eitaa logo
شهدایی
362 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب خوب بریم برای معرفی یک شهید والا مقام...😍 شهید"حسین فهمیده"😍💔🍃✨👇
🍁معرفی شهید 🍁 نام :حسن فهمیده تاریخ تولد:۱۶اردیبهشت ۱۳۴۶ تاریخ شهادت :۸ آبان ۱۳۵۹ محل دفن:بهشت زهرا زندگینامه محمدحسین فهمیده، فرزند محمدتقی در سال ۱۳۴۶ در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. وی دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و در کنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمدحسین شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان سپری کرد. محمدحسین در سال ۱۳۵۲ به مدرسه رفت و کلاس اول تا چهارم ابتدایی را با یک معلم روحانی طی کرد. سال پنجم ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند. در همین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وی نیز مانند میلیون‌ها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمی گردید. محمد حسین نوجوانی خوش برخورد، شجاع، فعال، کوشا بود و به مطالعه علاقه زیادی داشت و با وجود این که به سن تکلیف نرسیده بود، نماز می‌خواند و احترام خاصی برای والدینش قایل بود. فهمیده شیفته و عاشق امام خمینی بود و باتمام وجود سعی در اجرای فرامین امام داشت. او می‌گفت: امام هر چه اراده کند، همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🍁 معرفی شهید 🍁 حضور در دفاع مقدس در همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمدحسین تصمیم می‌گیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی عراق بجنگد. زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوستانش می‌افکند. در یکی از بیمارستان های کرج خود را به یکی از دوستانش که بستری بود، می‌رساند و با او خداحافظی می کند و از جبهه و جنگ برای او می گوید و تکلیف الهی خود را گوشزد می کند. یک روز که به بهانه خرید نان از منزل خارج شده بود، مبلغ ۵۰ تومان را به دوستش می‌دهد و از او می‌خواهد که نان را بخرد و به منزل آنها ببرد و تصمیم خود را برای رفتن به خوزستان به او می‌گوید و از وی می‌خواهد که تا سه روز به خانواده‌اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند و سپس آن‌ها را مطلع کند. در تهران یکی از پاسداران کمیته متوجه تصمیم او شده و با وی صحبت و سعی می‌کند او را از تصمیم خویش منصرف نماید، اما موفق نمی شود. شهید فهمیده که در عزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هر چه تلاش می کند که همراه گروه یا دسته ای که عازم خطوط مقدم جبهه هستند برود، موفق نمی شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می رود و از او می خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می کند، اما شهید فهمیده آنقدر اصرار می کند تا فرمانده را متقاعد می کند که برای یک هفته او را همراه خود به خرمشهر ببرد. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🍁 معرفی شهید 🍁 در این مدت کوتاه هر کاری که پیش می‌آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را در همه کارها نشان می دهد. در همین مدت کوتاه حضور در خرمشهر با دوستش به نام محمدرضا شمس، مجروح می شوند و آن دو را به بیمارستان منتقل می‌کنند و علی رغم مخالفت فرمانده آن گروه و با حالت مجروحیت، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر برمی‌گردد. در حین برخورد با فرمانده و پس از ممانعت وی از حضور در خط مقدم، چشمان حسین پر از اشک شده و با ناراحتی به فرمانده می‌گوید: من به شما ثابت می‌کنم که می‌توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم. او برای اثبات لیاقت خود یک بار به تنهایی به میان عراقی ها رفته و لباس و اسلحه‌ای از عراقی ها بدست می‌آورد و در هیئت یک عراقی به نیروهای خودی نزدیک می‌شود، به طوری که رزمندگان مشاهده می‌کنند که یک عراقی کوچک به طرف آنان می آید! می خواهند به او شلیک کنند که یکی از آنان می گوید، صبر کنید با پای خودش بیاید تا اسیرش کنیم. هنگامی که نزدیک می‌شود، می‌بینند حسین است که خواسته ثابت کند که می تواند با دست خالی هم با عراقی ها بجنگد و شهامت و لیاقت حضور در خط مقدم را دارد. مسئول گروه که به توانمندی و توانایی و اراده پولادین حسین برای رزم در جبهه اعتماد و اطمینان پیدا می‌کند، به او اجازه ماندن در جبهه را می‌دهد. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🍁 معرفی شهید 🍁 محمدحسین پس از ابراز شایستگی هایش در جنگ، به اتفاق دوست شهیدش محمدرضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند که در هجوم عراقی ها به خرمشهر محاصره می‌شوند. محمدرضا شمس، دوست و همسنگر حسین زخمی می‌شود و حسین باسختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می رساند و به سنگر خود برمی‌گردد و می بیند که تانک‌های عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آنها هستند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک ها حرکت می کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود. اما زخم گلوله نمی تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیری نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند و از لابه لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می آمد، خود را به تانک پیش رو می رساند و آن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می شود. افراد دشمن گمان می کنند که حمله ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، جملگی روحیه خود را می بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه حلقه محاصره شکسته می شود و نیروهای کمکی هم می‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازی می کنند. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🍁 معرفی شهید 🍁 وصیت نامه 🌱 بسم‌الله الرحمن الرحیم مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه هرکس من را طلب می‌کند می‌یابد مرا، و کسی که مرا یافت می‌شناسد مرا، و کسی که من را دوست داشت، عاشق من می‌شود و کسی که عاشق من می‌شود، من عاشق او می‌شوم و کسی که من عاشق او بشوم، او را می‌کشم و کسی که من او را بکشم، خون بهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم. هدف من از رفتن به جبهه این است که، اولاً به ندای "هل من ناصر ینصرنی" لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفه‌ای را که امام عزیزمان بارها در پیام‌ها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من می‌روم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🍁 معرفی شهید 🍁 ادامه وصیت نامه🌱 آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملت‌های زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کند او نمی‌تواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند. من به جبهه می‌روم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کرده‌ام و امیدوارم که پیروز هم بشوم. پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته‌ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی‌رود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم. و بحق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و بحق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می‌کنند پاداش عظیم می‌بخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله» ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حجاب ک داری هروقت دلت از طعنه ها گرفت سوره مطففین را باز کن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌چادر-یادگار -مادرم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری شهدا🥀 به روح مطهر لاله های بی نشان🕊🌷💔 تقاتلون قوماً عشقوا الشهادة ..} با گروهی میجنگید که عاشق شهادت هستند ..] ✍ الشهداء نوشت.....🖤 باید را مثل قاصدک کف دست #و بسپاریشان به دست باد بروند و دیگران شوند ؟!💔 شهادت را هم💔🕊🌷 ی زهراییِ بی نشان💔 # ریسه ی دلم را دخیل میبندم به ِ چشمهــــــایت و مزار بی نشانت💔 ... شاید که کند مادرمان زهرا س ، التماس ِ شهادتــــــِ زهرا گونه ام را💔.. عَجِل لِوَلیَکَ الفَرَج بَه حَقَ زِینَب مُضطَر س💔🖤 الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج)🌷🕊 آرزومه ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🌹پسرانش‌، همه‌ی زندگی‌اش بود و اینگونه شد که «زن» «زندگی»اش را داد؛ تا ما «آزادی» داشته باشیم... ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید مدافع امنیت امیر کمندی در معراج الشهدا ... شهید مدافع امنیت امیر کمندی چند شب پیش با برخورد نارنجک به سرش به شهادت رسید ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
:)💔 ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
هدایت شده از بِنْتُ الْاَحرار:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گریه‌های جانسوز مادر شهید ۸ ساله شاهچراغ 🔹پیکر مطهر شهید دانش‌آموز «علی‌اصغر لری‌گویینی» صبح امروز در میان حزن و اندوه و گریه‌های و ناله‌های جانسوز مردم کرمان تشییع شد و زنان، دختران و مادران کرمانی در حالی با پیکر بی‌جان علی صغر هشت ساله وداع می‌کردند که در این میان ناله‌های یک مادر جانسوزتر بود. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گریه‌های جانسوز مادر شهید ۸ ساله شاهچراغ 🔹پیکر مطهر شهید دانش‌آموز «علی‌اصغر لری‌گویینی» صبح امروز در میان حزن و اندوه و گریه‌های و ناله‌های جانسوز مردم کرمان تشییع شد و زنان، دختران و مادران کرمانی در حالی با پیکر بی‌جان علی صغر هشت ساله وداع می‌کردند که در این میان ناله‌های یک مادر جانسوزتر بود. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+🤍! !' خون‌بهای‌‌شهیدان‌است💔(: 🖐🏽!' ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
‍ عباس تا حالا یه نامحرم ندیده بود! اولین نامحرمے ڪه دید ، ڪه اونم درست ندید.. نامزدش بود..! دختر عموش..! به من گف میخام برم برای دختر عموم خاستگاری! گفتم دیدیش؟ گفت نه واقعا..!!! عباس خونه‌ی عمو رفت و آمد داشت دختر عمو رو ندیده بود ندیده بود برای اینڪه ببینه ڪے رو میخاد برای نامزدی! این شهید میشه بچه‌هاااا..(: شهید ینے این! ینے مراقبِ چشمه همه جا.. اولین نامحرمے ڪه دید ، نامزدش شد! دانشگر ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
پـدر بہ پشتـے تڪیـھ داد..... برگـھ ڪاغذی کفـ دستمـ گذاشتـ.....! _بلیتـ مشهـد....؟!💔 اینبـار هشتمیـن باری بود ڪھ از خوابـ پریدمـ :)😔 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
شهدایی
معرفی شهدا🍁🍁 نام ونام خانوادگی:بابک نوری هریس نام پدر:محمد محل تولد:رشت تاریخ ولادت:۲۱/۷/۱۳۷۱ تاریخ
یادمان باشد ڪہ آرامـش و امنـیّـت مان را مدیون چہ ڪسانۍ هستیـم... بۍ یـادِ شُمــا؛نتـَوان زیـست🌿 𝑠ℎ𝑎ℎ𝑖𝑑❥︎|؎بابڪ‌نوࢪ
خوب بریم برای معرفی شهید والامقام...😍 "شهید محمدکاظم توفیقی"😍✨🍃🕊👇
تاریخ و محل تولد: ۱۰/۱۱/۱۳۷۰ کازرون تاریخ و محل شهادت: ۱۶/۱۱/۱۳۹۴ شهر ریتان سوریه شهید ورزشکار محمد کاظم توفیقی در دهم بهمن ماه سال ۱۳۷۰ و در شب میلاد امام موسی کاظم (ع) ذر شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. از کودکی به ورزش علاقه فراوانی داشت و موفقیت های بسیاری در این زمینه کسب کرده بود. در سال ۱۳۸۸ در رشته موتور مقام نخست استانی را کسب کرد و در سال ۱۳۸۹ موفق به کسب مقام نخست استانی شد و قهرمان سوم مسابقات موتورکراس کشور بود. در رشته دوچرخه سواری نیز در سال ۱۳۹۱ رتبه نخست را کسب کرد. شهید محمدکاظم توفیقی در کنار فعالیت در حرفه مکانیکی موتور، به عنوان یک بسیجی برای اعزام به سوریه داوطلب و اول آذرماه ۱۳۹۴ اعزام شد.
🌸شهید ورزشکار، محمد کاظم توفیقی (پژمان) در دهم بهمن ماه سال 1370 در شب میلاد امام موسی کاظم (علیه‌السلام) در شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. 🌱 از کودکی به ورزش علاقه داشت و در این زمینه موفقیت‌های زیادی کسب کرد. 🌺 در سال 88 در رشته موتور کلاس مقام اول استانی را کسب کرد. و در سال 89 موفق شد مقام اول استانی و سوم کشوری را کسب کند. و در رشته دوچرخه سواری در سال 91 مقام اول را به خود اختصاص داد. 🌿شغل پژمان مکانیک موتور بود و به عنوان بسیجی داوطلب برای اعزام به سوریه رفت. 🌷از های ایشان میتوان چند موارد زیر را نام برد: 1⃣دلسوزی و خدمت به مردم 2⃣چله زیارت عاشورا و دعای عهد 3⃣حضور در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) 4⃣اهل نماز اول وقت بود(بر خلاف آنچه مردم درباره او قضاوت کردند) 5⃣اهل ورزش بود 🌹 🍃با سلام و صلوات و درود بی پایان به امام و شهدا و نبی انبیا ٔ علی الخصوص حضرت محمد و آل محمد (ص) و سید کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود نای نی در نینوا میماند اگر زینب نبود 🍂با عرض ادب و احترام خدمت عزیزان همیشه تو ذهنم از خدا سوال میکردم یعنی لیاقت دارم تو راهی که رضایت تو داخل اون راه هست جون بدم؟ ✨راهی که عموی عزیزم رفت.راهی که همه ی جگر گوشه ها داخلش جون دادن.میشه خدا؟؟؟؟ ❄️قربون حکمتش برم همیشه میگفتم چرا من زمان امام حسین ع نبودم که در رکاب اربابم حسین جون بدم ؟ 🌱ولی الان جوابم گرفتم .شاید خدا دوست داشته که تو این دوره باشم و محافظت (کنم)از حرم خانم حضرت زینب(س) ناموس اربابم. 🌷و امروز نامحرمان بی ناموس و پست، خیال دست
تاریخ و محل تولد: ۱۰/۱۱/۱۳۷۰ کازرون تاریخ و محل شهادت: ۱۶/۱۱/۱۳۹۴ شهر ریتان سوریه شهید ورزشکار محمد کاظم توفیقی در دهم بهمن ماه سال ۱۳۷۰ و در شب میلاد امام موسی کاظم (ع) ذر شهرستان کازرون استان فارس متولد شد. از کودکی به ورزش علاقه فراوانی داشت و موفقیت های بسیاری در این زمینه کسب کرده بود. در سال ۱۳۸۸ در رشته موتور مقام نخست استانی را کسب کرد و در سال ۱۳۸۹ موفق به کسب مقام نخست استانی شد و قهرمان سوم مسابقات موتورکراس کشور بود. در رشته دوچرخه سواری نیز در سال ۱۳۹۱ رتبه نخست را کسب کرد. شهید محمدکاظم توفیقی در کنار فعالیت در حرفه مکانیکی موتور، به عنوان یک بسیجی برای اعزام به سوریه داوطلب و اول آذرماه ۱۳۹۴ اعزام شد.
خاطرات شهید از زبان همسرش: - نخستین شرط همسرم برای ازدواج، پیروی و تابعیت از ولایت بود و معتقد بود که هر زمان و در هر نقطه ای از جهان اگر جنگی به اسم شیعه باشد و رهبرم اذن جنگ بدهد، تحت هر شرایطی برای جنگ شرکت خواهم کرد. هدف زندگی من قرب الهی هست و تنها برای رضای خداوند گام بر می‌ دارم و می‌ خواهم بانوی خانه ‌ام آنقدر زهرایی باشد که برای رسیدن به اهدافم من را همراهی کند. - عموی همسرم، «شهید عبدالرسول توفیقی» شهید هشت سال دفاع مقدس بود و او به عموی شهیدش بسیار علاقه داشت. به همین خاطر پس از برگزاری مراسم عقد، سریع به بهشت زهرا رفتیم؛ چرا که همسرم دوست داشت در گلزار شهدا، شادی مان را با شهدا تقسیم کنیم. همسرم احترام زیادی برای شهدا و به ویژه عموی شهیدش قائل بود. هر چند که در زمان شهادت عمویش هنوز به دنیا نیامده بود؛ اما ارادت زیادی به عمویش داشت. یکی از برنامه های هفتگی ما زیارت قبور شهدا بود. وقت هایی که بر سر مزار عمویش می‌رفتیم، باید دقایقی از همسرم جدا می‌شدم تا با عموی شهیدش تنها صحبت کند. وقتی از او می‌پرسیدم با عمویت چه می‌گویی؟ می‌گفت: این رازی است بین خودم و عمویم که در آینده متوجه خواهی شد. او عشق شهادت در سر داشت و همیشه گله مند بود که چرا در جنگ هشت سال دفاع مقدس نبوده تا در کنار رزمندگان بجنگد.
همسرم با وجود سن کم اهل نماز جمعه و نماز شب بود و تا جایی که امکان داشت نمازهایش را به صورت جماعت می خواند. خیلی از سحرها من با صدای نماز شب او از خواب بیدار می شدم. همه ویژگی هایش منحصر به فرد بود و در هر شرایطی صداقت در کارهایش داشت. رضایت خداوند را سرلوحه تمام کارهایش قرار داده بود. - او آنقدر شور شهادت را در سر داشت که همیشه به من می‌گفت: دوست دارم دیِنی که به گردن دارم را ادا کنم. زمانی هم که در سوریه بود و با من تماس می‌گرفت می‌گفت: اگر اتفاقی برای من افتاد مبادا گله و شکایت کنی و ناراضی باشی و اینکه بگویی: کاش مانع او شده بودم. دوست ندارم اجری که می‌ بری را با این کلمات ضایع کنی. سعی کن توکلت به خدا و ائمه اطهار (ع) باشد. اما با همه این حرف‌ ها شهادت او برای من خیلی سخت بود. ما چهار سال با هم زندگی کرده بودیم، روزهای شیرینی را با هم بودیم و سختی‌ های بسیاری را پشت سر گذاشته بودیم و در یک آرامش نسبی بودیم و این اتفاق یک تنهایی و دلتنگی شدیدی برای من به وجود آورد. طوری که با وجود تمام سفارش ‌هایی که به من کرده بود و با توکل به خدا و توسلی که به ائمه (ع) و شهدا پیدا کرده بودم، از خودش خواستم که حالا که رفته و به آرزویش رسیده به من کمک کند که بتوانم دلتنگی‌ هایم را در خودم آرام کنم و نخواهم‌ گریه کنم و یا زبانم حتی یک بار به گله و شکایت باز شود، و خواسته‌ام مانند یک معجزه برآورده شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ وقتی یاد گرفت بنویسد بابا، دیگر بابا کنارش نبود.... 🔹‌ دلتنگی‌های دختر شهید امنیت پرویز کرم پور وقتی معلم از بابا صحبت می‌کند. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
🔴 برای آرمان... 🔹امشب تصویری از محل شهادت شهید آرمان علی‌وردی ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]