حمید آقا از غیبت بیزار بود و اگر درمجلسی غیبت می شد سعی می کرد مجلس را ترک کند. همیشه به من می گفت: «دلم می خواهد در منزل ما غیبت نباشد تا خدا و ائمه اطهار به خانه و زندگی ما جور دیگری نگاه کنند.»
بسیار مهربان و مودب بود و رفتارش با فامیل و همسایه زبانزد بود.
بی اندازه صبور بود و ذکر لبش «و کفی بالله ناصرا» بود چنانچه در انتهای وصیت نامه خود نیز این ذکر را نوشت تا همه ما در فراغ او صبوری پیشه کنیم.
به نظافت و پاکیزگی بسیار مقید بود. دوستانش تعریف می کردند در منطقه باوجود کمبود آب، هرروز صبح محاسن و موهایش رو مرتب می کرد و می گفت مومن باید همیشه مرتب باشد تا هر کس مذهبی ها را دید بداند ما هم مرتب و شیک هستیم.
هیچ وقت در این سه سال ندیدم حمید پایش را جلوی پدر و مادر خودش و من دراز کند یا با صدای بلند جلوی شان صحبت کند. خیلی به این جمله لقمان عمل می کرد که هر جا می روید چشم، زبان و شکم نگه دارید و به یاد ندارم جایی رفته باشد و این ها را رعایت نکرده باشد.
انتخاب عکس شهادت
همسر شهید که سیره حضرت زینب (س) را در زندگی خود پیاده می کند بابیان اینکه شهادت آخر مسیر زندگی او خواهد بود گفت: یک روز حمید به من گفت بیا باهم عکس های مناسب برای شهادت را انتخاب کنیم و انتخاب کردیم. بعد از اعلام خبر شهادت من به سراغ فایل عکس های انتخابی رفته و عکس ها را به خانواده دادم.
هیچ کس باور نمی کرد که ما تا این اندازه برای شهادت خود را آماده کرده بودیم.حمید عاشق شهادت بود و همیشه از خدا شهادت درراهش را آرزو می کرد.
ادامه دارد...
●یادشهداباذکرصلوات
●کانال شهدایی
●الهم عجل الولیک الفرج
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
معرفی شهدا🍁🍁
یکی از تفریح های ما این بود که پنجشنبه ها به مزار دوست و هم رزم شهیدش شهید حسین پور برویم، شهیدی که چندی پیش در سردشت به شهادت رسید. حمید هرگاه به مزار شهید می رسید با حسرت می گفت تو رفتی و من ماندم. دعا کن من هم شهید شوم…
اردیبهشت ماه 94 برای رفتن به سوریه داوطلب شد اما چندین بار این اعزام به تعویق افتاد تا اینکه در آبان ماه به هدف خود رسید.
و حالا همسرم به آرزویش رسیده است.
یادت باشه یادم هست
ساعات آخر ٍ بدرقه، همسرم گفت «دوری از تو برایم سخت است، من آنجا در کنار دوستانم و پشت تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟». یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست…»
این طرح را پسندید و با خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت «یادت باشه، یادت باشه» و من هم با لبخند درحالی که اشک می ریختم و آخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک می کردم پاسخ می دادم «یادم هس ت …یادم هس ت …»
و حمیدم رفت…
ادامه دارد...
●یادشهدا باذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]•°♡>>
معرفی شهدا🍁🍁
سخت تر از سخت
دیدار بعدی ما در معراج شهدای قزوین، سخت تر از سخت بود… در تمام لحظات قبل از این دیدار به خودم می گفتم چیزی نشده، رفتن حمید دروغ است، حمیدم که سه روز پیش با او تلفنی صحبت کردم، اتفاقی برای او نیفتاده است.
بعد از نوشتن، آن را به من داد و سخت ترین کار ممکن را از من خواست. گفت بخوان… با گریه خواندم. گفت نه بار دیگر بخوان، باید قوی و باشهامت و پر از صلابت به مانند همسران شهدا آن را بخوانی…تمرین کن تا هنگام شهادت بتوانی آن را راحت برای همه بخوانی…
حتی وقتی از پله های معراج بالا رفتم و پیکرش را دیدم با خود می گفتم الآن دست می زنم و می بینم که تمام این لحظات که عمری بر من گذشت خواب است؛ اما وقتی دیدم و لمسش کردم بدن و صورت سردش را یاد افتادم که همیشه دست های سردش را به من می داد و می گفت فرزانه جان با دست هایت گرمم کن؛ و من در آن لحظه تصمیم گرفتم با دست هایم گرمش کنم.
به یاد گریه شب آخر افتادم که حمید به من گفت «فرزانه دلم را لرزاندی اما ایمانم را نمی توانی بلرزانی». برای همین سرم را کنار صورتش بردم و گفتم مرا ببخش که در شب آخر دلت را لرزاندم…
پیکرش را می بوسیدم و با گریه می گفتم دوستت دارم عزیزم؛ یادت هست همیشه وقتی از مأموریت به خانه برمی گشتی برای من گل می خریدی، حالا ازاین پس من باید برای تو گل بیاورم.
هنگام خاک سپاری خاک مزارش را می بوسیدم و می گفتم ای خاک تا ابد همسرم را از طرف من ببوس.
پایان.
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
معرفی کتاب شهدایی🍁🍁
--یادت باشد...❤️💔
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
--💔
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
35.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه ای #به_خط_گریه
پیدا شدن و برگشتن پیکر شهید#حمید_سیاهکالی_مرادی به وطن ......
--💔
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
34.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطراتشهیدحمیدسیاهکالیاززبانهمسر #پارت_دوم
پیشنهادینوالقلم
--💔
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
زیاد سینه میزد تا جایی که احساس میکردم بدنش توان اینهمه سینه زدن رو نداره . . .
بهش گفتم : خودتو کمتر اذیت کن !
گفت: این سینه هیچوقت نمیسوزه ...
وقتی پیکرش رو آوردن، همهجاش ترکش خورده بود به جز سینش..!
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
<<♡•°[@Martyrs16]°•♡>>
اگہ میخوای ببینی یه آدمی بہ درد
رفاقت میخوره یا نہ،ببین نمازش
چطوریہ؟آدمی که خودش از
خدا دریغ کنہ و قیدِ خدارو بزنه،
چطوری میتونہ واسه تو رفیقِ خوبی باشه؟
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→@Martyrs16
اگہ میخوای ببینی یه آدمی بہ درد
رفاقت میخوره یا نہ،ببین نمازش
چطوریہ؟آدمی که خودش از
خدا دریغ کنہ و قیدِ خدارو بزنه،
چطوری میتونہ واسه تو رفیقِ خوبی باشه؟
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→@Martyrs16