باسلام عرض تسلیت ایام پایانی ماه صفر به اطلاع عزیزان میرسانیم مراسم عزاداری تاشام شهادت حضرت رضا علیه السلام شنبه شب ادامه خواهد داشت لذا از همه دوستداران اهل البیت علیهم السلام دعوت میشود در این مراسم معنوی شرکت فرمایند التماس دعا
داستانی بسیااار زیبا ،کوتاه و واقعی از پیاده روی اربعین در کربلا😍
حتما بخوانید 👇
رنج،سختی،گرما،مریضی،ازدحام و...
آخر مگر میشود در مسیری که زینب با اشک و ناله پای نهاده است؛چیزی جز محنت و مشقت دید؟؟
اصلا این سفر با غم و رنج آمیخته شده است و این سفر سوغاتی بیشتر از پاهای تاول خورده و بدنهای گرمازده ندارد. باهمهی اینها هرگاه میخواهم حرفی بزنم شرم میکنم،نمیتوانم لب بگشایم.مگر میخواهم فردای قیامت جلوی حضرت زینب(س) سرافکنده شوم؟!
از چه حرف بزنم،وقتی تمام ایرانیها و عراقیها از ذرهای کمک به ما دریغ نمیکردند و تمام هستی خود را در این راه میگذاشتند.تا دهانت خشک میشد، دخترهای کوچک عراقی با دستان کوچک آفتاب سوختهشان لیوان آبی به دستمان میدادند و با همان لهجهی عراقی میگفتند:(ماء بارد،ماء بارد)
آخ که میروم و دیگر این صداها و صحنهها را نمیبینم.
احترام و تکریمی که در این سفر برای ما و تمام زائرین دیگر بود، برای هیچ کداممان در هيچ جای دنیا نبوده و نیست.اما نمیدانم رازش چیست،باهمهی اینها خیلی سخت گذشت.سخت اما شیرین، سخت اما باارزش،سخت اما دلچسب.
اما بمیرم برای آن بانویی که تمام این مسیر را جز بیعزتی و بیاحترامی چیز دیگری ندید.آب و غذا که نبود هیچ،کتک و تازیانه هم بود. خبری از صدای(ماء بارد)کودکان،صدای مداحیهای ایرانی و عراقی،صدای مردان عربِ دشداشه پوش که جلوی خانهها فریاد میزدند:(مبیت،مبیت) ، خبری از هیچ کدام از این صداها نبود. فقط صدای دشنام و ناسزا ،صدای تمسخر اهالی شام و صدای سنگ زدن های مردم بیمعرفت شام به گوش میرسید.
ادامه 👇👇👇
جز صدای گوشخراش و آزاردهنده و جز صحنهی بد و زجر آور چیز دیگری نبود. با این وجود حضرت زینب(س) همچو کوهی استوار در مقابل فتنهها ایستاد و چه خطبهای خواند...چه واقعهای را زنده نگه داشت...و چه صبری کرد...صبری جمیل. صبری که در تاریخ یکبار نوشته شد و دیگر تکرار نشد.
در آخر هنگام وداع وقتی قلبم را در بین الحرمین نزد اربابم و برادرش به امانت گذاشتم، برای آخرین آرزو خواستم که سفر بعدیم به سوریه و ملاقات عمه جانم باشد.
بالاخره باتمام سختی هاو ناله ها از دیار عشق رهسپار شدم اما تک تک لحظات این سفر را بر دیواره ذهنم حک کردم .
اولین ها همیشه شیرین و به یاد ماندنی است و من اولین زیارتم و اولین پابوسی اربابم را فراموش نخواهم کرد...
🏴 اربعین۱۴۰۲
✍🏻 حانیهحیدرپور
نویسنده این داستان دختر عضو کانون و بسیج و حافظ ۱۰جزء قرآن واهل مسجد که انشالله در ایام خاص نزدیک از ایشان قدر دانی میشود خدا نگهدار دختران مومن و انقلابی محله باشد که باعث افتخار این نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستند
امدادگر مسجدی جناب آقای محمدزاده بعد از دعای ندبه مشغول گرفتن فشار که با استقبال نماز گزارن روبرو شد امروز جمعه