سلام بزرگواران ان شاءالله از امروز ویسهای صوتی جدیدی از استاد شجاعی در کانال بارگزاری میشه به نام
#روی_پای_خدا
امیدوارم که بهترین استفاده را ببرید از این ویسهای پر نکته 🌹
روی پای خدا 01.mp3
8.93M
#روی_پای_خدا ۱ 👣
#استاد_شجاعی
لذّت توکل ،
شبیه لذّت همان کودکی است،
که بعد از آموختنِ شنا ،
از مربی خود انقطاع حاصل کرده،
و خود را سبک، رویِ آب رها میکند!
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
May 11
داروخانه معنوی
✧وَقـــــت خُـــــدٰاحٰافظے،
↶مـــــٰادر أزش پـُــــرسیـــــد:
عَلیـــــرضٰا کِے بَرمیگـــــرد؎؟ ↷
....گُفـــــت:
⇇وَقتےرٰاه کـــــربـــــلٰا بـــٰــاز شـُــــد..!
◈◈پِیکـــــر عَلیـــــرضٰا؎ ۱۶ســـــٰالہ،
شٰانزده ¹⁶ســــٰـال بَعـــــد...
⇇مُصـــــٰادف بــــٰـا اعـــــزٰام؛
أوّلیـــــن کـــٰــاروان بہ کَـــــربـــــلٰا
╰─┈➤
«دَر فـَــکّہ؎ شُمــٰـــالےپیـــــدٰا شُـــــد ...𔘓»
﴿شَهیـــــد عَلیرضـــــٰا کَریمے𑁍﴾
#شهیدانه
#دفاع_مقدس
#اربعین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
دِلَمبےقَـــــرارِدیدَنِ
⇇گُنبَـــــدِطَلٰا؎تـُــــوست . .
↶هَـــــرکَـــــسکِہآمَـــــدِهحَـــــرَم،
◇◇مُبتَـــــلٰا؎تـُــــوست!💔↷
﴿صلَّےاللهُعَلَیکَیَااَبَاعَبدِالله𔘓⇉﴾
#اربعین
#امام_حسین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۱ در آغاز نبرد صفين فرمود 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۱🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌺نيايش در آستانه جنگ اي خداي آسمان برافرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۱ در آغاز نبرد صفين فرمود 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۱🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🌺نيايش در آستانه جنگ اي خداي آسمان برافرا
خطبه ۱۷۲
درباره خلافت خود
🎇🎇🎇#خطبه۱۷۲🎇🎇🎇🎇🎇🎇
🌻(مطالب اين خطبه، بخشي از نوشته هاي افشاگرانهاي است كه در سال ۴۰ هجري براي روشن شدن واقعيّتهاي تاريخ اسلام به دستور امام نوشته شد)
ستايش خداوندي را سزاست كه نه آسماني مانع آگاهي او از آسمان ديگر، و نه زميني مانع او از زمين ديگر مي شود.
🔻گفتگو در روز شورا
شخصي در روز شورا به من گفت: (اي فرزند ابوطالب نسبت به خلافت حريص مي باشي) در پاسخ او گفتم، بخدا سوگند! شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريصتر مي باشيد، اما من شايسته و نزديكتر به پيامبر اسلامم، همانا من تنها حق خود را مطالبه مي كنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه ام زديد. پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمي دانست در پاسخم چه بگويد؟
🌼شكوه از قريش
بار خدايا! از قريش و از تمامي آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مي كنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندي مرا قطع كردند، و مقام منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند، سپس گفتند: برخي از حق را بايد گرفت و برخي را بايد رها كرد. (يعني خلافت حقي است كه بايد رهايش كني)
🍂شكوه از ناكثين
طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و ناموس رسول خدا (ص) را به همراه خود مي كشيدند چونان كنيزي را كه به بازار برده فروشان مي كشانند، به بصره روي آوردند، در حالي كه همسران خود را پشت پرده نگهداشتند. پرده نشين حرم پيامبر (ص) را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. لشكري را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند، پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين و به مردم بصره، حمله كردند، گروهي از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند. بخدا سوگند! اگر جز به يك نفر دست نمي يافتند و او را عمدا بدون گناه مي كشتند كشتار همه آنها براي من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع ننمودند، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بيدفاع بصره قتل عام كردند.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌺صوت و متن بند نوزدهم «داروخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺صوت و متن بند بیستم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
گیـــــریم کِہ⇩⇩⇩
⇦ جَنـــــگ جَملےهَســـــت،
غَمے نیســـــت۔۔۔
یِک¹ فـِــــتنہ بیـــــنُ المللے هَســـــت،
⇦ غَمے نیســـــت۔۔۔
مـــــٰا تَجـــــربہ کـَــــردیـــــم کِہ↓↓↓
⇇ دَر لَحـــــظہ فِتـــــنہ،
◇تـــٰــا رَهبـــــر مـــــٰا﴿ سیــــّـدعلّے𔘓﴾
╰─┈➤
۔۔۔۔هَســـــت غَمےنیســـــت۔۔۔!
#ره_بر
#حضرت_عشق
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_هشتم✍ بخش دوم 🌼🌸کار من تا ظهر طول کشید و کسی به سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_هشتم✍ بخش دوم 🌼🌸کار من تا ظهر طول کشید و کسی به سر
#رمان "
#رویای_من"بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_هشتم ✍ بخش سوم
🌼🌸تو خیابون پهلوی جلوی یک بوتیک راننده نیگر داشت… با هم رفتیم تو اونجا پر بود از لباسهای گرون و شیک….
خیلی بهش احترام گذاشتن و اونم نشست روی یک صندلی و گفت : هر چیز قشنگ و خوب دارین دخترونه بیارین ببینم چشمامم گرد شده بود.. رفتم پیشش و یواشکی گفتم : نه عمه نمی خوام …
🌸🌼آهسته گفت : میشه حرف نزنی ؟ به حالت مسخره ای بهش نگاه کردم ……اونم خرید و خرید…. بلوزهای قشنگ و رنگ وارنگ…یک کت و دوتا ژاکت لباس مهمونی و چند جفت کفش ….. ولی هیچ کدوم رو از من نپرسید دوست داری یا نه…. ولی من دوست داشتم خیلی هم زیاد… تو خواب شبم هم نمی دیدم که این لباسها مال من باشه تازه پولشم که خودش داشت می داد اصلا برام مهم نبود و تو دلم قند آب می کردن و مثل بچه ها ذوق می کردم…….
🌼🌸هر چیزی که احتیاج به پرو داشت می گفت : برو بپوش و اگر خوشش میومد بر می داشت … بالاخره پولشو حساب کرد و اومدیم بیرون … اون دوباره رفت تو یک بوتیک دیگه و برام کلی لباس خواب و ولباس زیر گرفت ..همین طور نگاه می کرد هر چیزی که می تونست مناسب من باشه بی تامل می خرید حتی چند تا شونه ی سرو گیره هم برای موهام بر داشت ….. با خودم گفتم : خدایا چرا با من این طوری می کنی ؟ یک دفعه اون همه مصیبت و حالا یک دفعه این همه نعمت ..خوب نباید من بتونم هضمش کنم ؟
🌸🌼وقتی خواستیم بریم تو ماشین منو کشید کنار و گفت : نزار کسی بفهمه که برای تو اومدیم خرید من خودم یک جوری میارم تو اتاقت ….
گفتم عمه یک چیزی از شما می خوام به من نگاه کرد و لبشو کشید پایین یعنی تعجب کرده و یا اینکه با خودش گفته بود این همه براش چیزی خریدم بازم می خواد…… گفتم میشه وقتی حقوق گرفتم پول اینارو از من بگیری خواهش می کنم این طوری راحت ترم ……
🌼🌸با غیض گفت : برو ….برو حرف نباشه یاد بگیر با من مثل مادرت رفتار کنی اگر نه بهت سخت میگذره برو سوار شو تازه پول اینا رو نمی تونی تو سه ماهم بدی …بیا بریم
من کاملا متوجه شده بودم که عمه برای آبروی خودش و عزت من داره اون کارا رو می کنه …. خیلی چیزای دیگه هم برای خودش خرید تا کسی متوجه نشه و چون راننده پسر مرضیه بود منو اول برد دم مدرسه تا حتی اونم نفهمه …. منم ته دلم از این کار اون خیلی خیلی راضی بودم و لبخند از روی لبم محو نمیشد … و توی ماشین تا خونه خودمو تو یکی یکی اون لباسها مجسم کردم….
🌸🌼رسیدیم خونه عمه همه چیز رو با خودش برد تو اتاقش…… و نیم ساعت بعد درِ اتاق رو باز کرد و همه ی چیزایی که خریده بودیم که زیاد هم بود و با زحمت آورده بود بالا ریخت رو تخت وگفت زود جا به جا ش کن تا کسی ندیده لباس تو عوض کن برای شام موهاتم دم اسبی کن پشت سرت.. این طوری دهاتیه … و رفت به اتاق حمیرا ….. چند دقیقه بعد عمه هراسون اومد بیرون و از همون بالا داد زد مرضیه بدو ….بدون اینکه به من نگاه کنه گفت توام برو تو اتاقت درو ببند … ولی من لای در و باز گذاشتم کنجکاو بودم ببینم چی شده ….
مرضیه با یک لگن دوید بالا؛؛ یک سر و صدا هایی میومد ولی چیزی نمی فهمیدم … یک ساعتی طول کشید تا اول مرضیه و بعد از مدتی هم عمه رفتن پایین ….و همه چیز آروم شد …
🌼🌸آروم و بی صدا سکوت عجیبی تو خونه حاکم شد ….از اون بالا به حیاط نگاه کردم پنجره ی اتاق من رو به در وردی بود مثل این بود که مدت ها س کسی اینجا زندگی نکرده ….. قیافه ی عمه رو وقتی هراسون می دوید به اتاق حمیرا می دیدم …. رغبتم رو برای پوشیدن لباس نو از دست دادم …. روی تخت دراز کشیدم مثل اینکه عمه خودش خیلی گرفتاره و چون تمام روز مشغول بودم خوابم برد که با ضربه هایی که به در می خورد بیدار شدم هوا کاملا تاریک بود گفتم کیه ؟ تورج بود پرسید بیام تو خودمو جمع و جور کردم و گفتم :بیاین.
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
21.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماز_شب🌙🌓
💢 ذکر یا اکرم الاکرمین
ذکره گرهگشا در دل شب!
🎙 استاد فاطمی نیا
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡💫لـــب خـــشـــکـــــ
🤍💫و نفس خسته مدد یاالله
🧡💫نــــــامـــــه ام را
🤍💫برسان دست اباعبدلله
🧡💫بـــــارالــــهـــــا 🤲
🤍💫ز کـــرم لـــطـــفـــی کــــن
🧡💫اربعین پای پیاده حرم ثارالله
🧡💫اللهم الرزقـنـــا کــربـــلا🕌🤲
#اربعین
#کربلا
#امام_حسین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️عِــشــق یَــعــنـــی :
ڪــــَربـــَـــلا🕌
یـَــعــنــی مــَــڹ و تَــنــهــا حَــرَم🕌
♥️عـِــشـــق یَــعــنــی:
عَــڪــسِ یـادگــاری بـا حــَــرَم🕌
ای خــــُــــدا🙏
ایــڹ روزهـــا
شـــِش گــوشــه میــخواهـد دلـــم 💔😔
♥️عِــشــــــق یــعــنــی :
اربـعـیــڹ پـــای پــیـــاده تــا حـــرم🕌
♥️اللهــــم ارزقـــنــاڪربلا....🕌🤲
#اربعین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
❤️✨پــــروردگـــــارا🤲
🤍✨ما را در دل قلعه ی محكم
❤️✨ایـمـانـت پـنـاهـمـان ده
🤍✨و بذر شادی و اميد و عشق
❤️✨را در مزرعه قلبمان بكار و رشد بده
🤍✨تا به تعالی و كمال دست يابيم
❤️✨آمــــیــــن یــــا رَبَّ🤲
🤍✨آرزوهایت را از او طـلـب کـن
❤️✨چرا که خواست خواستِ خداست
🤍✨هر آنچه او بخواهد همان ميشود
❤️✨به اراده ی او هرغیر ممکنی ممکن می گردد
❤️✨شــبــتــون بــا نــور خـــدا روشــن
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2