1639828760815_1.m4a
زمان:
حجم:
10.9M
#داستان_کرامت
#امام_هادی ﷺ
۲- شن، طلای ناب
ابوهاشم جعفری میگوید برای استقبال از عدهای همراه امام هادی ( علیه السلام ) به بیرون از شهر سامرا رفته بودیم. امام روی زمین نشسته بودند و من در مقابل ایشان نشسته بودم و از سختی زندگی و تنگدستی شکایت کردم. در این هنگام امام دست خود را به سمت شنها بردند و یک مشت از آنها به من دادند و فرمودند: با اینها در زندگیات گشایش ایجاد کن و آنچه میبینی به کسی مگو!
ابوهاشم میگوید شنها را پنهان کردم و وقتی به شهر برگشتم، دیدم آنچه از امام گرفتهام شن نیست. طلاهای سرخرنگی است که همانند آتش میدرخشد. طلاسازی را به خانه آوردم و به او گفتم: برایم این طلاها را قالب بگیر.
او به من گفت: من طلایی بهتر از این ندیدهام. از این عجیبتر ندیدهام که طلا به صورت دانههای شن است! از کجا آورده ای!
📚علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۵۰،ص۱۳۸، ح۲۲
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
حکمت ۱۸۱ 🌺ارزش دور اندیشی و پرهیز از کوتاهی(اخلاقی) 🎇🎇#حکمت۱۸۱ 🎇🎇🎇 ✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : ث
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
حکمت ۱۸۱ 🌺ارزش دور اندیشی و پرهیز از کوتاهی(اخلاقی) 🎇🎇#حکمت۱۸۱ 🎇🎇🎇 ✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : ث
حکمت ۱۸۲
🌹شناخت جایگاه سخن و سکوت( اخلاقی)
🎇🎇#حکمت۱۸۲ 🎇🎇🎇
✨وَ قَالَ ( عليه السلام ) : لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ
✅و درود خدا بر او فرمود: آنجا كه بايد سخن درست گفت در خاموشي خيري نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيري نخواهد بود.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
در #مـــاه_رجب
⇇واردات و صــٰـادرات
﴿ذهـــن و قلـــب رو مهـــار کُـــنیـــم ﴾
أز شُلـــوغےهـــا و پـــرگـــویےهــٰـا
⇠بہ خلـــوتهـــآ پنـــٰاه بـــبـــریـــم⇉
‹ احِفْـــظِ اللِّســـانِ وَ غَـــضِّ الْـــبَصَـــرِا.. ›
#زیارت_رجبیه
#اعتکاف
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب_چهارم_ماه_رجب
#ماه_رجب
#رجب
در برخی کتابهای عبادت آمده است که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: «هر کس در شب چهارم ماه رجب 《100》 رکعت نماز –
در رکعت_اول، سوره ی « حمد» و سوره ی « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» 《1》 بار
و در رکعت_دوم، سوره ی « حمد» و سوره ی «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» 《1》بار -بخواند و رکعت های دیگر را نیز به همین صورت بخواند، از هر آسمان فرشته ای فرود می آید و ثواب آن را تا روز قیامت می نویسند .
و کسی که این نماز را خوانده است، در حالی که چهره اش مانند شب چهارده می درخشد، در قیامت حاضر می شود و خداوند نامه ی عملش را به دست راستش می دهد و به صورت آسان از او حساب می کشد».
فضیلت 《4》 روز روزه داری در ماه رجب
«ابن باویه» در کتاب «ثواب الاعمال» و «امالی» آورده است که پیامبر اکرم -صلی الله علیه و آله و سلم- فرمود: « هرکس 《4》روز از ماه رجب روزه بدارد، از همه ی گرفتاری ها – اعم از دیوانگی، جذام، پیسی، و فتنه ی دجال»- رهایی می بابد و از عذاب قبر ایمن می گردد و به اندازه ی پاداش خرمندان واقعی که بسیار توبه نموده و به درگاه خدا بازگشت می کنند،برای آنان نوشته شده و جزو عابدان دسته ی اول، نامه ی عملش به دست راستش داده می شود».
📚ثواب الاعمال،ص 79
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
☘نسخه پی دی اف (pdf) ☘ رمان👈 #از_روزی_که_رفتی ☘جلد اول👉 ✍نویسنده: سنیه منصوری 📖تعداد صفحات: ۱۶۰
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزانم به خاطر اصرار شما عزیزان از امشب رمان جدید را داخل کانال میگذارم
#خالڪوبی_تا_شهـادت تقدیم حضورتون میشه❤️
💯داستانی که پیش رو دارید #واقعی است
«شهید مجید قربانخانی»
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
📙 #رمان
#خالڪوبی_تا_شهـادت
قسمت_اول
✍یڪی از شهدای جوان دفاع از حریم اهل بیت (ع) است.
ڪه ماجرای تحول تا شهادتش تنها ۴ماه به طول انجامید تا یڪی از شهدای نامی این جنگ باشد.
متولد ۳۰ مرداد ۱۳۶۹ و تڪ پسر خانواده است.
مجید از ڪودڪی دوست داشت برادر داشته باشد تا همبازی و شریڪ شیطنتهایش باشد؛
اما خدا در ۶ سالگی به او یڪ خواهر داد.
خانم قربانخانی درباره به دنیا آمدن «عطیه» خواهر ڪوچڪ مجید میگوید: «مجید خیلی داداش دوست داشت.
به بچههایی هم ڪه برادر داشتند خیلی حسودی میڪرد و میگفت چرا من برادر ندارم.
دختر دومم «عطیه» نهم مهرماه به دنیا آمد.
مجید نمیدانست دختر است و علیرضا صدایش میڪرد.
ما هم به خاطر مجید علیرضا صدایش میکردیم؛ اما نمیشد ڪه اسم پسر روی بچه بماند. شاید باورتان نشود.
مجید وقتی فهمید بچه دختر است.
دیگر مدرسه نرفت.
همیشه هم به شوخی میگفت «عطیه» تو را از پرورشگاه آوردند.
ولی خیلی باهم جور بودند حتی گاهی داداش صدایش میزد.
آخرش همڪلاس اول نخواند.
مجبور شدیم سال بعد دوباره او را ڪلاس اول بفرستیم.
بشدت به من وابسته بود.
طوری ڪه از اول دبستان تا پایان اول دبیرستان با او به مدرسه رفتم و در حیاط مینشستم تا درس بخواند؛ اما از سال بعد گفتم مجید من واقعاً خجالت میڪشم به مدرسه بیایم.
همین شد که دیگر مدرسه را هم گذاشت و نرفت؛ اما ذهنش خیلی خوب بود.
هیچ شمارهای درگوشی ذخیره نڪرده بود. شماره هرڪی را میخواست از حفظ میگرفت.»
👈شهید مجید قربانخانی 💐
⏪ #ادامہ_دارد...
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2