1669537537_2052812374.mp3
19.11M
🎙 استاد مصطفی امینی خواه:
🔊#سبوی_ذکر
* اسرار شگفتانگیز تسبیحات حضرت زهرا سلاماللهعلیها و غوغای معنوی ذکر الحمدالله [03:23]
* لرزش دل با چرخش تسبیح در دستان اولیای خدا [06:57]
* آثار اذکار برتحول همه عالم، از علیت مادی تا عبادات معنوی [11:55]
* گنجی پنهان از حکمت اعداد و بینهایتِ معنا در تسبیحات فاطمی [15:46]
* تسبیحات حضرت زهرا سلاماللهعلیها ، هدیهی آسمانی به بانویی بهشتی است که سنگینی کارهای دنیا را سبک میکند [20:15]
* سورهای کوچک با آثاری بزرگ، دفع بلا از امت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با نزول سوره توحید [27:35]
* بارش برکات و رحمت الهی در پی هر تسبیح تلاوت قل هو الله [31:44]
* برائت از نار با سوره برائت در شب جمعه کربلا [36:42]
* نقل روایاتی در برکات کثرت قرائت سوره توحید [38:43]
* مکاشفه آیتالله پهلوانی رحمت الله علیه، اهمیت و آثار مداومت بر قرائت سوره "توحید" بر زندگی و مرگ [43:50]
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
امروز جمعه
قضای #نماز_آیات
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
هدایت شده از داروخانه معنوی
سلام عزیزانم
کسانیکه تمایل دارند در ختم قرآن هفتگیمون شرکت کنند لطف کنید بعد از اذان ظهر در گروه ختم قرآن اسم و فامیل و جزء درخواستیتون را بنویسید
خواهشا زودتر ننویسید حتما بعد از اذان ظهر بنویسید ان شاءالله بعد از اذان مغرب وارد لیست میشه
هدایت شده از داروخانه معنوی
https://eitaa.com/joinchat/170918372C42e49e2bdb
لینک گروه ختم قرآن
♡┅═════════════﷽══┅┅
✿مَحبـــــوب مـَــــن✿➛:
⇠ایـــــن "گـــُــلهـٰــــا؎ نــــَـرگـــــس🌼"
□گـــــوٰاه "قَــلـــــب𔘓 ...
↶عـــــآشــق و شـــوریـــدها؎" هَستنـــــد↷
کِہ دَمـے بےیـــٰــاد ⇩⇩⇩
⇦"رویـــّــت" آرام نمےگـــــیرَد…◈⇨
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#مخاطب_خاص
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
□آثـــٰــار و بـــــرکٰات اُخـــــرو؎⇩⇩⇩
⇦ دعـٰــا بــرٰا؎﴿ امٰـــام زمــٰـآنﷺ𔘓⇉﴾
¹⇠شفــــٰـاعت پیـــٰــامبرﷺوالہ در قیـــــٰامت
²⇠شفـــٰــاعت حَضـــــرت زهــــرٰا ۜ
³⇠شفــٰـــاعت امــٰـــام مَهـــــد؎ﷺ
⁴⇠دعــــٰـا بـــــرا؎ امـــٰــام زمـــٰــان ﷺاظهــــٰـار محبــّت بہ ایشـــٰــان أســـــت..
⁵⇠عـــــلٰامت و نشـــٰــانہ مُنتـــــظر ..
⁶⇠احیـــٰــا؎ أمـــــر آن حَضـــــرت و نیـــــز مُوجـــــب شــٰـــادمـــٰــانے شَخـــــص در قیــٰـــامت مےشَـــــود.
⁷⇠آمـــُــرزش گنــٰـــاهـــٰــان
⁸⇠زیــٰـــاد شـُــــدن نـــــور آن حَضـــــرت در قَلـــــب فــَـــرد دعــــٰـا کـــُــننده
⁹⇠مــُـــوجب قَبـــــول شُـــــدن أعمــــٰـال نیـــــک انسٰان مےشَـــــود..
¹⁰⇠ایمـــــن شُـــــدن أز عُقوبت هــــٰـا و سختے هــٰـــا؎ روز قیـــٰــامت ..
¹¹⇠بــــٰـاعث مےشَـــــود دعــــٰـا کُـــــننده در روز قیـــٰــامت بــــٰـا حَضـــــرت عـــــلّےﷺ در دَرجہ و مقــٰـــام ایشــٰـــان ، همـــــرٰاه خـــــوٰاهـــد شُـــــد.
¹²⇠فـَــــرد دعــــٰـا کــــُـننده أهـــــل بِهشـــــت خـــــوٰاهـــد شُـــــد.
📚« آثـٰاروبـرکٰات دُعا،بـرٰا؎امٰـام زمٰـانﷺ»
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄ #داستان_ازسرنوشت_واقعی 📖 #تمام_زندگی_من📖 قسمت_هجدهم✍ دل شکسته 🌷دلم سوخته بود و ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄
#رمان
داستان_شب_ازسرنوشت_واقعی
📖 #تمام_زندگی_من📖
#قسمت_نوزدهم✍ دختر من
🌷پدر و مادرش سراسیمه اومدن … با زحمت لباس کمکم کردن، پوشیدم و رفتیم بیمارستان …
بعد از معانیه … دکتر با لبخند گفت …
🌷– ماه های اول بارداری واقعا مهمه … باید خیلی مراقبش باشید … استرس و ناراحتی اصلا خوب نیست … البته همین شوک و فشار باعث شده زودتر متوجه بارداری بشیم… پس از این فرصت استفاده کنید و …
🌷پدر و مادر متین خیلی خوشحال شدن … اما من، نه … بهتره بگم بیشتر گیج بودم … من عاشق بچه بودم ولی اضافه شدن یه بچه به زندگی ما فقط شرایط رو بدتر می کرد …
🌷حدود ساعت 1 بود که رسیدیم خونه … در رو که باز کردم، متین با صدای بلند گفت …
– وقتی مودبانه میگم فاحشه ای بهت برمی خوره …
جمله اش تمام نشده بود که چشمش به پدر و مادرش افتاد… مثل فنر از جاش پرید … تمام خوشحالی اون شب پدر و مادرش کور شد … پدرش چند لحظه مکث کرد و محکم زد توی گوشش …
🌷– چند لحظه صبر کردم که عذرخواهی کنی یا حداقل تاسف رو توی صورتت ببینم … تو کی اینقدر وقیح شدی که من نفهمیدم؟ … نون حروم خوردی که به زن پاکدامنت چنین حرفی میزنی؟ …
🌷بعد هم رو کرد به مادر متین …
– خانم برو وسایل آنیتا رو جمع کن … این بی غیرت عرضه نگهداری از این دختر و بچه رو نداره …
مادرش چنان بهت زده شده بود که حتی پلک نمی زد …
🌷– بچه؟ … کدوم بچه؟ …
و با چشم های مبهوتش به من نگاه کرد …
– نوه ی من بدبخت که پسری مثل تو رو بزرگ کردم … به خداوندی خدا … زنت تا امروز عروسم بود …
🌷 از امروز دخترمه… صورتش سرخ و ورم کرده بود ولی به روی ما نیاورد … و لام تا کام حرف نزد … فکر نکن غریب گیر آوردی … سر به سرش بزاری نفست رو می برم … الان هم می برمش … آدم شدی برگرد دنبالش …
✍ادامه دارد......
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2