گفت:تاپیـادهنروۍ
نمےتوانۍدرڪڪنۍ
پرسیدم:چـہچیزۍرا؟"
گفت:ذرهاۍازشوقزینب
براۍزیـارتدوبـارهۍبرادر رو
#اربعین
#امام_حسین
#کربلا
@ManjiMahdi313
اگه دوست داری با حرز امام جواد از بلایای آخرالزمان در امان باشی، نام مبارک امام جواد رو لمس کن ببین چی برات نشون میده😍👇
🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺
🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
طرح ویژه تخفیف حرز امام جواد 😍👆
👇👇
@ManjiMahdi313
بـسمـ ربِّ مھد؎ فـٰاطمہ♥️🌿
اَلسَـلامُعَلَیڪَیـٰابقیَةاللّٰھِفِۍارضِہ🌙✨
👇👇
@ManjiMahdi313
🔹 اگر چشمانتون تَر شد برای ظهور غریبترینِ عالم، امام زمان (علیه السلام)، دعا کنید
#امام_زمان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@ManjiMahdi313
کجا یه گناه رو به خاطر روی گلِ یوسفِ زهرا
ترک کردی و ضرر کردی؟!🙂
- حاج حسین یکتا
#امام_زمان
#تلنگرانه
#خودسازی
@ManjiMahdi313
🌺ندبه های انتظار🌺
🔵تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا #امام_زمان (عج)
📝قسمت اول
✳️حاج علي بغدادي نقل كرده است كه:
هشتاد تومان سهم امام به گردنم بود و لذا به نجف اشرف رفتم و آن ها را به صاحبانشان دادم و تنها بيست تومان ديگر به گردنم باقي بود، كه قصد داشتم وقتي به بغداد برگشتم به «شيخ محمدحسن كاظميني آل يس» بدهم.
✨در روز پنجشنبه اي بود كه به كاظمين به زيارت حضرت موسي بن جعفر و حضرت امام محمدتقي عليهماالسلام رفتم و خدمت جناب «شيخ محمدحسن كاظميني آل يس» رسيدم و مقداري از آن بيست تومان را دادم و بقيه را وعده كردم كه بعد از فروش اجناس به تدريج هنگامي كه به من حواله كردند، بدهم.
🔰و بعد همان روز پنجشنبه عصر به قصد بغداد حركت كردم، وقتي يك سوم راه را رفتم
🌷سيد بزرگواري را ديدم، كه از طرف بغداد رو به من مي آيد. چون نزديك شد، سلام كرد و دستهاي خود را براي مصافحه و معانقه با من گشود و فرمود: «اهلاً و سهلاً»
💠و مرا در بغل گرفت و معانقه كرديم و هر دو يكديگر را بوسيديم.
💚بر سر عمامه سبز روشني داشت و بر رخسار مباركش خال سياه بزرگي بود.
ايستاد و فرمود: «حاج علي! به كجا ميروي؟»
💠گفتم: كاظمين(عليهماالسلام) را زيارت كردم و به بغداد برميگردم.
💚فرمود: امشب شب جمعه است، برگرد.»
💠گفتم: يا سيدي! متمكن نيستم.
💚فرمود: «هستي! برگرد تا شهادت دهم براي تو كه از مواليان (دوستان) جد من اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و از مواليان مايي و شيخ شهادت دهد، زيرا كه خداي تعالي امر فرموده كه دو شاهد بگيريد.»
⚡️اين مطلب اشاره اي بود، به آنچه من در دل نيت كرده بودم، كه وقتي جناب شيخ را ديدم، از او تقاضا كنم كه چيزي بنويسد و در آن شهادت دهد كه من از دوستان و مواليان اهل بيتم و آن را در كفن خود بگذارم.
💠گفتم: تو چه ميداني و چگونه شهادت ميدهي؟!
🌹فرمود: «كسي كه حق او را به او ميرسانند، چگونه آن رساننده را نميشناسد؟»
💠گفتم: چه حقي؟
🌹 فرمود: «آنچه به وكلاي من رساندي!»
💠گفتم: وكلاي شما كيست؟
🌹فرمود: «شيخ محمدحسن!»
💠گفتم: او وكيل شما است؟!
🌹فرمود: «وكيل من است.»
❓اينجا در خاطرم خطور كرد كه اين سيد جليل كه مرا به اسم صدا زد با آن كه مرا نميشناخت كيست؟
به خودم جواب دادم، شايد او مرا ميشناسد و من او را فراموش كرده ام!
✅باز با خودم گفتم: حتماً اين سيد از سهم سادات از من چيزي ميخواهد و خوش داشتم از سهم امام(عليهالسلام) به او چيزي بدهم.
💠لذا به او گفتم: از حق شما پولي نزد من بود كه به آقاي شيخ محمدحسن مراجعه كردم و بايد با اجازه او چيزي به ديگران بدهم.
🌹او به روي من تبسمي كرد و فرمود: «بله بعضي از حقوق ما را به وكلاي ما در نجف رساندي.»
💠گفتم: آنچه را داده ام قبول است؟
🌹فرمود: «بله»
⁉️من با خودم گفتم: اين سيد كيست كه علماء را وكيل خود ميداند و تعجب كردم!
🌹سپس به من فرمود: «برگرد و جدم را زيارت كن.»
♻️من برگشتم او دست چپ مرا در دست راست خود نگه داشته بود و با هم قدم زنان به طرف كاظمين ميرفتيم.
☘چون به راه افتاديم ديدم در طرف راست ما نهر آب صاف سفيدي جاري است و درختان مركبات ليمو و نارنج و انار و انگور و غير آن همه با ميوه، آن هم در وقتي كه موسم آنها نبود بر سر ما سايه انداخته اند.
🍃گفتم: اين نهر و اين درختها چيست؟
فرمود: «هر كس از دوستان كه جد ما را زيارت كند و زيارت كند ما را، اينها با او هست.»
گفتم: سؤالي دارم.
🌹فرمود: «بپرس!»
✍ادامه دارد...
@ManjiMahdi313
.
.
میگویند:
عباس حالِ زمین خوردهها را میفهمد،
رقیه حالِ جاماندهها را…
بابالحوائجها؛
اگر این اربعین هم جا بمانم
بهخدا زمین میخورم:)
-رحمینمابهحالزیارتنرفتهها-
#اربعین
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
@ManjiMahdi313
🌷منتظران منجی🌷
🌺ندبه های انتظار🌺 🔵تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا #امام_زمان (عج) 📝قسمت اول ✳️حاج علي بغدادي نقل كر
🌺ندبه های انتظار🌺
🔴تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان(عج)
📝قسمت دوم
✳️گفتم: مرحوم شيخ عبدالرزاق، مدرس بود.
روزي نزد او رفتم شنيدم ميگفت: كسي كه در تمام عمر خود روزها روزه بگيرد و شبها را به عبادت مشغول باشد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد
و در ميان صفا و مروه بميرد ولی از دوستان حضرت اميرالمؤمنين(عليهالسلام) نباشد، براي او فائده اي ندارد!
🌹فرمود: «آري والله براي او چيزي نيست.»
✳️سپس از احوال يكي از خويشاوندان خود سؤال كردم و گفتم: آيا او از دوستان حضرت علي (عليهالسلام) هست؟
🌹فرمود: «آري! او و هر كه متعلق است به تو.»
✳️گفتم: اي آقاي من سؤالي دارم
🌹 فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: روضه خوانهاي امام حسين(عليهالسلام) ميخوانند: كه سليمان اعمش از شخصي سؤال كرد، كه زيارت سيدالشهدا(عليهالسلام) چطور است او در جواب گفت: بدعت است،
💠شب آن شخص در خواب ديد كه هودجي(مركبي) در ميان زمين و آسمان است، سؤال كرد كه در ميان اين هودج كيست؟
🌸گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خديجه كبري(عليهماالسلام) هستند.
گفت: كجا ميروند؟ گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زيارت امام حسين(عليهالسلام) ميروند و ديد رقعههايي را از هودج ميريزند كه در آنها نوشته شده:
«امان من النار لزوار الحسين(عليهالسلام) في ليلة الجمعة امان من النار يوم القيامة»؛ (اماننامه اي است از آتش براي زوار سيدالشهدا (عليهالسلام) در شب جمعه و امان از آتش روز قيامت).
✳️آيا اين حديث صحيح است؟
🌹فرمود: «بله راست است.»
✳️گفتم: اي آقاي من صحيح است كه ميگويند: كسي كه امام حسين(عليهالسلام) را در شب جمعه زيارت كند، براي او امان است؟
🌹فرمود: «آري والله».
و اشك از چشمان مباركش جاري شد و گريه كرد.
✳️گفتم: اي آقاي من سؤال دارم.
🌹فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: در سال 1269 به زيارت حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) رفتم، در قريه درود (نيشابور) عربي از عربهاي شروقيه، كه از باديهنشينان طرف شرقي نجف اشرفاند را ملاقات كردم و او را مهمان نمودم از او پرسيدم: ولايت حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) چگونه است؟
✳️گفت: بهشت است، تا امروز پانزده روز است كه من از مال مولايم حضرت علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) ميخورم نكير و منكر چه حق دارند در قبر نزد من بيايند و حال آن كه گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئيده شده. آيا صحيح است؟
❓ آيا علي بن موسي الرضا(عليهالسلام) ميآيد و او را از دست منكر و نكير نجات ميدهد؟
🌹فرمود: «آري والله! جد من ضامن است.»
✳️گفتم: آقاي من سؤال كوچكي دارم. 🌹فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: زيارت من از حضرت رضا(عليهالسلام) قبول است؟
🌹 فرمود: «ان شاءالله قبول است.»
✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹 فرمود: «بپرس!»
✳️گفتم: زيارت حاج احمد بزازباشي قبول است يا نه؟ (او با من در راه مشهد رفيق و شريك در مخارج بود)
🌹فرمود: «زيارت عبد صالح قبول است.»
✳️ گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹فرمود: «بسم الله»
✳️گفتم: فلان كس اهل بغداد كه همسفر ما بود زيارتش قبول است؟
جوابي نداد.
✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم.
🌹 فرمود: «بسم الله»
✳️گفتم: آقاي من اين كلمه را شنيديد؟ يا نه! زيارتش قبول است؟
🌹باز هم جوابي ندادند. (اين شخص با چند نفر ديگر از پولدارهاي بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم كشته بود).
💠در اين موقع به جايي رسيديم، كه جاده پهن بود و دو طرفش باغات بود و شهر كاظمين در مقابل قرار گرفته بود و قسمتي از آن جاده متعلق به بعضي از ايتام سادات بود،
🔴كه حكومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوا كه از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نميكردند
‼️ ولي ديدم آن آقا از روي آن قسمت از زمين عبور ميكند!
✳️گفتم: اي آقاي من! اين زمين مال بعضي از ايتام سادات است تصرف در آن جايز نيست!
🌹فرمود: «اين مكان مال جد ما، اميرالمؤمنين(عليهالسلام) و ذريه او و اولاد ماست. براي ما تصرف در آن حلال است...
✍ادامه دارد...
@ManjiMahdi313
🌷منتظران منجی🌷
🌺ندبه های انتظار🌺 🔴تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان(عج) 📝قسمت دوم ✳️گفتم: مرحوم شيخ عبدالرز
🌸ندبه های انتظار🌸
🔴تشرف حاج شیخ علی بغدادی خدمت آقا #امام_زمان (عج)
📝قسمت آخر
☘در اين وقت رسيديم به جوي آبي، كه از شط دجله براي مزارع كشيده اند و از ميان جاده ميگذرد و بعد از آن دو راهي ميشود، كه هر دو راه به كاظمين ميرود، يكي از اين دو راه اسمش راه سلطاني است و راه ديگر به اسم راه سادات معروف است.
🌟آن جناب ميل كرد به راه سادات.
پس گفتم: بيا از اين راه، يعني راه سلطاني برويم.
🌷فرمود: «نه! از همين راه خود ميرويم.»
💠پس آمديم و چند قديم نرفتيم كه خود را در صحن مقدس كاظمين كنار كفشداري ديديم، هيچ كوچه و بازاري را نديديم.
🔰پس داخل ايوان شديم از طرف «باب المراد» كه سمت شرقي حرم و طرف پايين پاي مقدس است. آقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ايستاد.
🌷پس فرمود: «زيارت كن!»
💠گفتم: من سواد ندارم.
🌷فرمود: «براي تو بخوانم؟»
💠 گفتم: بلي!
🌷فرمود: «أدخل يا الله السلام عليك يا رسول الله السلام عليك يا اميرالمؤمنين...» و بالاخره بر يك يك از ائمه سلام كرد تا رسيد به حضرت عسكري(عليهالسلام) و فرمود:
«السلام عليك يا ابا محمدالحسن العسكري.»
🌷بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را ميشناسي؟»
💠گفتم: چطور نميشناسم.
🌷فرمود: «به او سلام كن.»
💠گفتم: «السلام عليك يا حجةالله يا صاحب الزمان يابن الحسن.»
🌷آقا تبسمي كرد و فرمود: «عليك السلام و رحمةالله و بركاته.»
♻️پس داخل حرم شديم و خود را به ضريح مقدس چسبانديم و ضريح را بوسيديم به من فرمود: «زيارت بخوان.»
💠گفتم: سواد ندارم.
🌷 فرمود: «من براي تو زيارت بخوانم؟»
💠گفتم: بله.
🌷فرمود: «كدام زيارت را ميخواهي؟»
💠گفتم: هر زيارتي كه افضل است.
🌷فرمود: «زيارت امين الله افضل است»،
سپس مشغول زيارت امين الله شد...
🌟در اين هنگام شمعهاي حرم را روشن كردند، ولي ديدم حرم روشني ديگري هم دارد، نوري مانند نور آفتاب در حرم ميدرخشند و شمعها مثل چراغي بودند كه در آفتاب روشن باشد...
🛑و آن چنان مرا غفلت گرفته بود كه به هيچ وجه متوجه اين همه از آيات و نشانه ها نميشدم.
🔆وقتي زيارتمان تمام شد، از طرف پايين پا به طرف پشت سر يعني به طرف شرقي حرم مطهر آمديم،
🌹 آقا به من فرمودند: آيا مايلي جدم حسين بن علي(عليهماالسلام) را هم زيارت كني؟»
❄️گفتم: بله شب جمعه است زيارت ميكنم.
🌹آقا برايم زيارت وارث را خواندند، در اين وقت مؤذنها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان.»
✳️ما با هم به مسجدي كه پشت سر قبر مقدس است رفتيم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود،
🌺خود ايشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ايستادم و نماز خواندم، وقتي نمازم تمام شد، نگاه كردم ديدم او نيست با عجله از مسجد بيرون آمدم
🔰 و در ميان حرم گشتم، او را نديدم، البته قصد داشتم او را پيدا كنم و چند قِراني به او بدهم و شب او را مهمان كنم و از او نگهداري نمايم.
💥ناگهان از خواب غفلت بيدار شدم، با خودم گفتم: اين سيد كه بود؟
💥 اين همه معجزات و كرامات! كه در محضر او انجام شد...
💥 من امر او را اطاعت كردم! از ميان راه برگشتم! و حال آن كه به هيچ قيمتي برنميگشتم!
💥و اسم مرا ميدانست! با آن كه او را نديده بودم!
💥 جريان شهادت او و اطلاع از خطورات دل من! و ديدن درختها!
💥 و آب جاري در غير فصل! و جواب سلام من وقتي به امام زمان(عليهالسلام) سلام عرض كردم! و غيره...!!
✳️با بهت به كفشداري آمدم و پرسيدم: آقايي كه با من مشرف شد كجا رفت؟
گفتند: بيرون رفت، اين سيد رفيق تو بود؟
گفتم: بله.
🍃 خلاصه او را پيدا نكردم و با حالی مبهوت و غیر قابل توصیف بیرون آمدم...
@ManjiMahdi313
🌼☘🌺☘🌸☘🌺☘🌸☘
+ اريد تذكرة الى كربلاء ، أفضل عدم العودة ؛
یه بلیط به کربلا ، ترجیحا بدون بازگشت :)
#اربعین
#امام_حسین
#دلتنگ_کربلا
@ManjiMahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙حاج آقا مجتبی تهرانی
🔸شما نمی دونید #امام_زمان عجل الله فرجه چه قدر ماهارو دوست داره❗️
👌بسیار زیباست
👈حتما ببینید و نشر دهید.
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🌻
@ManjiMahdi313
✨﷽✨
یکی از شاگردان آیت الله العظمى اراکى (ره) نقل میکند :
روزی رسیدم خدمت ایشان و عده اى از علماء و بزرگان هم بودند.ایشان شروع کردند این چند بیت شعر را خواندند :
یا مَن بدنیا إشتغل قد غَرّه طول الأمل
الموت یأتى بغتتاً القبر صندوق العمل
اى کسى که دنیا تو را مشغول کرده و همه را فراموش کردی، قیامت و حساب و کتاب را؛ آرزوى طولانى شما را مغرور نموده است،
اما ناگهان مرگ به سراغ شما خواهد آمد.
قبر شما صندوق عمل است.
بعد فرمودند:
درِ صندوق عمل بسته است، وقتى که باز شد،معلوم میشود چه چیز توى صندوق بوده است؟!
یک بچه در رحم مادر اگر کور یا شَل باشد یا عیب دیگری داشته باشد، احساس ناراحتى نمیکند،اصلا ناراحت نیست.
اما وقتى به دنیا میآید، میفهمد که چشم او نابینا است، لذا شدیداً ناراحت میشود؛ آن کسانى که دنیا شدیداً آنها را غافل کرده و آخرت را فراموش کرده اند، الآن معلوم نمیکند که چه کار کرده، بعد از مردن و در پاى حساب و کتاب، معلوم میشود براى آخرت چه کرده است.
@ManjiMahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #امام_زمان عج و عمه سه ساله اش... مطلبی عجیب در زیارت ناحیه مقدسه
🎙استاد عالی
@ManjiMahdi313
الهی ؛
خواب های ما را تبدیل
به بیداری بفرما .
- علامهحسنزادھآملی
@ManjiMahdi313
دختر ها بابایی نیستند . .
بابا ها دختری اند ؛ اینرا
وقتی حسین ‹ع› با سر به
دیدنِ رقیه اش آمد فهمیدم .
-رقیهخاتونم💔
#اربعین
#شهادت_حضرت_رقیه
#حضرت_رقیه
@ManjiMahdi313
#اربعین
ای مردم...
بیاییم با مولایمان صاحب الزمان عجل الله فرجه
عهد ببندیم ک اگر لطف بفرمایند
و راه کربلا رو باز کنند
تمام قدم هایمان را نذر فرجشان کنیم
و در مسیر برای فرجشان زیاد دعا کنیم...
●➼┅═❧═┅┅───┄
@ManjiMahdi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #نماهنگ «بگو کجایی»
💚 یابن الحسن بگو کجایی؟ دلم تنگه از این جدایی...
●➼┅═❧═┅┅───┄
@ManjiMahdi313
☀امام_رضا_علیه_السلام:
انتظارفرج به چند چیز است:
صبوربودن،
گشاده رویے ،
همسایه دارے ،
خوش رفتارے،
ترویج کار هاے نیک،
خودداریاز آزار و اذیت دیگران
و خیرخواهے و مهربانے با مؤمنان.
📗تحف العقول ص۴۱۵
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
●➼┅═❧═┅┅───┄
@ManjiMahdi313
🕊🌹🕊
خدا کند که مرا با خدا کنی آقا؛
ز قید و بندِ معاصی رها کنی آقا
دعاے ما به درِ بسته می خورد ای کاش
خودت برای ظهورت دعا کنی آقا
بیا که فاطمہ در انتظار دستانت
نشسته تا حرمش را بنا کنی آقا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیر همه داروندارم✨
●➼┅═❧═┅┅───
@ManjiMahdi313
@نجوایمهدوی
برمشامم میرسدهرلحظه بوی انتظار
بردلم ترسم بماند آرزوی وصــل یار
تشنه ی دیداراویم معصیت مهلت بده
تا بمیرم در رکابش با تمام افتــخار
#العجلمولایغریبم
@شببخیرمولایمن
@اللهمعجللولیکالفرج
@شبتونمهدوی
●➼┅═❧═┅┅───┄
@ManjiMahdi313