باز باران با ترانه
باگوهرهای فراوان
میخورد بربام خانه
شعرو یادتونه؟😊
چـ روزایی داشتیمااا ، چقدر خوش میگذشت بچگیامون 😇
ان شاءالله به برکت همین بارونی که میاد و به برکت چنین شبی ،شب میلاد ، همه تون به حاجت دلتون برسین 😍😀
بلند بگو آمیییین 😄
شب خوش☺️✋🚶🚶
مطلع عشق
#حرفهای_من_و_خدا #سحر چهاردهم این سحر آمده ام تا تو قول بدهی نه من؛ چنان زنجیر کنی پای دلم را ...
پستهای دوشنبه(حجاب وعفاف)👆
روز سه شنبه (امام زمان (عج) و ظهور👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
حرف های من و خدا_15.mp3
10.41M
#حرفهای_من_و_خدا
#سحر پانزدهم
✨حسن جان...
آمدهام قلبِ بیچاره ام را
به گوشهی قنداقه ات، دخیل ببندم
تا سپیدِ سپید...
تا سبکِ سبک...
تا خودِ خــــدا بال بزند
سلام #متولد_ماه_نور
🌟 تــولدت مبارڪ 🌟
@ostad_shojae
⭕️مباحثه من با مدعیان دروغین (1)
آقا یهبار تو حرم امام نماز میخوندم، سه نفر مذهبی روبهروی من نشسته بودن یه جورایی منو نگاه میکردن، گفتم شاید چهره زیبا ونورانیام جذبشون کرده، خلاصه بعد نماز یکیشون گفت من خیلی مردد بودم یه صحبتهایی را باشما بکنم، ولی به حضرت متوسل شدم و استخارهای کردم خوب دراومد، حالا میخوام بگم بهتون، گفتم بفرمایید
شروع کردن درباره علائم ظهور صحبت کردن. خیلی هیجانی، حساس کردن بحث رو، ماهم که جوگیر، گفتم آقا اینارو فرستاده برای ما
گفتن چندساله سیدیمانی ظهور کرده و الان تو عراقه و بصورت مخفیانه داره آماده سازی ظهور میکنه، اسمش هم احمد الحسن الیمانی هست، فرزند امام مهدی و همون قائم آل محمده، خلاصه شمارهمو گرفتن که بعدا هدایتم کنن
تو تلگرام یه گروه زدن و باهم صحبت میکردیم، گفتن احمدالحسن امام سیزدهمه که اومده شرایط رو برای ظهور امام دوازدهم آماده کنه😳گفتم خب این که میگید حجت خداست فارسی هم حرف میزنه دیگه؟ گفتن نه عربی فقط، گفتم خب یکی از خصوصیت امام اینه که به همه زبانها میتونه حرف بزنه، حتی زبان حیوانات، گفتن شاید خدا بخواد و بصورت معجزه به امامان عنایت کنه، گفتم آقا شما باید یه دو واحد امامشناسی پاس کنید، اطلاعاتتون پایینه، این درعلم امام هست، نباشه ناقصه، مث عصمت
بعدا فهمیدم #احمد_الحسن تو حوزه نجف درس خونده. خخخ. چه امامی، مدرسه میرفته، فکر کنم یکی دو تا درس هم افتاده بوده. بعد رفته بوده نمره بگیره، گفته لامصبا پاسم کنید من امامتونم😭
خلاصه منو ازگروه ریمو کردن
#امام_رضا (ع) نشسته بودن، داشتن دوتا کبوتر رو نگاه میکردن و میخندیدن، یکی از یاران از حضرت میپرسه دلیل لبخند شما چیه؟ حضرت فرمودن اون کبوتر نر به کبوتر ماده داره میگه، تو رو از همه عالَم بیشتر دوست دارم، هیچ چیزی نیست که بیشتر از تو دوست داشته باشم، مگر اون آقایی که اونجا نشسته، علی ابن موسی الرضا
زمان متوکل یه زنی ادعا کرد حضرت زینبه، هیشکی نتونست ادعاشو رد کنه، متوکل از #امام_هادی (ع) کمک خواست، حضرت گفت گوشت ما اهلبیت بر حیوانات درنده حرام است، به اون زن گفتن باید بری توقفس شیر اگه سالم موندی حرفت درسته، زن گفت نه من نمیرم، خودتون برید، متوکل دستور داد امام وارد قفس بشه، امام از پلههای قفس بالا رفت و وارد قفس شد، شیرها دونه دونه میومدن کنار امام، حضرت نوازششون میکردن، متوکل گفت سریعتر امام رو از قفس خارج کنید آبرومون رفت. چون میترسید محبوبیت امام بالابره بین مردم
احمدالحسنم باید بندازن توقفس شیرا مشخص میشه راست میگه یانه
#حسین_دارابی
ادامه دارد..
@hosein_darabi
❣ @Mattla_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان تکاندهنده خانم آل ایوب ( خاله نرگس) در مراسم افطاری خادمان رسانه ای مسجد مقدس جمکران:
من توی سازمانی دارم کار میکنم که همیشه توی برنامه کودک به خاطر صلوات و دعای فرج بازخواست شدم .
طبق شنیده ها ایشان برای دفاع از اعتقادات شون ممنوع از کار شدند و بناست بعد از رمضان دیگه برنامه ای نداشته باشند.
توی مملکتی زندگی میکنیم که یه مشت خواننده تازه به دوران رسیده با شعرهای مزخرفشون توی صداوسیما جولان میدن ولی پخش دعای فرج برای کودکان ایراد داره
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
سخنان تکاندهنده خانم آل ایوب ( خاله نرگس) در مراسم افطاری خادمان رسانه ای مسجد مقدس جمکران: من توی
واکنش تهیه کننده برنامه رنگین کمان به اظهارات مجری سابق برنامه
⚠️ با توجه به انتشار فیلم سخنان آزاده آل ایوب(خاله نرگس) در کانال بیسیمچی، سخنان تهیهکننده برنامه رنگینکمان نیز در ادامه به رسم اخلاق منتشر می شود:
مناجاتی، تهيه كننده برنامه رنگینکمان:
امروز ویدیویی از طریق فضای مجازی به دستم رسید که مرا بسیار بسیار متعجب ودر عین حال متاثر کرد .
متعجب از جملات خلاف واقع ایشان و متاثر از بداخلاقی در بیان آن توسط مجری برنامه کودک!
گروه برنامه ساز رنگین کمان مهمترین رسالت خود را انتقال آموزه های دینی و اخلاقی با زبان کودکانه می داند که در این دوسالی که تهیه کننده برنامه هستم این امر در برنامه به وضوح دیده می شد.
با توجه به پیشنیه تولید برنامه های معارفی که در سالهای گذشته از شبکه ها مختلف پخش شده مدعی هستم از معدود افرادی هستم که اغلب برنامه های تلویزیونی که تولید کردم در حوزه دین واخلاق و بر گرفته از اموزه های قران و ائمه معصومین بوده است .
وی با اظهار تعجب از اظهارات خلاف واقع مجری سابق برنامه اظهار کرد این مدعا در حالی مطرح می شود که در تمامی برنامه ها برای ایشان در انتهای برنامه حدود سه دقیقه اجرای بخش مناجات دعا وصلوات درنظر گرفته ودر کنداکتور، پلاتوی پایانی به نام صلوات خاله نرگس نوشته می شد.
تهیه کننده برنامه رنگین کمان افزود در بیشتر برنامه ها نیز از زمان مصوب برنامه گذر می کردیم ولی صلوات ایشان حذف نمی شد. حتی بخشی در برنامه پیش بینی کرده بودیم که بچه ها دعا کنند وصلوات بفرستند که همه مستندات آن در برنامه های گذشته وجود دارد .
مناجاتی با تکذیب گفته های مجری سابق برنامه تاکید کرد تا کنون هیچ بازخواستی از طرف اینجانب که مسوول برنامه هستم و مدیران در این باره صورت نگرفته است.
تهیه کننده برنامه رنگین کمان با اشاره به برگزاری جلسات متعدد اتاق فکر برای تغییرات محتوایی و ساختاری فصل جدید برنامه گفت تغییراتی اساسی در ساختار وقالب برنامه ایجاد شده وبرنامه از حالت مجری محوری به بازیگر محوری و آیتمی تغییر خواهد کرد.
مناجاتی که سوابق طولانی در تولید برنامه با موضوعات اندیشه و معارف اسلامی دارد تاکید کرد حق اعاده حیثیت و پیگیری قانونی را برای خود محفوظ می داند
مطلع عشق
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے شهید مدافع حـــــرم راوے: همسرشهید #قسمت :8⃣1⃣ 💞این چند وقت که قر
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :9⃣1⃣
💞سر و صدایی به گوشم رسید...حال پا شدن نداشتم...نمیخواستم باور کنم...ساعتای آخر بودنشو...صبحونه رو با هم خوریم ...هنوز مزه ش زیر دندونمه...تلفنش زنگ خورد...بعد صبحونه...شروع کرد ساکشو بستن...چقد سخت بود دیدن این صحنه ها...انگار داشتن جووونمو میگرفتن...ندیده بودم تو هیچکدوم از مأموریتاش...این همه ذوق زده باشه...حیرون نگاش میکردم...
.
#چشـم_در_چشـم_شدیم_و_نفسم_بند_آمد…
#خنده_اش_کشت_مرا_قلب_من_از_کار_افتاد...
.
💞کم کم وقت خداحافظی رسید...بچه ها تو پذیرایی بودن...ساکتِ و آروم...انگار اونام فهمیده بودن...که این خداحافظی جنسش فرق داره...بغلشون کرد و محکم وسید...پرسید:"چی میخواین براتون بگیریم…؟امید ساکت بود...ولی محمد...با همون شیرین زبونی بچگونه ش...
داد زد:
"بابایی…بستنییییی...
۵ تا...
۱۰ تا..."صورتشو محکم بوسید و گفت..."چشششم میخرم...صدقه دادم و...از زیر قرآن ردش کردم...جلو در ایستادم...سرم پایین و...بغض گلومو گرفته بود و...راه حرف زدن و نفس کشیدنمو بسته بود...فقط بهش گفتم:"برگرررد...😢"
💞نگام کرد ولی چیزی نگفت...همیشه پیش خودم میگم...شاید اگه میگفت برمیگرده...حتممماً میومد...ولی فقط گفت: "رفتنم با خودمه و اومدنم با خدا..."پیشونیمو بوسید و رفت...خیلی خودمو کنترل کردم که گریه نکنم...آخه همش بهم میگفت:"وقتی میرم مأموریت...اشکاتو نبینم...چون تو ذهنم میمونه و...هی یادم میاد اذیت میشم...خداحافظی کرد و...
.#رفت_از_بر_من_آن_که_مرا_مونس_و_جان_بود...
.حتی دل نداشتم سر بلند کنم و...
تو چشاش نگاه کنم...که نکنه اشکام باعث شن دلش بلرزد و نره...😢
ادامه دارد...✒️
❣ @Mattla_eshgh
#خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے
شهید مدافع حـــــرم
راوے: همسرشهید
#قسمت :0⃣2⃣ آخر
نشستم پشت در و های های زدم زیر گریه...😭
دست خودم نبود...
بغضم ترکید...
تو حال خودم بودم...
بچه ها حیرون نگام میکردن...
که یهو زنگ در به صدا در اومد...
پیش خودم میگفتم :
"نکنه برگشته باشه..."
درو باز کردم...
اشکامو تندتند پاک میکردم...
از حالت بچه ها و صدای لرزونم...
سریع همه چی رو فهمید...
بدون اینکه نگام کنه رفت تو اطاق...
دنبالش رفتم و گفتم :
"چرا برگشتی...؟!
گفت :"حوله رو جا گذاشتم...!
یه لحظه نگامون به هم گره خورد...
پرسید:
"داری گریه میکنی…؟!
مگه قرار نشد اشکتو نبینم...؟!😔"
ولی خودشم بغض امونش نداد...😢
حدود یه دقیقه به هم نگاه کردیم...
اشکاش سراریز شد...
سرشو تکونی داد و رفت...
خدایااا...
چقد سخت بود اون لحظات آخر...😭
ناراحت بودم...
از اینکه چرا اشکشو در آورده بودم...😔
عذاب وجدان سختی داشتم...
گوشیمو برداشتم تا حلالیت بطلبم...
انگار مطمئن شده بودم که دیگه برنمیگرده...
"سلام مهدی عزیزتر از جانم…
حلالم کن...
اگه تو این چند سال زندگی اذیتت کردم...
یا زن خوبی نبودم...
مهدی عزیزم...
من و بچه ها منتظرتیم...
مواظب قلبم باش..."
بعد چند دقیقه جواب اومد...
"تو منو حلال کن...😔
اگه کم گذاشتم واست تو این چند سال...
من حلالت کردم و ...
راضی راضی ام ازت..."
خیالم راحت شد و سپردمش به خدا...
آخرین تماسش...
ساعت ۱۲ بود که گفت :
دیگه نمیتونم زنگ بزنم…
خداحافظ...💔
رسیدیم تماس میگیرم...
با شنیدن این جمله...
دنیا رو سرم خراب شد...😔
دیگه حتی صداشو هم نمیشنیدم...
این خیلی سخت بود...ولی چاره ای نبود... .
و این اخرین خداحفظی او بود و به شهادت رسید....
#پـــایـان
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ #خاطرات_زندگی_شهید_مهدی_خراسانے شهید
قسمت اول 👆خاطرات زندگی شهید مهدی خراسانی