آبشار #کیوان_لیشتر کجاست⁉️🚙
شهرستان گچساران مناطق دیدنی بسیاری دارد😃 که بسیاری از آنها برای عموم ناشناخته است.
اما امروزه با افزایش تمایل افراد به تفریح🎾 و حضور در طبیعت🌱 بسیاری از این مکانهای دیدنی رفته رفته شناخته شدهتر میشوند که از جمله این تفریحگاههای دیدنی و زیبا میتوان به آبشار کیوان🌊 اشاره کرد.
#آبشار کیوان طبیعتی بکر و دست نخورده دارد که در محل برخورد دو رودخانه یا دره که در اصطلاح محلی به آنها دره تنگ درک و دره سور(شور) گفته میشود واقع شده است.🌊
در یک سمت آبشارهای با ارتفاع زیاد و پوشش گیاهی🌿🌿 مناسب و البته برکهها یا به اصطلاح محلی برمهای بزرگ دارد و از سمت دیگر و بر روی شاخه دیگر آبشارهای پله پله همراه با استخرهای طبیعی که برای شنا 🏊♂مناسب است را دارد.
#ایرانگــردۍ
🎒🎒🎒🎒🎒🎒🎒
@Mano_Donya313
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ
💢موضوع: انقلابیون مثبت و انقلابیون منفی‼️
🔸🌹🔹
💠 تشریح انقلابیون منفی و مثبت از زبان #رهبر_معظم_انقلاب
#دولت_انقلابی
#معیار
#روشنگرۍ
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@Mano_Donya313
هے مےگـــوید:
آخرش چہ مے شۅد؟...
آخـــرش دستــــ خداستــــ؛
بد نمے شۅد!
این اۅل را ڪہ سپردن
دستــــ تۅ،
درستـــ انجام بده.
🍃آخرش دستــــ خداستـــ بد نمیشود...🍃
#حـــــاج_آقا_دولابی
#قرار_عاشقــے
شبــــتــۅݩ بڂــــیڔ
🌜🌜🌜🌜🌜🌜🌜🌜
@Mano_Donya313
دݪ را بہ صفاے صبــــح پیۅند بزڹ
بر پاےِ شبــــ سیاهِ غم ، بــــند بزڹ
هرچند ڪہ دلسوختہاے،چۅڹ خۅرشیــد
بر شوخــےِ روزگار لبخند بزڹ
صبحتـــــوڹ بخــــیر
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
@Mano_Donya313
🔴 فرانسه: قطعنامهای علیه ایران به رأی گذاشته میشود
❌🚨وزیر امور خارجه فرانسه از به رأی گذاشتن شدن قطعنامهای انتقادی علیه ایران در شورای حکام طی روزهای آتی خبر داد.
💯💯ایران هشدار داده است که تصویب چنین قطعنامهای علیه خود را «غیرسازنده» میداند و آن را به مثابه پایان بیانیه مشترک بین ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی ارزیابی میکند.
#برجام
#قطعنامه_علیه_ایران
#گفتمان
#روشنگرۍ
❌❌❌❌❌❌❌
@Mano_Donya313
#تلنڳـــرانہ !
#شھید کسیہکہجزخداکسیرونمیبینہ'
وماکسانیهستیمکهجزخودمون ...
کسیرونمیبینیم !😔
چقدررررررر فرق!!!
#کِیقرارهبهخودتبیای⁉️
فلذا هوامون رو داشتہ باش رفیقِ عراقیِ ما
#شهید_ابومهــڋے_المهنــڋس 🇮🇶
#قرار_عاشقــے
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
@Mano_Donya313
🌍مَـن وَ دنـیا🌏
#من_میترا_نیستم 🌻
🌹مادر شهید 🌹
#قسمت_دوم🍁
بعد از آن اگر بچه ها یا مادرم اشتباهی او را میترا صدا می کردند، زینب جواب نمی داد. آنها هم مجبور می شدند اسم جدیدش را صدا کنند.
من اسم میترا را خیلی زود از یاد بردم انگار که از روز اول اسمش زینب بود. همیشه آرزویم بود که کربلا را به خانهام بیاورم و اسم تک تک بچه هایم بوی کربلا بدهد.
اما اختیاری از خودم نداشتم به خاطر خوشحالی مادرم و رضایت شوهرم دَم نمی زدم و حرف هایم را در دلم می ریختم.
زینب کاری کرد که من سال ها آرزویش را داشتم. با عشق او را زینب صدا می کردم. بلند صدایش می زدم، تا اسمش در خانه بپیچد.
جعفر و مادر هم مثل بقیه تسلیم خواسته او شدند. بین اسم های اصیل ایرانیِ بقیه بچه ها، اسم زینب بلند شد و روی همه آنها سایه انداخت. زینب یک بار دیگر من را به کربلا گره زد.
☘نذر کرده☘
من نذر کرده امام حسین(ع) بودم و همه هستی ام را از او داشتم. اگر لطف و مرحمت امام حسین نبود مادرم تا همیشه آرزوی بچه دار شدن به دلش می ماند و کبری پا به این دنیا نمی گذاشت.
من تنها فرزند مادرم بودم که او با نذر و نیاز از امام حسین(ع) گرفت مادرم مال یکی از روستاهای شهرکرد بود
قسمتش این بود که در بچه سالی ازدواج کند و برای زندگی به آبادان بیاید. اما صاحب اولاد نشد. به قدر امکانات آن روز دوا و درمان کرد ولی اثری نداشت.
وقتی از همه کس و همه جا ناامید شد به امام حسین (ع) توسل کرد و از او خواست که دامنش را سبز کند.
دعایش برای مادر شدن، مستجاب شد اما خیلی زود شوهرش را از دست داد. من در شکمش بودم که پدرم از دنیا رفت. بیچاره مادرم نمیدانست از بچه دار شدن از خوشحال باشد، یا از بیوه شدنش ناراحت.
او زن جوانی بود که کس و کار درستی نداشت. سالها از روستا و فامیلش دور شده بود و با مرگ همسرش یک دختر بدون پدر هم روی دستش ماند.
مدتی بعد از مرگ پدرم، با مردی به نام «درویش قشقایی» ازدواج کرد. درویش قبلاً زن داشت با دو پسر. هر دو پسرش در اثر مریضی از دنیا رفتند زنش هم از غصه مرگ بچه ها، به روستای آبا و اجدادی اش که دور از آبادان بود برگشت.
نمیتوانم به درویش «نابابایی» بگویم او مرد خیلی خوبی بود و واقعا در حق من پدری کرد.
وقتی بچه بودم در خانه دو اتاقه شرکت نفت، در جمشیدآباد زندگی میکردیم. و همیشه دهه اول محرم روضه داشتیم. مادرم می گفت:کبری این مجلس مال توئه خودت برو مهمونات رو دعوت کن.
خیلی کوچک بودم. در خانه همسایه ها را میزدم و با آنها میگفتم روضه داریم. مادرم دیوارها را سیاهپوش میکرد. زن ها دور هم دایره میگرفتند و سینه میزدند.
به خاطر نذر مادرم تمام محرم و صفر لباس سیاه می پوشیدم. در همان دهه
اول برای سلامتی من آش نذری درست می کرد و به در و همسایه می داد.
همیشه دِلهره سلامتی ام را داشت و خیلی به من وابسته بود. مادرم عاشق بچه بود و دلش میخواست بچه های زیادی داشته باشد.
اما خداوند بیشتر از یک اولاد به او نداد آن هم با نذر و نیاز. من از بچگی عاشق و دلداده امام حسین و حضرت زینب بودم زندگی ام، از پیش از تولد به آنها گِره خورده بود.
انگار به دنیا آمدن من، ونفس کشیدنم به امام حسین(ع) و کربلا بند بود.
#یار_مهرباݩ
#شهیــد_زینب_ڪمــایی
#من_میترا_نیستم
📕📕📕📕📕📕📕
@Mano_Donya313