eitaa logo
شهدایی
358 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.4هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
『کربلا نرفته😓』 میگن اولین باری که میری کربلا چشمات اینطور میبینه ... 😭🙂 اللهم الرقنا حرم ... 🤚🕊🥀 ♥
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من همونم که تولیست زائرا اسمش نیست ...💔 عاشق شیش گوشه حرم منم .... شهدایی [@Martyrs16]
💞معرفی شهید💞 💚به روایت همسر: من از همان ابتدا و زمان آشنایی با هدف و خواسته آقاجواد آشنا بودم همه ما برایمان جا افتاده بود که در کنار علاقه ای که به خانواده اش، من و  بچه ها دارد ادای تکلیفش را مهمتر می داند.  برایمان جا افتاده بود که آقا جواد خانواده اش را دوست دارد اما تکلیف را مهمتر از خانواده می دانست ما هم هرگز مانع رفتن ایشان به ماموریت نمی شدیم. ✅ در جواب اینکه چرا اصرار بر رفتن به سوریه دارد به همه می گفت اگر به سوریه نرویم باید در ایران با دشمن رو به رو شویم. آیا شما دوست دارید دشمن وارد تهران بشود و خانه و زندگی ما را ویران کند؟ پس بهتر این است که در سوریه با دشمن رو به رو شویم و او را عقب بزنیم. بازگشت پرستو🕊🦋🕊 بعد از گذشت 4 سال، خبر پیدا شدن پیکر مطهر یکی از فرماندهان مقاومت در سوریه منتشر شده است. شهید جواد الله کرم که سال 95 خبر شهادتش در عین ناباوری حماسه عظیم او را تا ابد ماندگار کرد. پیکر مطهر این فرمانده شهید در کربلای خان‌طومان در جریان تفحص پیکر شهدا کشف شده و هویت او از طریق آزمایش DNA شناسایی شدو پیکر این فرمانده شهید به آغوش وطن وخانواده بازگردانده شد.💥🌺🍃🕊 🌷یادشهداباصلوات 🌷 🌷🕊 ولادت:۱۳۶۰/۲/۴🌱 شهادت:۱۳۹۵/۲/۱۹🌸 محل شهادت:خان طومان سوریه✨ آرامگاه:بهشت زهرای تهران،قطعه۵۰🍃 شهدایی [@Martyrs16]
7.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتم:تو که برادرت شهید شده، چرا اردوی راهیان نور نمیای؟! گفت:میترسم هرجا که قدم بزارم،پیکر برادر شهیدم زیر قدمم باشه💔🥀 +شلمچه شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشستم بالای سر محمدحسین. قبر را عین حسینیه درست کرده بودند. دور تا دور پارچه سبز و کتیبه زده بودند. بالشتی گذاشتند برای زیر سرش، گفتند: خاک مقتل سیصد شهیده. بند کفن را باز کردند. تا صورت محمدحسین روی آن بالشت قرار گرفت از چشمش جوی خون راه افتاد. خونی که ادامه داشت، می‌ریخت روی بالشت خاکی زیر سرش. صدایش در سرم پیچید: مامان! چقدر خوبه آدم با روی خونی اربابش رو ملاقات کنه. حاج محمود خواند: شب جمعه است ما رو ببر کربلا..!❤️🥺 🕊 شهدایی [@Martyrs16]
📝خاڪریز خاطرات ۳ ماهی یکبار بچه های مدرسه جبل عامل رو جمع می کرد می رفتند و زباله های شهر رو جمع آوری می کردند،می گفت: با این کار هم شهر تمیز میشه هم غرور بچه ها می ریزه...😉👌 شهدایی [@Martyrs16]
🌹 🌹 نیمه شب, همه خواب بودند. صدایی شنیدم. سید باقر بود. روضه اباعبدالله می خواند. خوابم برد.یکی دو ساعت بعد دوباره از خواب پریدم. هنوز حسین حسین می گفت و اشک می ریخت! گفتم سید بس است, بخواب. گفت:الان وقت خواب نیست, ما باید برای عملیات اماده شویم, بایدبا یاد حسین روحیه خودمان را بسازیم! شهدایی [@Martyrs16]
خيره شده بود به آسمان. حسابی رفته بود توی لاک خودش. بهش گفتم: « چی شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه،گفت: «بالاخره نفهميدم ارباً اربا يعنی چی؟ ميگن آدم مثل گوشت کوبيده ميشه... يا بايد بعد از عمليات کربلای 5 برم کتاب بخونم يا همين جا توی خط مقدم بهش برسم »... 🌷🌷🌷 توی بهشت زهرا که می خواستند دفنش کنن، ديدمش جواب سوالش رو گرفته بود. با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش، ارباً اربا شده بود. مثل مولايش حسين عليه السلام... 🌷خاطره ای از همرزم شهيد دکتر سيد محمد شکری🌷 ‌ شهدایی [@Martyrs16]
🌱 خدایا! می‏خواهم فقیری بی‌‏ نیاز باشم، که جاذبه ‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند. 🌷 شهدایی [@Martyrs16]