eitaa logo
شهدایی
358 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار مرتضی آقایی دهنوی فرمانده ۱۱ اردیبهشت شهید مرتضی آقایی دهنوی،يكم خرداد 1342، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش علی، و مادرش مريم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند و دیپلم سال1362 ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. يازدهم ارديبهشت 1365، با سمت فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر8 نجف اشرف در جاده فاو عراق- اروندرود بر اثر اصابت گلوله شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای دهنو واقع است. شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 | 🔸موقع دفاع مقدس ما شهیدان زیادی دادیم بین همه‌ی شهیدان مردی که داریم مـا ☺️ 💡توی این قسمت رهبران سیزده ساله میخوایم یڪ شهیدهِ رو معرفی کنیم ، شهیدی از جنس یڪ دختـر ‼️ 🧕 ✅ دختری که ثابت کرد یک دختر هم میتونه مثل یک مرد پای آرمان های انقلاب و امامش بمونه 😎🇮🇷 🔹این کلیپو از دست نده میخواد یڪ شهید از جنس یڪ دختر معرفی کنه 😍😉 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
🔴باید جایگاه والای سپهبد شهید قاسم سلیمانی را برای همگان ترسیم کنیم ✍نادر طالب‌زاده در آخرین گفت‌وگوی خود در تاریخ ۱۳ دی ۱۴۰۰ با میزان، پیرامون جشنواره مردمی فیلم عمار:اگر امروز شاهد چالش‌های اقتصادی و برخی فساد‌ها هستیم به خاطر این است که آرمان‌های اصلی و اولیه انقلاب اسلامی را به فراموشی سپرده‌ایم. من معتقد هستم که باید حقایق را مستند بیان کرد به عنوان مثال من در یکی از برنامه‌های خودم از چندین نفر از درجه داران آمریکایی برای حضور در برنامه دعوت کردم اما برخی افراد از حضور آنان در ایران جلوگیری کردند، اما من معتقد هستم که باید ابعاد و شخصیت سپهبد شهید قاسم سلیمانی را از زبان دشمنان بیان کرد تا بتوان جایگاه این شخصیت بزرگ را برای همگان به خوبی ترسیم کرد. یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
🕊🌺 محمد مهربان، ، آرام و بود. 9 ساله بود كه در كلاس قرآن ثبت‌نام كرد. مادر دوستش را ديدم گفت خيالت راحت با پسرم قرآن مي‌آموزند. خيلي خلاق، بي‌باك، پرجنب و جوش و نترس بود. كنجكاوي محمد در وسايل برقي و هوش و استعدادش قابل توجه بود. يك راديوي كوچك درست كرده بود و موجش را انداخته بود روي راديو. عاشوراي 93 نذري پخته بودند و برايمان آورده بود. گفت مادر مرا و حلال كن😔. شايد سال آخر نذري باشد!✋ ...💔 ۱تیرماه۹۴ 💠 حدیث 📢 🌸قال رســـــول الله صلی الله علیه و آله : الشّهید لایجد الم القتل الّا کما یجد احدکم مسّ القرصه. 🌸پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : شهید درد کشته شدن را احساس نمی کند، مگر در حدّی که یکی از شما پوست دست خود را بین دو انگشت فشار دهد. کنز المعال، ج4، ص398، حدیث11103 شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
امام على عليه السلام: براى پدر و آموزگارت از جاى خود برخيز ، هر چند فرمان روا باشى قُم عَن مَجلِسِكَ لِأَبيكَ ومُعَلِّمِكَ وإن كُنتَ أميرا غرر الحكم حدیث2341 اندیشه ام از تو سبز و آباد شده از جهل و غم این فکرم آزاد شده در مکتب پاک و شاد استاد ببین غم رفته زجانم و دلم شاد شده 💐 روز معلم و استاد مبارک باد💐 شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باید به خودمان بقبولانیم که دراین.... یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
🚶‍♂💔 ای شهدا میشه تفحصم کنید ؟💔 غرق شده ام در میدان مین دنیا پیش از همه درخودم💔 از هرچه دم زدیم انها دیدند یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توام می تونی شهید بشی😍 اللہم رزقنا شہادٺ فےسبیلڪ✨ یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدایی
••📚🔗 [ #داستان] قسمت چهاردهم 🏴 هول شده سرم و زیر انداختم و با صدایی که سعی میکردم نلرزه گفتم:( اوو
••📚🔗 [ ] قسمت پانزدهم 🏴 نگاهش سخت شده بود نگاهش پر از غصه شده بود نگاهش نگران شده بود نگاهش شرمگین و سرافکنده شده بود اصلا نگاهش یه کتاب حرف نانوشته شده بود خبر داشت ...😔 با چشماش داشت باهام حرف میزد سرخ شدم داغی گونه هام و ب خوبی حس میکردم سر به زیر انداختم 🤦🏻‍♂ سید با صدایی خشدار گفت حرف بزن عباس چه کردی تو این مدت با خودت؟ با چه رویی واسش میگفتم قطعا حسام بهش گفته بود و من ...حرفی نداشتم واسه گفتن...😞 صداشو بالاتر برد و گفت عباس چیکار کردی که سرت و بالا نمیاری؟؟؟ شروع کردم گفتن هر چی جلو تر میرفتم حال سید حیدر بدتر میشد🤕 به اواخرش ک رسیدم سید میکوبید روی پاش و خودم زار میزدم... با دیدن بازخورد های آقا امیرحیدر تازه میفهمیدم چه گندی زدم با جلز و ولز های ایشون تازه داشتم ب خودم میومدم سیاه کرده بودم .... خراب کرده بودم .... من خیلی خطا رفته بودم....اون شب .... یه شب عجیب غریب بود 🌙 سید امیرحیدر و هیچ وقت این شکلی ندیده بودم اینقدر عصبی بود که بعد از تموم شدن داستان سیاهم یه سیلی خوابوند تو گوشم... و اون سیلی انگار فیوز های مغزم و دوباره وصل کرد ...🔥 تا صبح سید باهام حرف میزد گریه کردیم باهم تو سر خودمون زدیم من از پشیمونی سید از شرمندگی مدام خودش و ملامت میکرد ک نباید این همه وقت بی خبر میشد از من ....☹️
شهدایی
••📚🔗 [ #داستان] قسمت پانزدهم 🏴 نگاهش سخت شده بود نگاهش پر از غصه شده بود نگاهش نگران شده بود نگاهش
••📚🔗 [ ] قسمت شانزدهم 🏴 صدای اذان صبح ک اومد سید اشکاشو پاک کرد زد رو شونم و گفت تهش با خودت داداشم حواست به دل مولا نبود حواستو جمع کن به دل مولا💔 رفتم سراغ گوشی ۱۰۰ تا پیام داده بود 📲 تلخ خندی زدم ...من، سید و داشتم و بیدار شده بودم از خواب غفلت ولی اون.... شروع کردموبه تایپ کردن خیلی مطمئن بودم نسبت به تصمیمم میدونستم بهترین تصمیم همینه! و عاقلانه ترینش🌡 یه پیام بلند بالا نوشتم ⌨ "سلام خانم ... بلد نیستم مقدمه چینی کنم و اصلا مقدمه چینی برای یه همچین بحثی مناسب هم نیست ما یه رابطه بسیار غلطی رو شروع کردیم و تا جاهای خیلی اشتباهیَم جلو رفتیم هردو فراموش کردیم که خدا میبینه و قبح این گناه سنگین واسمون ریخت خدا هردوی ما رو ببخشه‌‌‌‌....من و شما اصلا بهم نمیخوریم و رابطه اشتباهی هم که داشتیم بر مبنای احساسات زود گذر و گناه بود هرچه قدر زودتر جلوی ضرر رو بگیریم سود هست...خداروشکر میکنم که به واسطه یکی از بنده های خیلی خوب خدا چشمام باز شد و مجددا تونستم خودم رو از این غرقاب بکشم بیرون... هیچ پسری ارزش نداره که شما زیبایی هاتون رو براش به اشتراک بگذارین مگر اینکه محرمتون باشه... موفق باشید. یاعلی." و با یه نفس عمیق سند کردم و بعد خودش و شماره اش و از دفتر تلفن گوشیم و تمام اپ هام بلک کردم 🕹 و با حس خوبی که گرفته بودم قامت به نماز بستم بعد از نماز کلی گریه کردم ...دعای عهد خوندم و از امام زمان علیه السلام کلی عذرخواهی کردم خیلی پشیمون بودم ...🥺 نفهمیدم کی خوابم برد...