eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
تلاش های میزبان برای نگه داشتن مهمان 😁😁این روحیه ی مهمان نوازی واقعا قابل تقدیره👏👏👌👌
یارو پشت ماشینش نوشته بود : جوانیم فدایت عشقم بعد یطورى رانندگى میکرد که مشخص بود قصد داره جوانى ما رو هم فداش کنه 🥺😂
دلام ؟ 😂😂
آبان عجیبی رو شاهدیم من تو ماشین کولر زدم ، طرف تو پیاده رو با چکمه وپالتو راه میره🤦😂
ﺩﺭ ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ "ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ " ﻣُﻬﻢ ﺑﺎﺷﯽ : 1 _ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺑﺎﺷﯽ 2 _ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﯾﺎ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﺎﺷﯽ 3 _ ﺑﻤﯿﺮﯼ من که تموم امیدم به آخریه!!!😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍 هر قدمی که برمی دارید گوگل آن را ثبت می کند!😎 🔹 گزارش قابل تامل فاکس نیوز از نفوذ عمیق گوگل به حریم خصوصی همه کاربران حتی در گوشی های بدون سیم کارت و در حالت پرواز! 🔸 اتفاقا در سال ۹۷ که مدیرعامل گوگل به کنگره احضار شده بود یکی از سوالات نمایندگان کنگره از وی همین موضوع بود. 🔹 یکی از منابع جمع‌آوری داده ها از تلفن همراه، حسگرها (سنسورها) هستند ازین جهت بنظر می‌رسد هرچه گوشی📱 پیشرفته‌تر حریم خصوصی کمتر😐 📌 بر خلاف تصور مردم گوشی ها خلق شده اند که چیزی را پنهان نکنیم 😊
‏با نگاه به بارکد کالائی که می خریم اگر کد آن ۷۲۹ باشد ساخت اسرائیل است... جلوی محصولات یهود عنود را به خانه و زندگی خود بگیریم...
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✡️ پروژه نیمبوس 📌پروژهٔ مشترک گوگل و ارتش اسرائیل
👹رمان اعتقادی و امنیتی 👹 🌟قسمت : به روایت حسن یک‌بار دیگر تعداد را می‌شمارم و کفش می‌پوشم. نمی‌دانم چقدر در حسابم هست. تا برسم به مغازه حمیدآقا، به این نتیجه رسیده‌ام که یک آبمیوه حدودا هزار تومان می‌شود و برای سی نفر، می‌شود سی هزار تومان. همین کافی ست! نه آن‌ها هتل آمده‌اند نه من سر گنج نشسته‌ام! آبمیوه‌ها را که می‌برم به بچه‌ها تعارف کنم، چهره سیدمصطفی درهم می‌رود. بچه‌ها انقدر از سر و کول هم بالا رفته‌اند که سنگ هم باشد، می‌خورند. مصطفی در گوشم می‌گوید: -این چیه؟ دوباره گدابازی در آوردی؟ خیلی کالری سوزوندن این بیچاره‌ها یه کیکم می‌گرفتی که پس نیفتن! تو مسئول تدارکاتی یا ندارکات؟ ابرو بالا می‌دهم: -بودجه نداریم اخوی! اگه کلیه‌ت خوب کار می‌کنه بده بفروشیم، یه سفره رنگین بندازیم! مصطفی درحالی که بچه‌ها را برای رفتن بدرقه می‌کند، می‌گوید: -حالا اربعین و بیست و هشت صفر رو چکار کنیم؟ درحالی که با کامران دست می‌دهم رو به مصطفی می‌کنم: -صاحب مجلس خودش می‌رسونه، آنقدر حرص نخور! صدای احمد، مصطفی را به سمت خودش می‌کشد. احمد مثل همیشه پر سروصدا و شلوغ است. درحالی که محکم با سیدمصطفی دست می‌دهد، می‌گوید: -آقاسید! یه هیئت دوتا کوچه بالاتر هست هفتگی! پسرعموهاتونن! مصطفی متعجب به احمد نگاه می‌کند. احمد می‌خندد: -منظورم اینه که سیدند. خیلی آدمای ماهی هستن... بریم یه بار هیئت‌شون؟ مصطفی می زند پشت احمد: -فعلا برو خونه، مامانت نگران میشن. بعدا باهم حرف می‌زنیم. احمد آخرین کسی است که می‌رود. مصطفی تکیه می‌دهد به دیوار و نفسش را بیرون می‌دهد: -اوف... این هفته هم گذشت... از الان باید بریم تو فاز کارای اربعین. به سمت کمد می‌روم و پرونده‌ها را بیرون می‌کشم: -فعلا بیا این پرونده‌ها رو درست کنیم... اینا مدارک جدیده، بچه‌ها آوردن... می‌نشینیم کنار پرونده‌ها. مصطفی چند پرونده را نگاه می‌کند و می‌گوید: -ای بابا، اینا نصفش ناقصه! خب من اینا رو چجوری بفرستم آموزش فعال ببینن؟ سر بلند می‌کنم: -چقدر حرص می‌خوری تو بابا! میارن کم کم... تو براشون کارکرد بزن... -تو برو پرونده‌های خواهران رو ببین... همش مرتب، تمیز... اونوقت ما چی؟ -پرونده مهم نیست آقاسید! بسیجی بودن که به کارت نیس! دلت بسیجی باشه! مصطفی از بی خیال بازی‌هایم حرص می‌خورد: -بسیجی باید منظم باشه! ✍️ خانم شکیبا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی...