eitaa logo
داروخانه معنوی
6.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم_رب_العشق ❤️ شهاب و مهیا روبه روی دکتر نشسته بودند و منتظر بودند دکتر عکس های دست مهیا را دوباره چک کند. مهیا به دستش که برای بار دوم تو گچ رفته بود نگاهی انداخت،کمی به سمت شهاب خم شد و آرام در گوشش گفت: ــ میگم شهاب، یعنی دیگه نمیتونم بیام دانشگاه کمک؟ شهاب با اخم نگاهی به او می کند ؛ ــ با این دستت میخوای بیای؟ مهیا خواست اعتراضی کند، که شهاب اجازه نداد وگفت: ــ اعتراض نکن ،به اندازه کافی از دستت عصبیم ــ خب به من چه؟ ــ خیلی پرویی مهیا !! با سرفه ی دکتر به خودشان آمدند: ــ این دستتون قبلا آسیب دیده بود ؟ ــ بله یه بار شکست دکتر سری تکان داد : ــ استخون دستتون خیلی ضعیف بود و با ضربه ای که بهش وارد شد به راحتی شکست ، ممکنه این بار خیلی طول بکشه تا جوش بخوره، نباید زیاد تکونش بدید ،چیز سنگین بلند کنید و استراحت مطلق. و نسخه ای که همزمان که تذکرات را می گفت، نوشت را به طرف شهاب گرفت. شهاب تشکری کرد و به مهیا کمک کرد که بلند شود. از بیمارستان خارج شدند و به طرف ماشین رفتند، به محض اینکه ماشین حرکت کرد مهیا به سمت شهاب چرخید که صدای جیغش بلند شد شهاب نگران به سمتش چرخید؛ ـــ چی شد؟؟ ــ هیچی حواسم نبود دستم خورد به در ــ مهیا درست بشین از جات هم تکون نخور ــ باشه.میگم شهاب الان به مامان بابام چی بگم ؟؟اینجوری ببینن منو سکته میکنن. شهاب نگاه ترسناکی بهش انداخت و گفت؛ ــ دیگه مجبورم خودم دست گلی که دخترشون به آب داد رو توضیح بدم. مهیا لبخندی زد و سرش را به صندلی تکیه داد خیلی خسته بود و شکستن دستش و دردی که کشید باعث ضعف کردنش شده بود! ــ شهاب خوابم میاد ــ بخواب رسیدیم بیدارت میکنم و چشمان مهیا کم کم گرم شدند. ادامه دارد... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
بسم_رب_العشق ❤️ مهیا چشمانش را آرام باز کرد و اطراف را بررسی کرد ،چشمانش را محکم روی هم فشرد تا بفهمد چه شده !! کم کم یادش آمد که شهاب آن را به خانه آورده بود و با کلی دردسر احمدآقا و مهلا خانم را قانع کرد که افتاده و تصادفی در کار نیست... در اتاق باز شد و مهلا خانم وارد اتاق شد؛ ــ صبح بخیر مادر ــ صبحت بخیر مامان ــ پاشو داروهاتو بخور،شهاب دارو هاتو اورد اما خواب بودی،رفت! مهیا روی تخت نشست و نگاهی به داروها انداخت؛ ــ چشم الان می خورم گوشی را از روی پاتختی برداشت و اسم شهاب را لمس کرد و منتظر ماند تا شهاب جواب دهد: ــ بله خانوم ــسلام آقا کجایی ؟اطرافت خیلی شلوغه ــ دانشگام عزیزم ــ وای پس چرا نیومدی دنبالم؟ ــ مهیا با این دستت بیارمت اینجا؟؟مگه یادت رفت دکتر چی گفت؟؟ ــ میای ببینمت ــ فردا یادواره است، تا دیر وقت باید بمونیم اما زود برگشتم حتما میام! ــ باشه پس مزاحم نمیشم.مواظب خودت باش ــ چشم خانوم.مهیا وای به حالت اگه بفهمم چیزی بلند کردی یا استراحت نکردی!!! .ــ چشم حاج آقا، خداحافظ ــ بسلامت عزیزم روی تخت نشست ،حوصله اش سر رفته بود، خدارا شکر می کرد که عصر مریم و سارا و شهین خانم به دیدنش آمده بودند. خیلی دوست داشت در کنار بچه ها تو دانشگاه کار می کرد، اما با این دستش کاری از اون برنمی آمد،ولی الان باید به فکر چاره ای باشد تا شهاب قبول کند او راهمراه خود به یادواره ببرد!! " گفت؛ که در باز شد و شهاب در چارچوب در نمایان شد. چند تقه به در اتاقش خورد بفرماییدی ــ اِ سلام،کی اومدی شهاب کنارش روی تخت نشست؛ ــ علیک السلام همین الان مهیا نگاهی به چهره ی خسته اش انداخت و گفت: ــ خسته نباشی،کارتون تموم شد؟؟ ــ آره خداروشکر فقط چندتا کار ریز که فردا صبح انجام میدیم ،برا مراسم میای؟؟ ــ خیلی دوست دارم بیام،اما فکر میکردم نزاری که بیام!! ــ اول هم نمیخواستم بزارم اما دلم نیومد! ــ چقدر مهربونی تو آخه شهاب با لبخند به مهیا نگاه می کرد که مهیا ناخوداگاه پرسید : ــ کی برمیگردی سوریه؟ ادامه دارد.. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
بسم_رب_العشق ❤️ ــ پس فردا. مهیا نالید ـــ چرا اینقدر زود؟؟ ــ زود نیست.بقیه زودتر از من برگشتن ــ پس آقا آرش چرا مونده؟؟ ــ آرش به خاطر ماموریتی برگشت ایران؛ تا مهیا میخواست دوباره بهانه بیاورد، شهاب پیش دستی کرد؛ ــ چقدر غر میزنی دختر ــ غر نمیزنم اما خب دلم برات تنگ میشه شهاب لبخندی زد و بوسه ای بر روی موهایش نشاند و سعی کرد فضای غمگین به وجود آمده را عوض کند؛ ــ خانمی توجه کردی دستامونو باهم ست کردیم؟؟؟ مهیا نگاهی به دست گچیش انداخت و نگاهش را به دست پانسمان شده ی شهاب سوق داد لبخند غمگینی زد و زمزمه کرد: ــ چقدر بد،چرا باید تو اینطور چیزایی ست کنیم قلب شهاب از ناراحتی و غمگین شدن مهیا به درد آمد اما کاری نمیتوانست بکند مهیا به چهره ی خسته شهاب نگاهی انداخت ؛ ــ پس تو برو استراحت کن ،گفتی مراسم فردا ست؟؟ ــ آره ساعت۶عصر ــ خیلی هم عالی.پس فردا میبینمت شهاب از جایش برخاست و با چشم های سرخ از خستگی لبخندی زد و گفت: ــ ان شاء الله مهیا تا در شهاب را بدرقه کرد و سریع به اتاق برگشت مهیا منتظر شهاب رو به روی آینه نشسته بود نگاهی به لباسش انداخت تا از مرتب بودن تیپش مطمئن شود با اینکه با سختی توانست لباس تن کند اما از تیپش راضی بود. اینبار حساسیت بیشتری به پوشش خود داد زیرا اولین بار است به عنوان همسر پاسدار شهاب مهدوی به مراسم می رفت و کمی استرس داشت . با صدای آیفون کیفش را برداشت و به پایین رفت با دیدن شهاب سریع سوار ماشین شد و سلام کرد ــ سلام به روی ماهت خانومی مهیا لبخند نگرانی زد ــ چیزی شده مهیا؟دستت درد میکنه؟ ــ نه چیزی نیست. ــ مهیا رنگت پریده،بعد میگی چیزی نیست!! ــ نمیدونم شهاب استرس دارم،همش حس میکنم قراره اتفاقی بیفته! ــ چیزی شده؟کسی حرفی زده؟ ــ نه اصلا،ولی نمیدونم چم شده! ــ صلوات بفرست،چیزی نیست مهیا صلواتی زیر لب زمزمه کرد . ادامه دارد... @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ نیایش شبانه با حضـــــرت عشق ❤ ❤ خدای مهربانم🙏 یاریم ده که روزه ام تنها رنج گرسنگی و تشنگی دادن به بدنم نباشد.. یاریم ده که روزه ی دل بگیرم؛ تا دلم را خالی بدارم از هر چه...🌹 پلیدی،حسد،کینه،نامهربانی.. یاریم ده روزه ی چشم بگیرم؛ تا دیده‌ام را نگه دارم از دیدن هر چه ناپاکی و نازیبایی..😔 یاریم ده روزه ی زبان بگیرم؛ تا زبانم را نگه دارم از هر چه دروغ، غیبت، تهمت، زخم زبان...✨ یاریم ده روزه اندیشه بگیرم؛ تا اندیشه‌ام را پاک نگه دارم پروردگارا🙏 یاریم ده از هرچه که مرا از مهر بیکران تو دور میکند.🌹 آمیـــن یا رَبَّ 🙏 🙏 ز مردم دل بکن یاد خدا کن 🙏 خدا را وقت تنهایی صدا کن 🙏 در آن حالت که اشکت می چکدگرم 🙏 غنیمت دان و مارا هم دعا کن… نماز و روزه ها تون قبول 🌹 التماس دعا 🙏 شب بخیر ✨ 🌙 ✨ @Manavi_2
‍ ‍ ‍ ┄┄┅━༅𖣔﷽𖣔༅━┅┄┄ شب معراج طاها مرتضی را در فلک می‌جست ندا آمد حبیب ما بیا بالا علی با ماست 💠 هفدهم رمضان سالروز معراج رسول اکرم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلّم 🔰 معجزه معراج در قرآن در اولین آیه سوره اِسراء و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم بیان شده‌است. 🔻 آغاز ماجرا در سوره اِسراء چنین آمده است: 🔹 «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» 🔸 پاک و منزه است خدایى که در (مبارک) شبى بنده خود (محمّد) را از مسجد حرام (مکه معظّمه) به مسجد اقصایى که پیرامونش را مبارک و پر نعمت ساختیم سیر داد تا آیات و اسرار غیب خود را به او بنماییم که او (خدا) به حقیقت شنوا و بیناست 🟢 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: خداوند در شب معراج به من فرمودند: به واسطۀ حجت‌بن‌الحسن قائم عجل‌الله‌فرجه از دشمنانم انتقام می‌گیرم. او سبب آرامش دوستانم است. همان کسی است که قلب شیعیانت را که از ستمِ ظالمان و کافران رنجیده، شفا و عافیت می‌بخشد. جسد تازه و سالمِ لات و عُزّی (دو بت قریش ← کنایه از غاصبین) را خارج کرده و آن‌دو را آتش می‌زند. 📚 کمال الدین، ج ۱، ص ۲۵۳ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۵۸ اللهم عجل لولیک الفرج @Manavi_2
شب هفدهم ماه مبارک رمضان شب بسیار مبارکی است، در ان شب سپاه رسول خدا با کافران قریش در منطقه بدر روبرو شدند و فردای ان جنگ بدر رخ داد و خدا سپاه ان حضرت را بر مشرکین پیروز کرد و ان پیروزی از بزرگ ترین فتوحات اسلام بود، به همین خاطر علما فرموده اند: صدقه در چنین روزی، همراه شکرگزاری به درگاه حق، بسیار مستحب است و همچنین در شبش غسل و عبادت فضیلت بسیار دارد. نویسنده گوید: روایات بسیار وارد شده که رسول خدا(صلی اللّه علیه و اله) در شب بدر به یارانش فرمود: امشب کیست که برود برای ما از چاه اب بیاورد؟ یاران سکوت کرده و هیچ یک اقدام به این کار نکرد! امیرالمومنین(علیه السلام) برای پی گیری اب مشکی برداشت و بیرون رفت؛ ان شب، شبی سرد بود و باد تندی می وزید و تاریکی همه جا را فرا گرفته بود. به چاه اب رسید، چاهی بود بسیار عمیق و تاریک و حضرت دَلوی نیافت تا از چاه اب بردارد به ناچار وارد چاه شد و مشک را پر کرده بیرون امد و به جانب اردوی اسلام حرکت کرد. ناگاه باد سختی وزید که ان حضرت از سختی ان نشست تا برطرف شد، سپس برخاست و به حرکتش ادامه داد که ناگهان باد سخت دیگری مانند باد اول وزیدن گرفت، ان حضرت دوباره نشست تا ان باد هم ارام گرفت، چون برخاست و به سوی سپاه اسلام حرکت کرد، باز بادی به همان صورت وزید، ان حضرت نشست و پس از فرو نشستن باد، خود را به پیامبر اسلام رساند، حضرت فرمود: یا ابا الحسن چرا دیر امدی؟ عرض کرد: سه مرتبه بادی وزیدن گرفت که بسیار سخت بود و مرا تکان داد و دیر امدنم به خاطر معطل شدن برای فرونشستن بادها بود. پیامبر فرمود: یا علی ایا دانستی ان ها چه بودند؟ عرض کرد: ندانستم، فرمود: بار نخست جبرییل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و بار دوم میکاییل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و پس از ان اسرافیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و انان برای یاری دادن به ما نازل شدند. فقیر گوید: قول ان کسی که گفته در یک شب برای امیرالمومنین سه هزار و سه محسنات و فضیلت بوده، اشاره به همین شب است @Manavi_2
غسل در شب هفدهم ماه رمضان (زاد المعاد) و در شب‌های طاق ماه مبارک رمضان غسل سنت است خصوصاً در شب اول و پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم در دهه‌ی آخر در شب‌های جفت نیز غسل سنت است خصوصاً شب آخر و در روایتی وارد شده است که در جمیع ماه در هرشب غسل مستحب است. @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام به شنبه۱۴۰۲/۱/۱۹خوش آمدید☀️ 💫خدایا؛ ☀️امروز را با عشق تو 💜آغاز می‌کنم بخشندگی از توست عشق در وجود توست قدرت در دستانِ توست... بخشندگی را به ما بیاموز ❤️عشق را در وجود ما قرار ده تا مهربان باشیم.😍 روزتون سرشار از بخشندگی✨ صبح‌تون بخیر و شادی💐🦋🤍 @Manavi_2 @Manavi_3
✴️ شنبه 👈 ۱۹ فروردین /حمل ۱۴۰۲ 👈17 رمضان 1444 👈8 آوریل 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🗡 معراج پیامبر خدا صلی الله علیه و اله. 🗡آغاز جنگ بدر " 2 هجری" . 🔥 قتل عایشه توسط عمال معاویه "58 هجری 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 👶زایمان مناسب و نوزاد مبارک و خوشبخت در کارها و خوب تربیت شود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️جراحی چشم. ✳️کشیدن دندان. ✳️خارج ساختن دمل چرکین و زگیل و خال. ✳️درختکاری. ✳️بذر افشانی و کاشت. ✳️خرید باغ و زمین زراعی. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✳️و آبیاری و استعمال دارو خوب است. 📛ولی مسافرت. 📛و امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج خوب نیست. 📛نگارش ادعیه احراز و نماز و بستن آن خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب : قمر در عقرب است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری،میانه است. 💉💉 حجامت. خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ،باعث صحت بدن می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 18 سوره مبارکه "کهف" است. و تحسبهم ایقاظا و هم رقود..... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که کسی دوست یا دشمن خواب بیننده به وی برسد. ان شاءالله و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن،لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 وقت استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. @Manavi_2