eitaa logo
.مَرهم|𝐌𝐚𝐫𝐡𝐚𝐦.
311 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
628 ویدیو
105 فایل
بیمارِ غمم عین دَوایی تو مَرا (:
مشاهده در ایتا
دانلود
خب عزیزم شما میتونستی یکم با لحن بهتری بگی جوری گفتی انگار متلک انداختی و واقعا هم سوتفاهم ساز بود...
۱: صحیح ۲: دیگه دست من نیست ولی واقعا کاش بعضیا فک نکنن دروغ میگم البته برام مهم نیست ۳: سلام ممنون واقعا کارای زیادی دارم هیچکدومتون نیستین پیشم که ببینین جز کانال و پارت و اینا کارایی که حالا ولش کنیم کلا زیادن واقعا درکم کنید
من که اذیت نمیشم ولی خب اگر شما عجله دارین برای خوندنش میتونید دانلود کنید ولی.. هیچی برین دانلود کنید اگر دوست داشتید🙂
در حال پارت گذاری...💗✨
رمان: مال خود من باش))): Part:²¹⁸ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 +چرا بابام گفته بود پسر خوبیه برای همین خیلی تعجب کردم ولی وقتی با ساسان رفتیم تو اتاق باهم حرف بزنیم همه چی دستگیرم شد.. +بفرمایید سه بر زیر کنارم با فاصله روی تخت نشست.. وقتی با انگشتام بازی کردم از خودم پرسیدم اینیکه کنارم نشسته همون ساسانیه که همش اذیتم میکرد؟؟؟ _چرا پس حرف نمیزنی خوشگل خانم؟ سرمو با کمی مکث به طرفش چرخوندم.. از دیدن صورتش که فقط چند سانت از صورتم فاصله داشت یکه خوردم.. مثل برق گرفته عا ازش فاصله گرفتم و چادرمو دور خودم پیچوندم.. لبخند کریهی زد: نرس کاریت ندارم که، فقط میخواستم از فکر بیرونت بیارم ابروهامو توهم قفل کردم.. بااین حرکتش دیگه صددرصد مطمئن شدم همون ساسانه فقط ظاهرش تغییر کرده بود +برای چی اومدی اینجا پوزخندی زد: معلوم نیست؟ اومدم خواستگاریت دیگه عشقم هرچقدر سعی کردم خونسردی خودمو حفظ کنم تا با آرامش جوابشو بدم، نشد و با نفرت گفتم: چه فکری کردی با خودت که به عنوان خواستگار پاتو گذاشتی خونمون؟ من هیچ حسی جز نفرت بهت ندارم پس انتظاری از من نداشته باش با بلاهایی که سرم آوردی جواب مثبت بهت بدم... بر خلاف انتظارم بعد از حرفایی که زدم کاملا خونسرد و بدن هیچ عکس العملی بهم زل زده بود... +پس دیگه حرفی نمیمونه 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
رمان: مال خود من باش))): Part:²¹⁹ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛پاشدم برم که یهو چادرمو کشید..جوریکه پرت شدم روی تخت و چادرمم روی دوشم اوفتاد..بااخم و چشمای درشت شده چادرو محکم ازدستش کشیدم ساسان:ببین دختر جون من این حرفا توی کتم نمیره همین فردا میری به بابات میگی جواب به خواستگاریم مثبته مات نگاهش کردم بعد از چند دقیقه ازبهت در اومدمو عصبی نیشخندی زدم:چیکارکنم؟جواب مثبت بوم؟بمیرمم همچین کاریو نمیکنم میرم همه چیزو هم به بابام میگم تا حسابتو کف دستت بزاره دستشو توهم قلاب کردو باهمون خونسردی که داشت حرصمو درمیاورد گفت:توکه میدونی من آدم زیاد دارم اگه همچین کاریو بکنی آدمامو میفرستم سراغ خانوادت آللخصوص آریا و بلایی به سرشون میارم که از کرده خودت پشیمون بشی باعجزگفتم:چرااینکارا رو میکنی باهام؟ مگه من چیکارکردم که انقدر مستحق اذیت شدنم؟ ساسان:توکاری نکردی درواقع تو یه وسیله ای برای انتقامم انتقام؟؟ازکی آخه؟سوالمو به زبون آوردم .. ساسان:من اصلا از آدمای فضول خوشم نمیاد پس بهتره فضولی نکنی بلند شد..دستی به لباسش کشیدوتهدیدآمیزگفت:بازم حرفمو تکرار میکنم اگر یک کلمه فقط یک کلمه به کسی چیزی بگی من میدونمو تو،همین فرداهم به بابات میگی جوابت مثبته...آندرستن؟ دستامو روی پام مشت کردمو ازبین دندونای کلید شدم گفتم:ازت متنفرم خنده ای سرداد:حسامون باهم مشترکه عزیزم دروباز کرد و رفت منم بغض کرده باقدمای شمرده شمرده پشت سرش حرکت کردم... 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
رمان: مال خود من باش))): Part:²²⁰ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛بعد از تموم شدن حرفام هیچ صدایی ازآریا نشنیدم جز صدای نفس کشیدنای پی در پیش که کاملا مشخص بود از شدت عصبانیته آروم صداش کردم:آریا وصدازدنم جرقه ای شد برای منفجر شدنش:پس اونی هم که تورو تعقیبت میکرد آمای ساسان الدنگ بودن آرررره؟اگه اون دفعه مردیکه عوضیو تحویل پلیس داده بودم حساب کار دستش اومده بود و راست راست نمیومد تورو تهدید کنه عه عه عه پسره بی‌شعور خانوم منو تهدید میکنه شیطونه میگه جوری بزنمش که دیگه نتونه از جاش جم بخوره... تیر آخر را زدی وقتی که گفتی خانومم میشودیک بار دیگر تیر بارانم کنی؟؟ خدا میدونه وقتی گفت خانومم من چه حسی پیداکردم حسی غیرقابل توصیف دلمم شدید از غیرتی شدنش قیلی ویلی میرفت تو حالو هوای خودم بود که:الو سحر کجا رفتی؟ سحر:ها؟ چیزه اینجام آریا:خب نگفتی؟ انگشت کوچیکمو گاز گرفتم :چیو؟ خندید:عجب..خانوم معلوم هست حواست کجاست؟ دستپاچه گفتم:خب..خب ببخشید 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
رمان: مال خود من باش))): Part:²²¹ 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 _اشکالی نداره... داشتم میگفتم بنظر تو از کی میخواد انتقام بگیره؟ آهی کشیدم: نمیدونم... فقط میدونم تو بد هچلی افتادم مکثی کرد: باید به پلیس خبر بدیم ترسیده گفتم: ای وای... آریا اینکارو نکن من میترسم جون تو و خانوادم به خطر میوفته و من اینو نمیخوام مهربون گفت: نترس هیچ غلطی نمیتونه بکنه یعنی من نمیزارم +اما.... _تو به حرفام اعتماد نداری؟ آهسته گفتم: دارم _پس دیگه نگران نباش باشه؟ لحن مطمئن و قاطعش دلمو قرص کرد... تبسمی کردم: باشه _خوبه... مکثی کرد... _فقط یه مشکلی که هست اینکه مدرکی بر علیهش نداریم... اووم باید یه نقشه حساب شده بکشیم چند لحظه ای که سکوت کرده بود و فکر میکرد من از پشت پنجره به قرص ماه و ستاره های خوشگلی که بهم چشمک میزدن خیره شده بودم... بالاخره سکوت شکستو خوشحال گفت: _فهمیدم ذوق زده گفتم: خب؟ 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
رمان: مال خود من باش))): Part:²²² 💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙✨🦋✨💙 💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛✨💛 _حالا بعدا میگمت با من من ادامه داد: سحر.. من.. عصری که اومدم.. میخواستم یه چیزیو.. بگم اما نشد... بخاطر همین میخوام.. الان بیام.. اونجا.. حرفامو بزنم.. البته میدونم دیر وقته ها اما خب.. نمیتونم صبر کنم.. میخوام از یه چیری.. مطمئن شم لبمو گاز گرفتم: آخه.. بابام اینا.. نذاشت ادامه بدم... _لطفا.. مطمئن باش خیلی وقتتو نمیگیرم ......+ _میدونم چیزی که ازت میخوام نابجاست.. اما اگه اجازه بدی، ممنونت میشم.. +خب اگه بیایو آدم ساسان ببینت چی؟ _از در پشتی میام.. گمون نکنم بدونن خونتون یه در دیگم داره دل نگرون اما به ناچار قبول کردم.. از استرس یه نگاهم به در اتاق بود و یه نگاهم به خودم تو آینه تا روسریمو ثاف و صوفش کنم، زیر لب غر غر کردم: همیشه خدا قدرت نه گفتن به هیچکسُ نداشتی.. خب چی میشد یه کلمه بهش میگفتی "نه" آقا آریا امشب نمیشه آسمون به زمین نمیومد که.. اونم روز دیگه حرفشو میزد، اینقدرم استرس نمیکشیدی یکی زدم تو سرمو ناله کردم: وااای اگه بابا بفهمه درجا کشته منو(به سقف نگاه کردم) خدایا قول میدم اگه امشب به خیرو خوشی بگذره من خر پنجشنبه مشکل گشا کنم چادرم انداختم رو ساعدمو چراغو خاموش کردم.. با پنجه های پام آروم آروم رفتم کلیدو از جاکلیدی برداشتم، بعد درو باز کردمو پریدم بیرون.. فقط دعا دعا میکردم بابا مثل بعضی شب ها بیخوابی به سرش نزنه و نیاد تو حیاط.. شدیدا به غلط کردن افتادی بودم.. بعد از... 💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚✨🌱✨💚 🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡✨🧡
بفرمایید پارت موقعه خوندن پارت ها به شماره هاش توجه کنید.. معذرت میخوام دیر شد امیدوارم راضی باشید دیگه انرژی هم نمیگم بدین چون هرکس دوست داشته باشه قطعا انرژی میده..🙂🖤
خیلیم عالی..🙂❤️
۱: ممنان🙂🌱 ۲: من ناراحت نشدم خیالت راحت...😅