eitaa logo
داروخانه معنوی
8.1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
182 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل و تبلیغ👇👇 @Hossein405206
مشاهده در ایتا
دانلود
@taalei_edu12_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir (1).mp3
زمان: حجم: 36.94M
سه دقیقه در قیامت قسمت2⃣1⃣ 🔉شرح و بررسی کتاب 🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 📣 جلسه دوازدهم * چگونگی سوال از شب اول قبر * همه حقایق بعد خارج شدن از ماده * لحظه شب اول قبر * ماجرای شب و برزخ و تنهایی * اصل عذاب، عذاب عقلی است. * میوه نفس ومیوه معرفت * کمک علم کامپیوتر به بحث فلسفه * داشتن روح و تن عالم برزخ * تفاوت شهید و مرده. * مراتب انسان به میزان بالا بودن محبت وعلم * علم یعنی یافته‌های حقیقی و وجدانی ⏰ مدت زمان: ۸۹:۲۳ @Manavi_2
سِڪٰانـــ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀ــسِ پـــــٰایـــــآنے آدَم اینْ شِڪلے بٰاشِہ خِیلے قَشنـــᰔــگِہ.. @Manavi_2
🔰شفاعت فرمانده 🔷شهید محمد اسلامی نسب سال‌ها از پایان جنگ گذشت. بدهکار بودم مهلت برگشت پولم تمام شد و طلبکار، قرار بود روز بعد با حکم جلب به سراغم بیاید. نمی‌دانستم چه کنم. به هر دری زدم نشد. هیچ راهی نداشتم چشمم افتاد به تصویر شهید اسلامی نسب که همیشه در اتاقم بود اشک در چشمم حلقه زد گفتم آقای اسلامی نسب من بسیجی گردان شما بودم‌، شما هم که تا می‌توانستی به همه کمک می‌کردی یقین دارم که شما زنده هستی. خواهش می‌کنم کمکم کن. آن شب به محض اینکه خوابیدم، شهید اسلامی نسب آمد با مهربانی قندی را در دهانم گذاشت و گفت نگران نباش مشکلات حل می‌شود. صبح روز بعد هرچه منتظر شدم طلبکار نیامد. از سر کنجکاوی خودم رفتم سراغش، دیدم کنار خانه اش اعلامیه تشییع و تدفین اش را زده اند!!! چند روز بعد پیش پسر بزرگش رفتم و جریان را گفتم. گفت بعد چهلم بیا. بعد چهلم رفتم. خواستم حرف بزنم که بی مقدمه پسرش گفت: من بخشیدم! گفتم: اما مبلغ زیاد است! گفت: پدرم را در خواب دیدم. گفت من از حقم درباره شما گذاشتم، تو هم ببخش. بعد پدرم ادامه داد: کسی شفاعت او را کرده که نمی‌توانم خواهشش را زمین بگذارم! 📙 شهیدان زنده اند @Manavi_2
🌷 .... 🌷اوایل جنگ دبی كار می‌كردم. شبی در خواب اسب سواری را دیدم. به من گفت: آمده‌ام دنبالت، تو باید به جبهه بروی! گفتم: من به جبهه کمک می‌كنم! گفت: وجود خودت مهم است! .خواست برود. گفتم: شما؟ گفت: در جبهه منتظرت هستم؟ گفتم: اسم شما؟ گفت: در نماز چه کسی را صدا می‌زنى؟ همیشه در نماز امام زمان (عج) را صدا می‌زدم.... یک هفته‌ای خودم را به ایران و جبهه رساندم! راوى: شهید معزز طهماسب اسماعیلی @Manavi_2
「📖🥀•°^ _حِجـᰔــــآب سَنگر؎ أست ، آغشـــــتِہ بہ خـــــونِ مَــ✿ـــن ۔۔؛ ڪہ أگر آن رٰا حِفـــــظ نڪُنید۔۔!! بِہ خـــــون مَن خیـــــآنت ڪَرده‌اید۔۔𑁍 [ _شهیـــــداحمدپناهـے۔۔ ‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀] @Manavi_2
و تـُـو ا؎ ﴿بآنُــــــو𔘓..!﴾ بــِــــدٰان... جَنــــــگ و میــــنُ و تَرڪش هَمہ أش بـهــــــآنہ بـود۔۔✤ 🕊 فَقط خوٰاسـت ثآبـت ڪند ..! چــᰔـــآدر دَراین سَرزمیـــــن تٰابخـوٰاهے فَـدایے دٰارَد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
این روزهآ بیشتر أز هَميشہ؛ قَدردانِتیم مَرد۔۔! مَرد؎ ڪِہ آرزویَش؛ نٰابود؎ اِسرائیل بود۔۔۔ ⁶ آبٰان؛ سٰالروزتَولدسَرلشگر۔۔، ﴿ شَهیدحَسن طِهرانے مُقَدم۔۔‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌❀﴾ پِدر موشَڪے ایرٰان۔۔۔🇮🇷 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
•°• أز وَقتے فَهمیـــــدَم ، " حَضـــــرت زَهـــــٰراۜ "؛ بِہ خـــــٰواب اومَده بـــــودَن و بِہ فَرموده بودَن:" مٰا تُو رو دوســـــتْ دٰاریم " . بٰا خــُـــودم مےگم : اِ؎ ڪٰاش هَمہ مٰا ، یِک ﴿شَهیدابرٰاهیم هآد؎۔۔﴾ بودیمْ.. تا مےرَفتیـــــم ۔۔ تو لیستِ مُورد ؏َــــلٰاقہ هـــــآ؎ "حَضـــــرت زَهـــــراۜ ۔۔𑁍 😍" •°• «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
و تـُـو ا؎ ﴿بـــــآنُــــــو𔘓..!﴾ ⇇بــِــــدٰان...↡↡ ◈جَنــــــگ و میــــنُ و تَـــــرکش هَمہ أش بـهــــــآنہ بـود۔۔✤➛ 🕊 فَقط خوٰاسـت ثـــــابـت کـــــند ..! چــᰔـــآدر دَراین سَرزمیـــــن تٰـــــابخـوٰاهےفَــــــدایے دٰارَد...⇉ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| 💫قدرت شفاعتی یک چقدر است؟ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
17.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | بهترین دعایی که می توان کرد...😍 اللهم انی اسئلک خیر ما تسئل رفیق نشیم میمیریم! 🎥 حجة الاسلام دکتر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
یکی از نخبگان ایرانی بود. در دوران تحصیل یکی از دانش آموزان ممتاز شاهرود بود. او در مسابقات دو میدانی مقام کشوری داشت. در زمینه های مختلف فعالیت داشت و تک بعدی بار نیامده بود. زمانی که وارد جبهه شد، خیلی سریع به واحد اطلاعات عملیات جذب شد و کارهای مهمی انجام داد. رضا نادری در شب ۴ مرداد ۱۳۶۷ وقتی خبردار شد که منافقین از مرز عبور کرده و راهی کرمانشاه هستند، پس از بررسی مناطق مختلف جاده، تنگه چارزبر را مناسب ترین مکان برای بستن راه منافقین دانست و یک‌گردان نیرو رادر ارتفاعات این تنگه مستقر کرد و خودش با تیم همراهش در کنار تنها ساختمان موجود در تنگه سنگر گرفت رضا با گلوله آرپیجی اولین خودروی منافقین را منهدم کرد. دومین گلوله را وقتی شلیک کرد که دومین خودرو می خواست از کنار خودروی اول عبور کند و با این انفجار، مسیر عبور تنگه بسته شد. با شلیک از بالای ارتفاعات، منافقین مجبور به پیاده شدن از خودروها شدند و همین آغاز شکست آنها بود. رضا پس از شلیک چند گلوله دیگر، در همان تنگه به شهادت رسید. یادش گرامی 📙برگرفته از کتاب کمی درنگ کن. اثر گروه هادی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2