#آمادگی_برای_ظهور
#امام_زمان
#جمعه
✨شما وارد پادگان که می شوید هر لباسی تنت باشد در می آورند یک دست لباس می دهند می گویند: «باید این لباس را بپوشی، در این پادگان باید تحت نظام و مقررات خاصی حرکت کنی، هر جور دلت خواست نمی توانی عمل کنی.»
یکوقت شما مؤمن هستی، تقوا داری، محبت به امام زمان داری، برای امام زمانت اشک می ریزی، این خوب است. خدا خیرتان بدهد.
✨ولی یکوقت می خواهی سرباز امام زمان باشی، دوست داری انتخابت کنند، آن لباس سربازی را بپوشی، اینجا دیگر نمی توانی مطابق میلت حرکت کنی. باید ببینی فرمانده ی بزرگ پادگان، امام زمان ارواحنافداه از تو چه انتظاراتی دارند.
✨این لباس سربازی آقا که میخواهی تنت کنی، اولین نشانه اش تقواست. نمیشود کسی بگوید من سرباز امام زمانم، گناه هم بکند، میل به گناه هم داشته باشد.
✴️استاد حاجآقا زعفری زاده
@Manavi_2
🔥یزید صفتان زمان🔥
یزید سگ باز بود ...
یزید اعتقادی به نجس بودن سگ نداشت...
یزید اهل رقص و آواز بود...
یزید موافق بی حجابی و برهنگی زنان بود...
یزید اهل شراب و قمار بود...
یزید احکام دین رو مسخره میکرد ...
یزید بااهل بیت پیامبر دشمن بود...
یزید مال حرام میخورد...
چقدر شبیه بعضی هاست!!!
بقول شهید مطهری:
یزید زمانه را بشناسیم!.
@Manavi_2
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نماز_استغفار
#رمضان
#نوروز
طریقه خواندن نماز استغفار
نماز استغفار دو رکعت است.
هر رکعت شامل حمد و سوره قدر است. بعد از آن 《15》 مرتبه ذکر ” استغفرالله” را تکرار کنید و
بعد در حالت رکوع آن را ده《10》 مرتبه بگویید ودر قیام بعد از رکوع《10مرتبه و درهر دو سجده و نشستن بین دو سجده《10》 مرتبه
مانند نماز جعفر طیار، نماز را تمام کنید.
یعنی در هر رکعت 《75》استغفر الله
انشاءالله که نماز استغفار مورد قبول خدا واقع گردد. توجه شود که تنها گفتن “استغفرالله” کافی است و نباید ” ربی اتوب و الیه” نیز گفته شود. بهترین زمان استغفار در سحر است زیرا این زمان زمانی است که با خدای متعال خلوت می کند و بنده به او نزدیک می شود.
@Manavi_2
28.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_آیت_الله_کاشانی
#نماز_استغفار
#رمضان
فواید بی شمار نماز استغفار
برای ازدواج ؛ برای رزق ؛ برای بچه دار شدن ؛ برای اموات ...
توصیه آیت الله بهجت به خواندن این نماز در سحرهای روز جمعه است
و آیت الله شاه آبادی این نماز را برای بچه دار شدن بسیار مجرب می دانند.
@Manavi_2
امروز #اولین_جمعه #ماه_قمری جهت #بخت_گشایی
👈جامع الناس لیوم لاریب فیه ان الله لایخلف المیعاد
اجمع بینی وبین زوج المومن
👈این آیه را《 110》مرتبه تا یک هفته《7روز》 بخوانید برای بازشدن بخت مجرب است .
@Manavi_2
بسم_رب_العشق ❤️
#رمان
#قسمت_صدوچهل_وسوم
#جانمــ_مےرود
فاطمه_امیری
ــ یا الله!
شهاب وارد آشپزخانه شد. اما متوجه مهیا نشد.
ــ مامان مهیا نیومده؟! من دیگه برم دنبال...
دختر با خودش چه کرده...؟!
آرام به او نزدیک شد.
ــ مهیا...!
مهیا سرش را پایین انداخت. شهاب عصبی شده بود. نمی توانست مهیا را در این حال و هوا ببیند. برایش سخت بود.
از دست خودش که باعث و بانی ناراحتی مهیا بود؛ عصبی بود.
آشفته دستی در موهایش کشید. نمی توانست جلوی بقیه با مهیا حرفی بزند. دست مهیا را گرفت
ــ با اجازه من یکم با مهیا کار دارم!
دیگر اجازه ای نداد کسی حرفی بزند. دست مهیا را کشید و با خود به اتاقش برد.
در را بست و به سمت مهیا چرخید.
ــ سرتو بالا بگیر مهیا!
مهیا نمی خواست؛ که شهاب با دیدن چشمانش پریشان شود.
شهاب خودش چانه ی مهیا را گرفت و سرش را بالا آورد.
ــ این چیه مهیا؟؟؟
مهیا حرفی نزد. شهاب عصبی ادامه داد:
ــ مهیا این چشمای سرخ کبود... واسه بیداری و گریه زاریه... مگه نه؟؟
چرا جواب تلفنتو نمیدادی؟! چرا اینقدر دیر اومدی؟! چرا مهیا؟! چرا؟!
مهیا حرفی نمی زد و فقط اشک ریزان به حرفای شهاب گوش می داد. درست متوجه نمی شد شهاب چه می گوید.
فقط به صدایش گوش سپرده بود ،تا تک تک نغمه هایش را در گوشهایش حفظ کند.
شهاب چشمان مهیا را نوازش کرد. مهیا چشمانش را بست.
ــ گریه نکن! حرفت رو بزن... چرا داری از من مخفی میکنی؟! بگو بزار آرومت کنم...
مهیا حرفی نزد. اما شدت اشک هایش بیشتر شد.
شهاب عصبی دستانش را قاب صورت مهیا کرد و با صدای بلند غرید:
ـــ گریه نکن لعنتی! حرف بزن دارم میمرم! بگو بزار این آتیشی که به جونم افتاده خاموش بشه...
شهاب مهیا را محکم در آغوش کشید. مهیا هق هق می کرد و پیراهن شهاب را در دست مچاله کرده بود. شهاب
متوجه درد کشیدنش بود. آرام موهایش را نوازش کرد.
می دانست که آشوبی در دل عزیز دلش شده... هق هق کردن هایش و در مشت گرفتن پیراهنش، عمق درد
همسرش را احساس می کرد.
حرفی نزد و فرصت داد که اول گریه هایش را تمام کند. بعد...
اما گریه های مهیا تمام نشدنی بودند. انگار می خواست تمام گریه های شبانه و تنهایی اش را الان)!(؛ در آغوش
تکیه گاهش و مرد زندگیش جبران کند.
و چه خوب که شهاب بدون اعتراض این اجازه را به عزیز دلش داد و ثانیه ای از نوازش سرش دست بر نمی داشت.
اما هق هق های همسرش، آنقدر جانسوز بودند که نم اشک را در چشمان او هم نشاند...
ادامه دارد...
@Manavi_2
@Manavi_3
@Manavi_4