eitaa logo
من و کتاب
2.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
715 ویدیو
43 فایل
شبکه بزرگ توزیع کتاب خوب ۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸ manvaketab.ir ما اینجاییم قم خ معلم مجتمع ناشران واحد 36 سوالاتتون رو با عشق پاسخ میدیم: @Shahidkazemi313 ثبت سفارش و پشتبانی: @manvaketab_admin پاسخگویی از ۸ صبح تا ۸شب
مشاهده در ایتا
دانلود
من و کتاب
#ارسالی_از_مخاطبین #از_مشهد_تا_ژوهانسبورگ زندگی و زمانه #سید_عبدالله_حسینی #من_و_کتاب #نشر_شهید_کا
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
شهادت مبارک نام کتاب: مجموعه خاطرات به کوشش: . 👈✒بخشی از کتاب: علی عکس را نزد آقا برد و به آقا عرض کرد: "عکس بابایم را امضا می‌کنید؟" آقا با لبخند دلنشینی فرمودند: "بله پسرم!" و عکس را برداشتند و چند بار آن را نگاه کردند. عکسی بود که محمود با لبخند به دوربین نگاه می‌کرد. آقا بار اول نگاهی به عکس انداختند و لبخندی زدند. بعد عکس را مقداری دورتر بردند و مجدداً لبخند زدند. بار سوم عکس را به چشمان مبارکشان نزدیک کردند و باز هم لبخند دیگری زدند. بعد با دست مبارکشان پشت عکس نوشتند: " " . 👈✒درباره کتاب: در روزگاری که افراد نالایق برای گرفتن پست‌هایی که ذره‌ای لیاقتش را نداشتند، هزاران راه را می‌پیمودند و به عالم و آدم متوسل می‌شدند، جوانی و پیدا شده بود که از ریاست فرار می‌کرد ... می‌گفت مگر شما از من کار نمی‌خواهید؟ من قول می‌دهم و تعهد می‌کنم که هر کاری که بگویید انجام دهم. من ده برابر هم که شده کار می‌کنم؛ ولی مسئولیت را به من ندهید! می‌گفت گرفتن مسئولیت حس و حال را از من می‌گیرد .... برایش فرقی نمی کرد وظیفه‌اش بود یا نه. فرقی نمی‌کرد دیده می‌شد یا نه. کارش را می‌کرد و به بهترین شکل هم می‌کرد. کارش را برای می‌کرد با و . او یک فرمانده تمام عیار بود، یک رزمنده تمام عیارِ متواضع .... او شهیدی عزیز بود. . در مسلخ عشق جز را نکشند روبه‌صفتان زشت خو را نکشند .... . 02537840844