eitaa logo
داروخانه معنوی
6.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
داروخانه معنوی
شَبهــٰـــا دلِ خـُــــود را نَکِشــــٰـان⇩⇩⇩ ⇦ بر سَرِ هَـــــر کـــــو؎... «دِلتنـــــگِ نـــَــجف
شماره کارت برای مشارکت در ناهار روز عید غدیر هر کس هم نتونست مشارکت کنه خودش روز عید وقتی ناهار میپزه یک نفر بیشتر بپزه و برای همسایه اش ببره ما باید کم کم غدیر را زنده کنیم همونطور که عاشورا و محرم اسلام را زنده نگه داشته غدیر میتونه باعث زنده نگه داشته شدن شیعه و ان شاءالله بزرگترین قدم برای ظهور باشه شماره کارت👇👇 6104 3386 2549 6803 بانک ملت زهرا حیدریان
داروخانه معنوی
شماره کارت برای مشارکت در ناهار روز عید غدیر هر کس هم نتونست مشارکت کنه خودش روز عید وقتی ناهار میپ
ان شاءالله مثل سال گذشته اسامی همه دوستان همراه با عریضه به ضریح امام رضاﷺو ضریح امام حسینﷺانداخته میشه
کارگاه خویشتن داری 04.mp3
13.27M
۴ ▫️گاهی مختصات تقوایِ تو، با نفرِ بعدی فرق می‌کنه! مثلاً انجام یه کاری برای تو، عینِ تقواست! ولی برای شخص دیگه‌ای، بی‌تقوایی مطلق! 🔍 اول مختصات خودتُ بشناس، و بعد در چهارچوب تقوا حرکت کن! «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب ۲۵ ذی القعده (امشب) شبی است که هر کسی درِ خانه خدا برود محروم بر نمی‌گردد ...😇 🎙آیت الله ناصری ره «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
داستان‌واقعی #برات_میمیرم #رمان #قسمت‌دوم قلبم به شدت می تپید.... فقط گل را گرفته بودم سمتشو هی حر
داستان‌واقعی از صحبتهای شان فهمیدم اجاز ه می خواست که حضوری برای معارفه بیایند... باورم نمی شد... چطور میشد یک نفر به این سرعت و بدون مقدمه و پیگیری راضی شده بیاد خواستگاری ؟! نکنه ریگی به کفش باشه... !!؟؟ از یک طرف از ذوق پر می‌کشیدم... از طرف دیگر ترس وجودم رت پر می کرد... نمیدانستم با مادرم چطور برخورد کنم تابلو نباشم... مادرم بلافاصله بعداز پایان تماس آمد اتاقم... با دیدن دست پاچگی من فهمید که من از همه چیز خبر دارم... لبخندی زدو گفت: خب انشاا... که مبارکه... حتما راضی هستی که شماره تماس دادی... ولی تا تحقیق و بررسی نشه نمیشه چیزی گفت.... هول نشو گلم ... عجله هم نکن... شکر خدا مادرم زود از اتاق رفت... من که لال مونی گرفته بودم... اصلا نمیدانستم چیکار کنم بعداز مشورت با پدرم یک روز برای حضور سینا و خانواده‌اش تعیین شد... تو این فاصله چند روزه کلاسهای دانشگاه را کنسل کردم... بعداز ماجرای خواستگاری دیگه نمی‌توانستم با حالت عادی سر کلاس حاضر باشم .... گفتم بزار تکلیفم روشن بشه بعد... روز قرار سینا همراه خانواده‌اش آمدند... چادر نماز خوشگلمو سر کردم... اولین بار بود که جلوی مهمان چادر سر میکردم... چند روز بود که سینا را ندیده بودم... خیلی دلم براش تنگ شده بود... با دیدنش قلبم از جا کنده میشد... تشنه نگاهش بودم... گاه به گاه با لبخندی خوشحالم میکرد... وامیدواری در دلم جای همه تردید ها را میگرفت...صحبتحایی مبنی بر معرفی خانواده ها می شد... من نه چیزی می دیدم ونه چیزی می شنیدم... یک شیدای بی قراری که جز رسیدن به معشوقش چیزی نمی خواهد... فقط فهمیدم آدرس داده شد برای تحقیق... واجازه یک ملاقاتی که من و سینا در یک مکان عمومی باهم باشیم برای شناخت بیشتر... این برای من یک مژدگانی بود... با رفتن شان دل من هم رفت... نه خواب داشتم نه خوراک... از قبل بی قرارتر شده بودم... اما بد حالی من زمانی بیشتر شدکه پدرم گفت: من از این خانواده خوشم نیومد... به نظر میاد از اون خشکه مذهبی هایی باشن که همه رو پست میبینن...دنیا روی سرم خراب شد... می خواستم دفاع کنم... ولی نمیدانستم چه جوری...توی دلم همه چیز را به خدا سپردم... ادامه دارد۰۰۰ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال حوزه علمیه همدان.mp3
2.86M
🔰 حجت الاسلام عالی : ساده ترین نوع خواندن نمازشب... 🌙🌓 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا