت به پا شده و نامه‌های اعمال در حرکت است، بعضی نامه عملشان به دست راست و برخی به دست چپ قرار می‌گیرد. در این حال نامه عمل او هم به دست راستش قرار گرفت و اجازه ورود بدون حساب به او دادند. پرسید: چه شد که بدون حساب باید وارد بهشت شوم؟ گفتند: چون تو جوانمردی کردی و سند آن مرد نیکوکار را رد نمودی ما چگونه نامه عمل تو را ندهیم با این که بخشنده و مهربانیم، همانطور که تو از حساب او گذشتی ما هم از حساب تو می‌گذریم، طلبت را بخشیدی ما هم گناهان تو را بخشیدیم. ‌ آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
🌹داستان آموزنده🌹. شخصی در مجالس علیه السلام خدمت می‌کرد و زیر لب این شعر را می‌خواند: حسین دارم چه غم دارم؟! مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با دیدن این شخص در دل خود گفت: خوش بحال این شخص، آقا سیدالشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم و غم‌های قیامت نجات خواهد داد. . پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین علیه السلام به حساب مردم رسیدگی می‌کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می‌فرمود: با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین علیه السلام به فرشته‌ای امر فرمودند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد. در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن آن حضرت تعجب کردم و پس از بیدار شدن جستجو کردم که شغل آن‌ مرد چیست؟! و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می‌فروشد. 🌹 پ.ن: رعایت تقوا و عمل صالح و داشتن حبّ محمد و آل محمد (عليهم‌السلام) مانند دو بالی هستند که برای رسیدن به خداوند به هر دو لازم است؛ در حديث آمده: «هر كس و رهبری ما را نپذيرد، خدا هم اعمال او را قبول نمی‌كند»(۱) همچنین امیرالمؤمنین فرمودند: ما «باب الله» هستيم و راه خدا از طريق ما معرّفی و شناخته می‌شود»(۲) و امام باقر فرمودند: «در ولایت ما نيست، مگر آنانكه اهل عمل و تقوا باشند»(۳). که این احادیث بیانگر آن است که ولایت و تقوا و عمل صالح باید همراه باشند. (۱)(كافی،ج۱ص۴۳۰) (۲)(كافی،ج۱ص۱۹۳) (۳)(كافی،ج۲ص۷۵) آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی⚠️‼️ 🌷※◁روزی علیه السلام از کوچه رد می‌شدند که از ایشان سوال کرد: بکنید یا دوست ندارید🤔⁉️ 🌷※◁حضرت حرکت کردند و به خانه‌ای رسیدند که فاضلاب خود به بیرون می‌کشیدند. 🌷※◁حضرت از آن سوال کردند: آیا تو که می‌شوی حتی فکر می‌کنی که کمی از این میل کنی⁉️ جوان گفت: هرگز. ❌ 🌷※◁امام فرمودند: مانند آن است.💢⚠️ اگر بر ‌بودن علم پیدا کنیم٬ آن‌ گاه خودمان سمت گناه نمی‌رویم و نیازی نیست کسی مانع ما شود.❌💢 هُمـّ_عجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آموزنده 🎐 http://eitaa.com/fatemiioon_news
✨﷽✨ ✅حکایت‌های پندآموز ✍روا نباشد که را کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که رسول خدا (صلی الله عليه و آله) روزی از قبرستان گذر می‌نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می‌کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد 🍃گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: 💥 دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد💥 📚مجموعه شهرحکایات ‌ ‎‎‌‌‎‎‌http://eitaa.com/fatemiioon_news
🔶 ماجرای خواندنی با راننده اتوبوس!🍁🍂 🔹 در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکت‌های مسافربری راه افتاده بود. به قصد سوار شدم. بعد از مدتی احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را می‌شناختم و نه او مرا می‏شناخت. 😕 در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف می‌کنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم! 🍂 پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است. آن طرف سمنان که رسیدیم، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می‏شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد وضو گرفت و خواند. 🍂 حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطه‌اش با من همان بود که بود. شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تُربتی بودند. آن‌ها هم می‌خواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تُربت). او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آن‌ها مهربانی می‏کرد.😐 شب از یکی از آن‌ها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت. دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو می‏گوید.🍂 من هم به دقت گوش می‏کردم که بشنوم. اولًا از مردم مشهد گفت که از آن‌هایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم می‌آید. فقط از آن‌ها كه اعيان هستند، در «ارك» هستند خوشم مى‌آيد. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل من، تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر، دکتر و مهندس و تاجر و افسر هستند.🍂 من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیش‌نماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچه‌ات را به مدرسه فرستاده‏ای؟! ای وای! مگر نمی‏‌دانی که اگر بچه‌ات به مدرسه برود لامذهب می‏شود؟ پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد و دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. 🍂 یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلًا من سواد ندارم. معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من می‌داند، می‏‌گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند. 😢 این هم این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. ♦️بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را می ‏خواند، روزه‏‌اش را می‌گیرد، به زیارت امام رضا(علیه‌السلام) می‌رود.🍂 ♦️اين نوع روش‌ها در نهی از منکر، به طور غير مستقيم بر ضرر اسلام عمل كردن است.🍂 📗 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(۱ و ۲)، ج‏۱۷، ص: ۲۵۲-۲۵۱- با تلخیص و ویرایش جزئی) http://eitaa.com/fatemiioon_news
✅ چطور دانش آموز با لقب "خنگ" تبدیل به پدر پیوند کبد ایران شد؟ نیمه های سال تحصیلی کلاس به مدت یک ماه به دلیل مشکلاتش کلاس را ترک کرد و معلمی جدید موقتا به جای او آمد. پس شروع به تدریس نمود و بعد، از چند دانش آموز شروع به پرسش در مورد درس کرد.  وقتی نوبت به یکی از دانش آموزان رسید و پاسخی اشتباه داد بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن کردند و او را مسخره می‌کردند.   معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از ضریب هوشی و اعتماد بنفسی پایین برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی‌هایش مورد قرار می‌گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه‌ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند.  در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد  و از بچّه‌ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند دستش را بالا ببرد.   هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند.  تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه‌ها بود.  بچّه‌ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند.  معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند.  در طول این یک ماه معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می‌کرد و از بچّه‌ها می‌خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می‌داد.  کم کم نگاه هم کلاسی‌ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد.  دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد.  آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش " " می‌نامید نیست.   به خاطر اعتماد بنفسی که آن معلّم دلسوز به او داد، دانش آموز تمام تلاش خود را می‌کرد که همواره آن احساس خوبِ و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. دیگر نمی‌خواست مانند گذشته موجودی بی اهمّیّت باشد. آن سال با معدّلی خوب قبول شد.  به کلاس‌های بالاتر رفت.  در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد.  مدرک دکترای پزشکی خود را گرفت و هم اکنون جهان است. او دکتر ملک حسینی است. http://eitaa.com/fatemiioon_news
✨﷽✨ ‍ 💢ماجرای خواص با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) 😂آیت الله طهرانی از علامه طباطبایی سوال می‌کند: راجع به حضرت قائم آل محمد حضرت حجه بن الحسن العسکری و کیفیت ظهورش، از مرحوم قاضی چیزی به خاطر دارید؟ علامه فرمودند: در روایت است که چون حضرت قائم کنند، اول دعوت خود را از مکه آغاز می‌کنند. بدین طریق که بین « » و « » پشت به کعبه نموده و اعلان می‌فرمایند و از خواصّ آن حضرت سیصد و شصت نفر در حضور آن حضرت مجتمع می‌گردند. ☘مرحوم استاد ما قاضی می‌فرمود که: در این حال حضرت به آنها مطلبی می‌گویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر می‌گردند و چون همه آنها دارای طیّ الارض هستند، تمام عالم را تفحّص می‌کنند و می‌فهمند که غیر از آن حضرت کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهیّه و مامور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینه‌های اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال همه به مکّه مراجعت می‌کنند و به آن حضرت تسلیم می‌شوند و بیعت می‌نمایند. 🍃مرحوم قاضی می‌فرمود: من می‌دانم آن کلمه‌ای را که حضرت به آن‌ها می‌فرماید و همه از دور آن حضرت متفرق می‌شوند چیست!! و من در روایت دیده‌ام که حضرت صادق(علیهم‌السلام) می‌فرمایند: من آن کلمه را می‌دانم. 📚مهر تابان، ص ۳۳۱ – ۳۳۲. کتاب: اسوه عارفان – ص ۱۰۸ http://eitaa.com/fatemiioon_news