eitaa logo
مشق عشق
230 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
40 فایل
" کانون فرهنگی هنری مشق عشق " ارتباط با مدیر کانال و ثبت نام کتابخوانی👇 @rahgozar3
مشاهده در ایتا
دانلود
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ببینید یک آلودگی چطور می‌تواند انسان را زمین بزند!! 🔸 https://btid.org/fa 📎 📎 📎 🇮🇷 @MashgE
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 قابل توجه افراد جو گیر مدافع حقوق شهروندان اسرائیل! رئیس جمهور اسرائیل: هیچ شهروند بی گناهی در نوار غزه وجود ندارد و ما طبق قوانین بین الملل برای دفاع از سرزمین خود در حال حمله به فلسطینی ها هستیم. آنها اگر با حماس مشکل داشتند تا الان با آنها مقابله کرده بودند. 👈 شهروند بی‌گناه؟ تاکنون فقط حدود ۷۰۰ کودک شهید شده‌اند 🇮🇷 @MashgE
اولین سال جنگ بود که چند تایی از بچه های گروه اندرزگو به سمت یکی از ارتفاعات شمال منطقه گیلان غرب رفته بودند. آن زمان پاسگاه مرزی دست نیروهای بعثی بود و با خیال راحت در جاده ها رفت و آمد می کردند. بچه ها به بالای تپه ای که مشرف به مرز بود، رسیدند. ابراهیم مثل همیشه کتاب دعایش را باز کرد و با نوای زیارت عاشورای او همه بچه ها دم گرفتند و صدای زمزمه شان در فضا پیچید. بچه ها با نگاهی حسرت آلود به مناطق اشغالی نگاه می کردند، یکی از آنها رو به ابراهیم کرد و گفت: چطور این بعثی ها باید به راحتی آنجا تردد کنند و ما... یعنی می شود یک روزی برسد که مردم ما هم از روی این جاده ها به خانه ها و شهرهای خودشان بروند. ابراهیم که این حرف ها را شنید، گفت: «این حرفا چیه که میزنی، یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا.». آن مرز جایی نبود جز مرز خسروی و حالا سال ها از آن روزها گذشته بود که بعضی از باقی مانده بچه های آن روز به اتفاق هم به سمت کربلا حرکت می کردند که در پیاده روی اربعین شرکت کنند. یاد همان حرف های ابراهیم افتادند که می گفت: یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا. 📝نقل از کتاب سلام بر ابراهیم 📣ان شاءالله زیارت کربلا و عتبات قسمت همه آرزومندان بشه به حق شهدا، یادتون نره😉 هنوزم وقت هست کتاب ارزشمند سلام بر ابراهیم رو بخونید و به مسابقه برسید👐 @MashgE
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹بگو: بدون شك، پروردگارم براى هر كس از بندگانش كه بخواهد روزى را گشايش مى دهد، و يا براى او تنگ مى گرداند و هر چه را انفاق كرديد پس او جايگزين مى كند و او بهترين روزى دهندگان است./سبا ۳۹ 🌐 کانال مشق عشق 🆔 @MashgE
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پزشک در غزه در حال مداوای بیماران است وناگهان متوجه حضور همسرش و فرزندش میشود کودکِ دیگرش را آورده اند در اتاق کناری است کودک شهید شده... اللهم عجل لولیک الفرج 😭😭 🇮🇷 @MashgE
❓در مورد ابر هوش مصنوعی آمریکا چی میدونی؟ 🇺🇸 قضیه مربوط میشه به آژانس امنیت ملی آمریکا NATIONAL SECURITY AGRNCY 👂این سازمان اطلاعاتی مسئول شنود، ضبط، تحلیل ، جاسوسی و کارهای سری دیگه از تمامی دستگاه های جهانی هست که به اینترنت متصل باشند 🚨 کدوم کشور هستی؟ چند سالته؟ از چه دستگاهی استفاده میکنی؟ چه پیام‌رسانی داری؟ حتی چه قفلی روی گوشی داری؟ مهم نیست 🔺این سازمان به همشون دسترسی داره ➕ یکم تخصصی تر بگم: این سازمان یه ابر هوش مصنوعی داره که بر بستر پردازش کوانتومی تمامی اطلاعات کاربران رو روزانه جمع آوری و پردازش می‌کنه 😉 در واقع این سازمان شما رو از مادر و پدرتون بهتر می‌شناسه ⬅️ گفته شده مزارع کامپیوتری و هوش مصنوعی دولت آمریکا به اندازه نصف مساحت تهران هست و برای تامین برقش پالایشگاه و نیروگاه مستقل ایجاد کرده و قوی ترین هکرها، مهندسین داده، توسعه دهنده هوش مصنوعی و ... اونجا جمع هستن 😅 و البته تمام ابهت این ، یه دفعه میبینی با یه حمله هکری مثل گروه بلعیده میشه و اطلاعاتشون میوفته دست ما 🇮🇷 🤳 اینجا مشق عشق 🆔 @Mashge
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖حجت الاسلام راجی جمله جالبی در مورد آقا میگه که: 🔺«کاش آقا رهبر نمی‌شد، [اون وقت امروز] به عنوان بزرگترین اندیشمند قرن هر روز توی یکی از این دانشگاه های بزرگ دنیا کرسی تدریس براش میگذاشتن. قدرت علمی و جامعیت آقا پشت سر رهبری شون پنهان شده» ➕باید به همین جمله برای امام (ره) استناد کرد. مطلبی (تلقین افکار منفی و مثبت) که امروز در دانشگاه ها و از زبان اساتید بزرگ دنیا مطرح میشه و کتاب ها براش نوشته میشه، دهه ها قبل از زبان اندیشمند بزرگ آیت الله خمینی بیان شده 🚨اما صد حیف که جامعیت و علم این دو امام انقلاب پشت جایگاه رهبری اونها پنهان شده 🌐 کانال مشق عشق 🆔 @MashgE
مشق عشق
➖حجت الاسلام راجی جمله جالبی در مورد آقا میگه که: 🔺«کاش آقا رهبر نمی‌شد، [اون وقت امروز] به عنوان ب
جیم کوییک نویسنده کتاب بی حد و مرز: «دستیابی به هر چیزی، وقتی اعتقاد نداشته باشید شدنی است، مشکل خواهد بود.» ➕ قرن ۲۰ میلادی آیت‌الله خمینی: «اگر خیال کنید که نمی‌توانید بدانید که نخواهید توانست. به خودتان تزریق کنید که می‌توانید و بدانید که خواهید توانست.» ➕ قرن ۱۹ میلادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️کلیپ دیدنی سرآشپز بوراک برای فلسطین 🔹بوراک ازدمیر سرآشپز معروف بین‌المللی کلیپی در اینستاگرام خود منتشر کرد که در آن غذایی به رنگ پرچم فلسطین درست می‌کند. 🇮🇷 @MashgE
🔹 مرد فقیری از خدا سوال کرد: ▫️ چرا من اینقدر هستم؟! 🔹 خدا پاسخ داد: چون یاد ▫️ نگرفته ای که کنی! 🔹 مرد گفت: ▫️ من چیزی ندارم که ببخشم 🔹 خدا پاسخ داد: ▫️ هایت کم نیست! 🌿 یک ، که می توانی بر آن داشته باشی! 🌿 یک ، که می توانی با آن از دیگران کنی و حرف خوب بزنی! 🌿 یک ، که می توانی به روی دیگران بگشایی! 🌿 و که می توانی با آنها به دیگران با نگاه کنی 👌 است... 🇮🇷 @MashgE
10.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این مرد دست فلسطینی ها رو پر کرد 🔰 هر جا می رفتند با یک شخص تکراری به نام قاسم سلیمانی مواجه می‌ شدند. 🇮🇷 @MashgE
مشق عشق
🚨 از #مسابقه_بزرگ کتابخوانی چیزی شنیدی؟ 🎊 هر ماه ده تا جایزه به ده نفر 💳 هر نفر ۲۰۰/۰۰۰ تومان 📚معرف
نزدیک صبح جمعه بود. ابراهیم با لباس های خون آلود به خانه آمد! خیلی آهسته لباس هایش را عوض کرد. بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من می رم طبقه بالا بخوابم. نزدیک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. کسی بدون وقفه به در می کوبید! مادر ما رفت و در را باز کرد. زن همسایه بود. بعد از سلام با عصبانیت گفت: این ابراهیم شما مگه همسن پسر منه؟! دیشب پسرم رو با موتور برده بیرون، بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! بعد ادامه داد: ببین خانم، من پسرم رو بردم بهترین دبیرستان. نمی خوام با آدم هائی مثل پسر شما رفت و آمد کنه! مادر ما از همه جا بی خبر بود. خیلی ناراحت شد. معذرت خواهی کرد و با تعجب گفت: من نمی دانم شما چی می گی! ولی چشم، به ابراهیم می گم، شما ببخشید و… من داشتم حرف های او را گوش می کردم. دویدم طبقه بالا! ابراهیم را از خواب بیدار کردم و گفتم: داداش چیکار کردی؟! ابراهیم پرسید: چطور مگه، چی شده؟! پرسیدم: تصادف کردید؟ یکدفعه بلند شد و با تعجب پرسید: تصادف؟! چی می گی؟ گفتم: مگه نشنیدی، دم در مامان ممد بود. داد و بیداد می کرد و… ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: خُب، خدا را شکر، چیز مهمی نیست! عصر همان روز، مادر و پدر محمد با دسته گل و یک جعبه شیرینی به دیدن ابراهیم آمدند. زن همسایه مرتب معذرت خواهی می کرد. مادر ما هم با تعجب می گفت: حاج خانوم، نه به حرف های صبح شما، نه به کار حالای شما! او هم مرتب می گفت: به خدا از خجالت نمی دونم چی بگم، محمد همه ی ماجرا را برای ما تعریف کرد. محمد گفت: اگر آقا ابراهیم نمی رسید، معلوم نبود چی به سرش می آمد. بچه های محل هم برای اینکه ما ناراحت نباشیم گفته بودند: ابراهیم و محمد با هم بودند و تصادف کردند! حاج خانوم، من از اینکه زود قضاوت کردم خیلی ناراحتم، تو رو خدا منو ببخشید. به پدر محمد هم گفتم که خیلی زشته، آقا ابراهیم چند ماهه که مجروح شده و هنوز پای ایشون خوب نشده ولی ما به ملاقاتشون نرفتیم، برای همین مزاحم شدیم. مادر پرسید: من نمی فهمم، مگر برای محمد شما چه اتفاقی افتاده؟! آن خانم ادامه داد: نیمه های شبِ جمعه بچه های بسیج مسجد، مشغول ایست و بازرسی بودند. محمد وسط خیابان همراه دیگر بچه ها بود. یکدفعه دستش روی ماشه رفته و به اشتباه، گلوله از اسلحه اش خارج و به پای خودش اصابت می کنه. او با پای مجروح وسط خیابان افتاده بود و خون زیادی از پایش می رفت. آقا ابراهیم همان موقع با موتور از راه می رسد. سریع به سراغ محمد رفته و با کمک یکی دیگر از رفقا زخم پای محمد را می بندد. بعد او را به بیمارستان می رساند. صحبت زن همسایه تمام شد. برگشتم و ابراهیم را نگاه کردم. با آرامش خاصی کنار اتاق نشسته بود. او خوب می دانست کسی که برای کاری انجام داده، نباید به حرف های مردم توجهی داشته باشد. 📝به نقل از عباس هادی در کتاب سلام بر ابراهیم آیدی ثبت نام در 👈 @rahgozar3 @MashgE