eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا را شکر حدود نه و نیم میلیون با مشارکت شما عزیزان پول جمع شده بود برای اطعام غدیر که حدود ۱۴۰ غذا و میوه و شکلات شد ان شاء الله که مورد قبول درگاه حق قرار بگیره و ان شاءالله که امیرالمومنین حضرت علیﷺ و آقا جانمون حضرت مهدیﷻ حوائج خیر همگی شما عزیزان را برآورده بخیر کنند
بازم ممنونم از همه شما عزیزان قبول باشه
🔴 🌷 – قسمت 8⃣ 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ پهلوان (راوی: حسین‌اللّه کرم) – بخش دوم 💥 همه عصبانی بودند. چند لحظه‌ای نگذشت که ابراهیم داخل گود آمد. با لبخندی که بر لب داشت با همه‌ی بچه‌های مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت: «من کشتی نمی‌گیرم!» همه با تعجب پرسیدیم: «چرا !؟» کمی‌مکث کرد و به آرامی‌گفت: «دوستی و رفاقت ما خیلی بیشتر از این حرف‌‌ها وکارها ارزش داره!» بعد هم دست حاج حسن را بوسید و با یک صلوات پایان کشتی‌ها را اعلام کرد. شاید در آن روز برنده و بازنده نداشتیم. اما برنده‌ی واقعی فقط ابراهیم بود. وقتی هم می‌خواستیم لباس بپوشیم و برویم، حاج حسن همه‌ی ما را صدا کرد و گفت: «فهمیدید چرا ‌گفتم ابراهیم پهلوانه!؟» ما همه ساکت بودیم. حاج حسن ادامه داد: «ببینید بچه‌ها، پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید. ابراهیم امروز با نَفس خودش کشتی گرفت و پیروز شد. ابراهیم به خاطر خدا با اون‌‌ها کشتی نگرفت و با این کار جلوی کینه و دعوا را گرفت. بچه‌ها پهلوانی یعنی همین کاری که امروز دیدید.» 💥 داستان پهلوانی‌های ابراهیم ادامه داشت تا ماجراهای پیروزی انقلاب پیش آمد. بعد از آن اکثر بچه‌ها درگیر مسائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خیلی کمتر شد. تا این‌که ابراهیم پیشنهاد داد که صبح‌ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانیم و بعد ورزش کنیم و همه قبول کردند. بعد ازآن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع می‌شدیم. نماز صبح را به جماعت می‌خواندیم و ورزش را شروع می‌کردیم. بعد هم صبحانه‌ی مختصری و به سر کارهایمان می‌رفتیم. ابراهیم خیلی از این قضیه خوشحال بود. چرا که از طرفی ورزش بچه‌ها تعطیل نشده بود و از طرفی بچه‌ها نماز صبح را به جماعت می‌خواندند. همیشه هم حدیث پیامبر گرامی‌اسلام(ص) را می‌خواند: « اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب‌زنده‌داری تا صبح محبوب‌تر است.» با شروع جنگ تحمیلی فعالیت زورخانه بسیار کم شد. اکثر بچه‌ها در جبهه حضور داشتند. ابراهیم هم کمتر به تهران می‌آمد. یک‌بار هم که آمده بود، وسائل ورزش باستانی خودش را برد و در همان مناطق جنگی بساط ورزش باستانی را راه‌اندازی کرد. زورخانه‌ی حاج حسن توکل، در تربیت پهلوان‌های واقعی زبانزد بود. از بچه‌های آنجا به جز ابراهیم، جوان‌های بسیاری بودند که در پیشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود! آن‌‌ها با خون خودشان ایمانشان را حفظ کردند و پهلوان‌های واقعی همین‌ها هستند. دوران زیبا و معنوی زورخانه‌ی حاج حسن در همان سال‌‌های اول دفاع مقدس، با شهادت شهید حسن شهابی (مرشد زورخانه)، شهید اصغر رنجبران (فرمانده‌ی تیپ عمار) و شهیدان ‌سیدصالحی، محمد شاهرودی، علی‌خرّمدل، حسن ‌زاهدی، سید محمد سبحانی، سید جواد مجدپور، رضا پند، حمدالله مرادی، رضا هوریار، مجید فریدوند، قاسم کاظمی ‌و ابراهیم و چندین شهید دیگر و همچنین جانبازی حاج علی نصرالله، مصطفی هرندی و علی مقدم و همچنین درگذشت حاج حسن توکل به پایان رسید. مدتی بعد با تبدیل محل زورخانه به ساختمان مسکونی، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره‌ها پیوست. 🍃🌹🍃 پایان قسمت هشتم 🍃🌹🍃 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا