eitaa logo
من و کتاب
2هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
715 ویدیو
43 فایل
شبکه بزرگ توزیع کتاب خوب ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ manvaketab.ir ما اینجاییم قم خ معلم مجتمع ناشران واحد 36 سوالاتتون رو با عشق پاسخ میدیم: @Shahidkazemi313 ثبت سفارش و پشتبانی: @manvaketab_admin پاسخگویی از ۸ صبح تا ۸شب
مشاهده در ایتا
دانلود
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
، 🎬تیزر فیلم سینمایی به کارگردانی . 💬فیلمی که با اقتباس از دو کتاب و ساخته شده. . 📚 روایت پر شوری از زندگی و خاطرات آزاده سرافراز، ملاصالح قاری که در سه دوره تاریخ انقلاب اسلامی،‌ اسیر و زندانی می‌گردد. . 📚 خاطرات بیست و سه نوجوانی است که در عملیات بیت المقدس به اسارت نیروهای عراقی درآمدند. ا . 🔹جهت سفارش کتاب های و از طریق زیر اقدام نمایید . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . خرید اینترنتی Manvaketab.ir مرکزپخش 02537840844 پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸️ 🔸️ 🔸️ . |352 صفحه| ۱۵۰۰۰تومان| . 📚درباره کتاب خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی مهدی طحانیان . . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . خرید اینترنتی https://b2n.ir/922371 مرکزپخش 02537840844 پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸هر هفته یک دورهمی با یک نویسنده✍🏻 . قراره هرهفته یک اتفاق تازه داشته باشیم و در قالب یک دورهمی صمیمی و دوستانه پیرامون و بحث و گفتگو کنیم که این گعده کتاب حضور گرم شما همراهان عزیز را میطلبد.🌸🍃 . با توجه به درخواست مخاطبین عزیز این هفته در قالب یک ویژه برنامه در روز (98/9/28) با حضور خانواده شهید مدافع حرم و نویسنده کتاب علی آسترکی . 📌ساعت۱۵ دفتر مرکزی انتشارات شهیدکاظمی قم خیابان معلم مجتمع ناشران طبقه اول . 🆔 @man_va_ketab
2.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔸️#تو_که_آن_بالا_نشستی 🔸️#احمد_جبل‌عاملی 🔸️#انتشارات_روایت_فتح . 112 صفحه|۹۵۰۰تومان| #پست_رایگان . 📚درباره کتاب جلد پنجم از مجموعه‌ی از چشم‌ها، خاطرات شهید مهدی زین‌الدین را از زبان پدر و مادر و هفده نفر از هم‌رزمان و دوستان وی بازگو می‌کند. خاطراتی که از رضایت پدر و سادگی در رفتار و تلاش برای تأمین معاش از سال‌های کودکی می‌گوید. از مردی که هر وقت درباره‌اش می‌شنیدی، تصویر یک آدم چهل پنجاه ساله توی ذهنت می‌آمد، ولی وقتی از نزدیک او را می‌دیدی، یک جوان لاغر و خنده‌روی بیست و دو ساله بود. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐خرید اینترنتی https://b2n.ir/568421 📞مرکزپخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸عنوان: 🔸نویسنده: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحه: 87 صفحه 🔸قیمت: ۲۲۰۰۰تومان همراه با . 📚برشی‌از‌کتاب مرا تو راحت جانی و من تو را نگران گناه کیست که من با توام تو با دگران‌ ‌ اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن‌ ‌ به جستجوی تو در چشم خلق خیره شدم غریبه‌اند برایم تمام رهگذران‌ ‌ نهان چگونه نگه‌دارمت ز چشم رقیب چقدر راهزن اینجاست بین همسفران‌ ‌ عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد از این گدازۀ آتشفشان در فوران‌ ‌ خموش باش که با دیگران نمی‌گویند رموز تجربۀ وحی را پیامبران ‌. 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐لینک خرید آسان http://yon.ir/jdDFv 📞مرکز پخش: 02537840844 📲پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. . 🔸️ 🔸️ 🔸️ . |408 صفحه| ۳۲۰۰۰تومان| . 📚برشی از کتاب یه مامور عراقی اومد تو زندان از بین ما بیست و سه نفر منصورو انتخاب کرد منصور بعضی وقتا با عراقیا کل کل میکرد صالح که مثل ما نمیدونست چرا منصورو بردن گفت: باز این بچه زبون درازی کرده؟! حرفی نداشتیم منصور بعضی وقتا الکی برا خودش دردسر درست میکرد! بالاخره در زندان باز شد منصور در حالی که میخندید اومد تو! بهش گفتیم چی شد؟! گفت: یه خانواده ی عراقی رو آوردن این جا پسر بزرگشون هی گریه میکرد سرباز عراقی منو نشونش داد و گفت گاو گنده! این پسر ایرانی دوازده سالشه نه ماهم میشه که اسیره همشم داره میخنده اونوقت تو با این هیکلت خجالت نمیکشی گریه میکنی؟ تازه کسی هم که نزدتت! منصور گفت پسره بعد از این که منو دید دیگه گریه نکرد . . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐خرید اینترنتی https://b2n.ir/021020 📞مرکزپخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔴#بزودی . 📚#مار_و_پله داستان‌‌ زندگی ادمین کانال داعش در ایران . 📌به قلم توانای #فائقه_میرصمدی . 🍃به زودی منتشر می‌شود . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸عنوان: 🔸به قلم: 🔸ناشر: 🔸تعداد صفحات: ۱۱۲صفحه 🔸قیمت: ۱۲۰۰۰تومان همراه با . . 📚درباره کتاب روایت زندگی جانباز عبدالعلی یزدانیار . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐خرید اینترنتی https://b2n.ir/285901 📲مرکز پخش 02537840844 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸️ 🔸️ 🔸 . 200 صفحه|۱۲۵۰۰تومان| . 📚درباره کتاب سرنوشت بازی‌های عجیب و غریبی دارد، مثلاً اگر آن نیمه‌شب بهاری، «هما» پشت در هر خانه دیگری رگ دستش را زده بود؛ شاید سرنوشتش چیز دیگری می‌شد. شاید اصلاً زنده نمی‌ماند تا بین شک و یقین و ایمان به مهربانی خدا، عاجزانه دست و پا بزند و با تمام تلخی‌ها و سیاهی‌های کفر و عنادش، اسیر چهاردیواری تنگ و تاریکی می‌شد که مشتی خاک او را از دنیای زندگان جدا می‌کرد. اما اینکه دست سرنوشت او را از میان تمام در و دیوارهای سنگی و سیمانی، و از میان آن‌همه کوچه پس‌کوچه‌های شهر، پشت در خانه‌ای کشیده بود که آدم‌های قصه‌اش عزیزخانم و حسام بودند، برای این بود که مسیر زندگی‌اش جور دیگری رقم بخورد. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . خرید اینترنتی https://b2n.ir/166383 مرکزپخش 02537840844 پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔵جشن امضا اینترنتی کتاب . 📚روایت زندگی و مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم . 📫ارسال رایگان به تمام نقاط کشور! . 🔹مهلت ثبت سفارش: تا ۳۰آذر با امضا و دست خط همسرشهید و نویسنده . 🔸از طریق👇🏻 . 🌏اینترنتی: https://b2n.ir/728753 📲پیامکی: ارسال نام کتاب به شماره سامانه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ 📞تلفنی: 02537840844 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸️ 🔸️ 🔸️ . 152صفحه|13,500 تومان| . 📚درباره کتاب روایت هایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضایی 🍃برشی از کتاب در دو سال آخر حیات ظاهری خود به معنی واقعیِ کلمه،زندگی " رزمنده " را داشت. . من اعتقاد دارم شهادتش مزد پُر کاری اش بود. بعد از شهادتش دوبار به پادگان محل کارش در تهران رفتم.با یکی از همکارانش به اتاقی که کمد وسایل شخصی محمود رضا در آن بود رفتیم. روی کمدش این جمله از امام خامنه ای را با فونت درشت تایپ کرده و چسبانده بود: " در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته اید،همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه ی کارها به شما متوجه است". . چند هفته بعد از شهادتش،یکی از هم سنگرهایش جمله ای را به زبان عربی برایم پیامک کرد که اولش نوشته بود: " این ،سخنی از محمود رضاست." جمله این بود: . 💫 إذا کانَ المُنادی زینب سلام الله علیه فأهلا بِالشهادة 💫 . یعنی اگر دعوت کننده زینب سلام الله است پس سلام بر شهادت... . . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐خرید اینترنتی https://b2n.ir/004186 📞مرکزپخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab
. 🔸نام کتاب: ( زندگی‌نامه ) 🔸به کوشش: 🔸ناشر: . 📚بین مردم عادی چهره خیلی از مسئولان را می‌شد دید. چند نفر از فرماندهان ارشد سپاه بدون توجه به نگاه مردم بر سر خودشان می‌زدند و گریه می‌کردند. بوی گوشت سوخته به مشامم خورد. دیگر طاقت این همه ماتم را نداشتم. چادرم را روی صورتم کشیدم و خواستم همان جا بین راه روی زمین بنشینم که یک دفعه میان آن شلوغی حس کردم یک نفر مچ دستم را محکم گرفت و دنبال سر خودش کشاند. چادرم را از روی صورتم کنار زدم، دیدم محمدآقا یک قدم جلوتر از من است و مرا با خودش به سمت جایی شبیه یک خاکریز می‌برد. به صورتش نگاه کردم. انگار که باران روی کویر می‌بارید، دانه‌های اشک میان گردوخاک، دوده و خاکستر نشسته روی صورتش رگه هایی را باز کرده بودند. با هم توی سینه خاک‌ریزی که لودرها داشتند درست می‌کردند نشستیم. هنوز بیست و چهار ساعت از موقعی که کت و شلوارش را جلوی آینه مرتب می‌کرد و برایش اسپند دود کردم نگذشته بود. از سر تا پایش شده بود خاک و دود. . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🌐خرید اینترنتی: http://yon.ir/M 📞مرکز پخش: 02537840844 📲پیامکی 3000141441 . 🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺 . 🆔 @man_va_ketab