♦️غسل و نماز توبه ی #یکشنبه امروز فراموش نشود♦️
بزرگان برای ورود به #ماه_رجب دستور به انجام این عمل در آخرین یکشنبه ی قبل از شروع ماه رجب می داده اند.
«غسل و نماز توبه»
کیفیت آن چنین است:
💠 روز یکشنبه غسل به نیت توبه بهجا آورد؛
💠 وضو گیرد؛
💠 چهار رکعت نماز بخواند؛(دو نماز دو رکعتی)
در هر رکعت سوره «حمد» را یک مرتبه، سوره «توحید» را سه مرتبه، سوره «فلق» را یک مرتبه و سوره «ناس» را یک مرتبه بخواند؛
💠 پس از اتمام نماز دوم (رکعت چهارم) هفتاد مرتبه استغفار کند؛
استغفار را به «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» ختم نماید؛
💠 سپس بگوید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات فَإِنَّهُ لایَغْفِرُ الذُّنُوبَ الا انت».
♦️تذکرة الاولیاء
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و پنجم ✍ بخش دوم 🌸دیگه همه خودمون رو آماده کرده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و پنجم ✍ بخش دوم 🌸دیگه همه خودمون رو آماده کرده
#رمان "
#رویای_من "بر اساس داستان واقعی
قسمت_شصت و پنجم✍ بخش سوم
🌸گفتم تو از کجا فهمیدی من طاغوتیم ؟ روی پیشونیم نوشته ؟
گفت از اونجایی که ما همه بیکاریم شما توی بهترین بیمارستان تهرون با پارتی بازی مشغول کاری ……….
گفتم : خیلی براتون متاسفم …این طرز تفکر شماس که داره همه چیز رو خراب می کنه … اعتقاد شما بر اینه که هر کسی رو می تونین آزار بدین؟ بدون شناخت از اون بر علیه اش حرف بزنین؟ کاری بکنین که به دیگران صدمه بزنین ؟ راهی برین که خودتون هنوز سه قدم اونطرف ترش رو نمی تونین ببینین؟ ….براتون مهم نیست که انسان ها چطور در این راه شما لگد مال بشن و صدمه ببینن ؟
🌸جون آدما براتون ارزشی نداره چون می خواین به هدفی که دیگران برای شما تعین کردن برسین؟ ….
اینی که گفتم شما بودید نه ؟
حالا من از خودم و امسال خودم میگم …. هیچوقت از کسی برای خودم بت نساختم و نخواهم ساخت به جز؛ خدا و انسان دوستی به چیزی فکر نمی کنم …. می ترسم؛؛ ….به خدا قسم می ترسم,, توی هر تصمیمم این فکر هست که نکنه کسی آزار روحی ببینه چه برسه به این که بتونم در مورد کسی قضاوت کنم و اونو بد یا خوب بشناسم …. من مثل شما نمی تونم در مورد آدماها تصمیم بگیرم این کارو به عهده ی خدا گذاشتم …
🌸من یک مبارز نیستم چون قلب مهربون و رئوفی دارم مبارزه کردن دلی می خواد که من ندارم ….. سنگدلی .. من نیستم و نمی خوام باشم … هدف من خدمت کردن و نجات دادن جون آدم هاست و نمی تونم کاری بکنم که حتی یک نفر شاید هم گناهکار که از دید گاه من کسی گناه کار نیست از این بابت صدمه ببینه …..حالا شما که عادت به قضاوت دارین بفرمایید کار شما درسته یا من؟ …..
چرا راه دور میریم کاری که با من کردین درست بود یا نه ؟
🌸جواب بدین …. من هرگز همپای شما نمیشم …. نه تنها شما بلکه هر کسی که راهش صدمه زدن باشه من نیستم دینم به من گفته جهاد در راه خدا ولی من از این دستور خدا هم اگر لازم باشه سر پیچی می کنم و جهنم رو به صدمه زدن به دیگران ترجیح میدم ……. ببینید من اینجام میتونم اگر شده با کلام از شما انتقام بگیرم ولی من شما رو بخشیدم من این طور آدمی هستم ….. و بعد پشتمو کردم و چند قدم رفتم به طرف در و دوباره برگشتم و گفتم : راستی یک چیز دیگه هم هست …..
🌸بزارین یک نصحیت بهتون بکنم اگر می خواین راه و عقیده ی خودتون رو به دیگران بشناسونین بهش نگین چیکار کنه بهش نشون بدین .. آدما زود خوب و بد رو از هم تشخیص می دن ……. نه من حق دارم به شما بگم چطور باشی و نه تو حق چنین کاری رو نسبت به من داری …… براتون آرزو می کنم که خدا بهترین راه رو جلوی پاتون بزاره ……. و اومدم بیرون …. کارمو انجام دادم و رفتم ….
ایرج سرفه های بدی می کرد و من مجبور شدم دوباره از سینه ی اون عکس بندازم …..وقتی دکتر صالح اونو دید… گفت : حاضرش کنین ساعت شش دوباره یک عمل دیگه انجام بدم …
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی قسمت_شصت و پنجم✍ بخش سوم 🌸گفتم تو از کجا فهمیدی من طاغو
#رمان "
#رویای_من "بر اساس داستان واقعی
قسمت_شصت و پنجم✍ بخش چهارم
🌸وقتی بهش گفتم دست منو گرفت و آهسته بوسید و گفت : خانم دکتر من خوشبخت ترین مریض عالمم چون عشقم و امیدم کنارمه و منو مداوا می کنه…. من مریضی هستم که می خوام تا ابد مریض بمونم ، می خوام تو از پیشم تکون نخوری مثل حالا ….. مدت ها بود که اینقدر خودمو بهت نزدیک احساس نمی کردم …. داشتم می ترسیدم که ازم دور بشی ….
🌸گفتم : ببین چقدر خود خواهی نگران من نیستی؟ که دارم از مریضی تو رنج می برم ؟ باید به فکر من باشی که دوست دارم تو زود تر خوب بشی و بازم مثل همیشه از منو و بچه ها حمایت کنی …. مریض عزیزم …….
🌸خوب این شد که تا دو روز به عید ایرج همچنان تو بیمارستان موند ….. و بالاخره با پای خودش اونو بردیم خونه ……
تبسم با اینکه پنج سال بیشتر نداشت ولی انگار موقعیت پدر بزرگ شو درک می کرد و بیشتر روز روتوی اتاق علیرضاخان مشغول بازی بود و سراونو گرم می کرد ، صبح بعد از اینکه صبحانه می خورد اسباب بازی هاشو جمع می کرد و میرفت تو اتاق علیرضا خان ….. و بعد وانمود می کرد دکترِ و روزی بیست تا آمپول به اون می زد و بهش قرص می داد و از این کارم خسته نمیشد .. تا حوصله ی علیرضا خان رو سر میاورد ….. یواشکی می گفت تبسم رو ببرید …..
🌸حالا اون بیشتر اوقات کتاب می خوند ……ترانه یک جور دیگه بود اصلا تن به کاری که دوست نداشت نمی داد و علیرضاخان حوصله ی اونو سر میاورد ، این تفاوت شخصیت برای من خیلی جالب بود در حالیکه من موقعی که باردار بودم چندین کتاب خونده بودم مثل اِمیل تولستوی و یا کتاب های فرید؛؛ ولی این که دوتا بچه همزمان با هم به دنیا بیان و اینقدر با هم فرق کنن تو هیچ کتابی نیومده بود …..
🌸تورج چند بار به کارخونه سر زده بود ولی هر بار خبر های بدتری میاورد … دیگه همه ی دستگاه ها یا از بین رفته بودن یا توسط مردم دزدیده شده بودن حتی دفعه آخری که رفته بود گفت دیوارها رو هم خراب کردن …. و علیرضا خان با اون همه قدرت, حالا هیچ کاری از دستش بر نمی اومد ….. بدهکاری های کارخونه با چرخیدن چرخ اون پرداخت می شد و حالا مونده بود روی دست ایرج …..
🌸و اونچه که براشون باقی مونده بود یا هزینه ی بیمارستان و پول کارگر ها و خرج خونه …. رو به اتمام بود حتی عمه هم مقدار زیادی پول به ایرج داد که اوضاع رو روبراه کنه ، من فقط از بیمارستان حقوق می گرفتم و هر بار عمل هم دکتر سهم منو می داد ولی این کفاف هزینه ی سنگین اون خونه رو نمی داد …… و کم کم همه داشتن متوجه ی خرابی اوضاع می شدن …
ایرج با این که سعی می کرد خودشو عادی نشون بده ولی کاملا مشخص بود که آشفته و نگرانه…….
ناهید_گلکار
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز_شب 🌙🌔
💥 اینجوری نماز_شب بخونی بعدا عاشق نماز شب خوندن میشی👆
#دکتر_سعید_عزیزی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙✨نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤
❤️✨خــــدایـــــا
💙✨تـــو اگـــاهـــی
❤️✨رحیمی و رحمانی
💙✨الـــهــــی🤲
❤️✨در آخرین شبهای دی ماه
💙✨دل بندگانت را از
❤️✨نا امیدی ها پاک کن
💙✨و روزنه ی روشن امید
❤️✨را به رویشان بگشا
💙✨الهی هیچ کسی را
❤️✨محتاج غیر خودت نکن
💙✨آمــیـــن یـــا رَبَّ 🙏
❤️✨امیدوارم درهای رحمتی که
💙✨دور از انتظارت بود
❤️✨به روت باز شه و
💙✨زندگیت تغییر کنه
❤️✨آمـــیــــن🙏
💙✨ #شـــب_بخیـر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2