﴿آیّت الله بِهجَت (ره)۔۔۔𑁍﴾ :
«نَمـــــآز۔۔✿»!
مِثل لیمو شیـــــرین أست۔۔۔
هرچِہ أز أوّل وَقت دور شَود تَلـــــخ تَر مےشَود.
هَر ڪہ ؏ـآدت بہ تأخیر نمـــــآزها ڪَرده ۔۔ خُود را برا؎ ؛
تأخیر دَر اُمور زِنـــــدگے آمآده ڪُند۔۔۔!❋
#نماز_اول_وقت
#نماز
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_چهل_و_پنج بالاخره طاقت فاطمه طاق شد.با ناراحتی به سمتم خیز برداشت و پرس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_چهل_و_ششم
یاد طعمه ی چندسال پیشم افتادم که بعد از چند ماه دوستی یک جورایی باهاش تجارت کردم. اسم این قربانی میلاد بود.خدا میداند که با چه بی رحمی و رذالتی او رو پس زدم و کلی هم با آب وتاب وافتخار از کارم یاد میکردم.
میلاد از دید خیلی از دخترهای امروزی یک مرد جذاب و خاص بود ولی برای من درست مثل باقی مردهای دورو برم چشمان هیز و ذات کثیفی داشت که تنها با دروغ و بازی سعی بر جذاب جلوه دادن خودش داشت.او بیشتر سعی میکرد مثل بازیگرهای هالیوودی رفتار کنه و حتی اینقدر شبیه یکی از اون بازیگرهای معروف رفتار میکرد که یکبار با گوشه و کنایه بهش گفتم چرا سعی میکنی ادای اون بازیگر رو دربیاری؟ او هم سرخ وسفید شد و گفت من خودم متوجه نشدم! کاملا غیرارادیه..و نهایتا وقتی با نگاه سردم مواجه شد ادامه داد:
پس سعی کنم کمتر فیلمهاشو نگاه کنم که اینطوری رو رفتاراتم تاثیر نذاره.
میلاد در مدتی که با او بودم خیلی تلاش کرد تا با وعده ها و ول خرجیهاش منو به خواسته های کثیف خودش برسونه ولی من هربار بنا به بهانه هایی اونو میپیچوندم. تا جاییکه یک روز خودش به حرف اومد و با گلایه گفت:
تو فکر میکنی چون خشگلی میتونی با احساس مردها بازی کنی؟
من با همون غرور و عشوه گری خاص خودم نگاهش کردم و او ادامه داد:
_این منصفانه نیست که دل عشاقت رو به درد بیاری و اونها رو عذاب بدی..
بلند خندیدم و برای طرز تفکر احمقانه ش ابراز تاسف کردم.
گفتم:این چه عشقیه که به یک مرررررد اجازه میده حرف عشاق دیگه رو به زبون بیاره و حتی در مقام دفاع از اونها بربیاد؟!
مونده بود چی بگه که صورتمو نزدیک صورتش بردم و با تتفر و تحقیر نگاهش کردم و جملات سرد و بی رحمم رو نثارش کردم:
_من دنبال یک مرد خاصم.مردی که منو برای خودم بخواد و نسبت به من غیرت داشته باشه.نه اینکه امروز منو بدست بیاره و فردا که فارغ شد بره سراغ یکی دیگه..تو مرد مورد علاقه ی من نیستی جوجو! !! جوجو رو به عمد جوری ادا کردم که لبهام به حالت بوسه قرار بگیره. واو دیوانه وار خیره به لبهای منو وحرفهای کوبنده ام با صدایی که به سختی شنیده میشد گفت:
تو واقعا یک زن اغواگری!!
سرم رو عقب کشیدم و با گوشه ی چشمم نگاهی به سرتاپاش انداختم و اون از طرف من، آخرین دیدار بود.دیداری که برای من سود فراوانی داشت وصاحب طلاهای زینتی و لباسهای فاخری شدم ولی برای او جز تحقیر وخماری واحیانا حسرت به تاراج رفتن اموالش هیج سودی نداشت.'
بله ....من کارهایی کرده بودم که تا اون زمان برام افتخار آمیز بود و از دیدن نیاز در چشمان مردها احساس لذت وغرور میکردم.اما الان تازه دارم بیدار میشم.تازه دارم میفهمم که چقدر از اون روزها بیزارم.روزهایی که با نقاب سیاه و منفعت طلبی گذرانده میشد.روزهایی که من را از دیدن آقام در خواب محروم کرد.
دوباره یک پیامک دیگه روی گوشیم اومد. مسعود بود
🔵سلام چطوری؟ هر کی ندونه من میدونم نقشه ت چیه.دمت گرم.حسابی داغونش کردی از ظهرتاحالا بدجور خرابته.فکر کنم وقتی برگردی سرتا پاتو طلا کنه تا جلدش شی..البته از تو بهتر کجا گیرش میاد شهد طلااااا🔵
گوشی رو با حرص ونفرت خاموش کردم.یعنی من اینقدر کثیف بودم که او درموردم چنین برداشتی داشت؟؟؟ سرم رو میان دستانم گرفتم و تا میتوانستم زار زدم...
نفهمیدم چقدر در اون حال بودم.ولی احساس کردم کسی دارد نگاهم میکند.سرم را برگرداندم.حاج مهدوی بود!!
ادامه دارد...
به قلم ✍ #ف_مقیمی
کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊
آیدی وآدرس نویسنده👇
@moghimstory
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ
حجاب فاطمی👆👆
#طوفان_الاقصی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
✨الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ
✨مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ
✨وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ
✨أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ
✨إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿۶۷﴾
✨مردان و زنان دو چهره همانند يكديگرند
✨به كار ناپسند وامى دارند و از
✨كار پسنديده باز مى دارند
✨و دستهاى خود را از انفاق فرو مى بندند
✨خدا را فراموش كردند پس خدا هم
✨فراموششان كرد در حقيقت
✨اين منافقانند كه فاسقند (۶۷)
📚سوره مبارکه التوبة
✍آیه ۶۷
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خــــــدایـــــــا
❤️آسمان را سقفی از باران رحمتت بساز
🌧و زمین را بستری از کویِ آرامش
❤️دوست را دریایی از محبت بیکران
🌧و خلوتم را با سایۀ مهربانت همسایه ساز
❤️آمـــــیـــــن یــــــا رَبَّ 🙏
🌧هــيــچ بــارانــی نـمـی بــارد
❤️مــگـــر صـــفــــا دهــــد
🌧هـيـچ گـلـی جـوانــه نمی زنـد
❤️مـــگـــر هــــديــــه شــــود🎁
🌧هــيــچ خــاطـــره ای زنـــده
❤️نـمـی مـانـد مـگـر شـيـريـن بـاشـد
🌧هــيــچ لــبــخــنـــدی نـــيــســت
❤️مـــگـــر شــــادی بــــيــــاورد
🌧بــــگـــــذار بـــــــاران
❤️شـوق بــر زنــدگــيــت بــبــارد
🌧شبتون پُراز بارش رحمت
#شب_بخیر
#طوفان_الاقصی
الهی«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2