🍃🌺
#رهایی-از-شب
#ف-مقیمی
#قسمت_بیست_و_هشتم
او آه عمیقی کشید و درحالیکه نگاهش به تسبیحش بود گفت:
-ان شالله که خیره واز این به بعد به لطف خدا هم شما و هم ما بهتر از دیروزمون میشیم.
چرا اینها نمیگذاشتند حرفم را بزنم؟! چرا هیچ کدامشان حاضر به شنیدن اعترافم نبودند؟ با کلافگی و آشفتگی دستهایم را در هوا رها کردم و با گریه گفتم:چرا نمیزارید حرف بزنم؟!
او جا خورده بود.با لحنی آرام و متاسف گفت:-اتوبوسها منتظر ما هستند.اگر الان سوار نشیم جامیمونیم.
وقتی دید دستم رو روی سرم گذاشتم با مهربانی گفت:
-ببین خواهرم!! من درد رو در صدای شما حس میکنم.ولی درد رو برای طبیب بازگو میکنند.اگر دنبال شفا هستی برای طبیب الهی درد دلت رو بگو.باور بفرمایید این حال شما رو شاید بنده یا خانوم بخشی درک کنیم ولی درمان با یکی دیگه ست.!!! ان شالله که این احوالات شما مقدمه ی آرامشه.
با ناراحتی سرم را تکان دادم و رو به فاطمه گفتم:
-من خیلی تنهام...همیشه جای یک نفر در زندگیم خالی بود.جای یک محرم، جای یک گوش شنوا برای شنیدن در دلهام! !!!
فاطمه چشمانش پر از اشک شد و با نگاه خواهرانه گفت:
-الهی قربون اون دلت برم.خودم میشم گوش شنوات...خودم میشم محرمت..هروقت که خواستی برام حرف بزن ولی الان باید بریم.حق با حاج آقاست.ازما ناراحت نشو.
حاج مهدوی بی اعتنا به کنایه ی من از کنارمون رد شد و باز هم تکه ای از روحم را با خودش برد.فاطمه زیر بغلم را گرفت و بلندم کرد.خودش هم رنگ به رو نداشت.ازش پرسیدم
-توخوبی؟
به زور لبخندی زد و گفت:
-اگر درد کلیه ام رو ندید بگیری آره خوبم.گفتم:
-کلیه ت ؟؟ کلیه ت مگه چشه؟
با خنده گفت:
-سنگ کلیه!!!حالا حالا هم دفع نمیشه مگر با سنگ شکن!!فقط خدا خدا میکنم اینجا دادمو هوا نبره.
با حیرت نگاهش کردم :
-واقعا تو چقدر صبوری دختر!!!
اودر حالیکه به روبه رو نگاه میکرد گفت:
-تا صبر نباشه زندگی نمیگذره.!
پرسیدم:
-چطوری این قدر خوبی؟!
گفت:
-خودمم نمیدونم! فقط میدونم که به معنای واقعی مصداق آیه ی شریفه ی فتبارک الله الا حسن الخالقینم.!!
باهم خندیدیم.
میان خنده یاد خوابم و جمله ی آقام افتادم و دوباره سنگینی گناه و عذاب وجدان به روحم مستولی شد.
فاطمه فهمید ولی به رویم نیاورد.او عادت داشت بدیهام رو ندید بگیره.مثل حاج مهدوی که حتی یادش نمی آمد من را با بدترین شکل وشمایل در ماشین کامران دیده بود!!
کامران چندبار بهم زنگ زده بود.ولی نمیخواستم باهاش حرف بزنم.خدایا کمکم کن.دیگه نمیخوام آقام سردش باشه. .نمیخوام آقام ازم رو برگردونه.خدایا من نمیدونم باید چیکارکنم؟! درسته تا خرخره تو لجنزارم ولی واقعا خودت میدونی که راضی نیستم از حال و روزم..
صدای فاطمه از افکارم بیرونم آورد.پرسید:
-اممم چرا بازم داری گریه میکنی؟دلم نمیخواد نا آروم ببینمت.
دلم خیلی پربود.با پشت دستم اشکهام را پاک کردم و گفتم:
-فاطمه جان..امشب برات همه چیز را تعریف میکنم.
واو در سکوت متفکرانه ای وارد اتوبوس شد.
ادامه دارد...
🍃🌺
#رهایی-از-شب
#ف-مقیمی
#قسمت_بیست_و_نهم
شب چتر سیاهش را در گرمای مهربانانه ی خرمشهر پهن کرد.از اردوگاه ما تا سالن غذاخوری ده دقیقه فاصله بود.من وفاطمه و چند نفر دیگه از دخترها به سمت سالن غذاخوری حرکت کردیم.فاطمه اینقدر خوب وشاد و بشاش بود که همه دوستش داشتند.وبخاطر همین هیچ وقت تنها نمیشدیم.شام ساده و بدمزه ی اردوگاه درمیان نگاه های معنی دار من وفاطمه هرطوری بود خورده شد.وقتی میخواستیم به قرارگاهمون برگردیم فاطمه آرام کنار گوشم نجوا کرد:من امشب منتظرم..
ومن نمیدونستم باید از شنیدن این جمله خوشحال باشم یا ناراحت.
خلاصه با اعلام ساعت خاموشی همه ی دخترها راس ساعت نه به تختخوابهای خود رفتند و با کمی پچ پچ خوابیدند.داشتم فکر میکردم که چگونه در میان سکوت بلند اینجا میتونم حرف بزنم که برام پیامکی اومد.گوشیم را نگاه کردم و دیدم فاطمه پیام داده: 'بریم حیاط'
تخت فاطمه پایین تخت من قرار داشت.سرم را پایین آوردم. دیدم روی تخت نشسته و کفشهایش را میپوشد.چادرم را برداشتم و پایین آمدم و دست در دست هم از خوابگاه خارج شدیم.گفتم :
-کجا میریم؟!مگه اجازه میدن تو ساعت خاموشی از خوابگاه بیرون بریم؟
گفت:
- نه. ولی حساب من با بقیه کلی فرق داره
راست میگفت.
وقتی چند نفر از مسئولین اونجا او را دیدند بدون هیچ پرسش و پاسخی به ما اجازه گشت زدن در حیاط اردوگاه را دادند.به خواست فاطمه گوشه ی دنجی پیدا کردیم و روی زمین نشستیم..
فاطمه بی مقدمه گفت:خوب! اینم گوش شنوا. تعریف کن ببینم چیکاره ایم.
حرف زدن واعتراف کردن پیش او خیلی سخت بود.نمیدونستم از کجا باید شروع کنم.
گفتم:
-امممممم...قبلا گفته بودم که پدرم چه جور مردی بود..
-آره خوب یادمه وباید بگم با اینکه ندیدمش احساس خوب و احترام آمیزی بهشون دارم
آهی از سرحسرت کشیدم وزیر لب گفتم:
-آقام آقا بود.! !کاش منم براش احترام قایل بودم.
باتعحب پرسید:مگه قایل نیستی؟!
اشکهام بیصبرانه روی صورتم دوید و سرم رو با ناراحتی تکان دادم:
-نه.!!!! فکر میکردم قابل احترام ترین مرد زندگیم آقامه ولی من در این سالها خیلی بهش بد کردم خیلی...
دیگه نتونستم ادامه بدم و باصدای ریز گریه کردم.فاطمه دستانم رو گرفت ونگاهم کرد تا جوی اشکهام راه خودشو بره.باید هرطوری شده خوابم رو امشب به فاطمه میگفتم وازش کمک میگرفتم پس بهتر بود اشکهایم رو مدیریت میکردم.
-آقام دوست داشت من پاک زندگی کنم.آقام خیلی آبرو دار بود.تا وقتی زنده بود برام چادرهای مختلف میخرید.
بعد دستی کشیدم رو چادرم و ادامه دادم:
-مثلن همین چادر! اینا قبلن سرم بود.
فاطمه گفت:چه جالب! پس تو چادری بودی؟ حدس میزدم.
با تعجب پرسیدم:ازکجا؟
-از آنجا که خیلی خوب بلدی رو بگیری
سری با تاسف تکون دادم و گفتم:
-چه فایده داره؟ این چادر فقط تا یکسال بعد از فوت آقام سرم موند.
-خوب چرا؟! مگه از ترس آقات سرت میکردیش؟
کمی فکر کردم و وقتی مطمئن شدم گفتم:
-نه آقام ترسناک نبود.ولی آقام همه چیزم بود.او همیشه برام سوغات وهدیه، چادر اعلا میگرفت.منم که جونم بود و آقام.تحفه هاشم رو چشمم میذاشتم.درستشو بگم اینه که من هیچ احساسی به چادرنداشتم مگر اینکه با پوشیدنش آقام خوشحال میشه.
-خب یعنی بعد از فوت آقات دیگه برات شادی آقات اهمیتی نداشت؟
با شتاب گفتم:
-البته که داشت ولی آقام دیگه نبود تا ببینتم وقربون صدقم بره.میدونی تنها سیم ارتباطی من با خدا و اعتقادات مذهبی فقط پدر خدابیامرزم بود.وقتی آقام رفت از همه چی زده شدم.از همه چی بدم اومد.حتی تا یه مدت از آقام هم بدم میومد.بخاطراینکه منو تنها گذاشت. با اینکه میدونست من چقدر تنهام.بعد که نوجوونیمو پشت سر گذاشتم و مشکلات عدیده با مهری پیدا کردم کلا از خدا و زندگی زده شدم..میدونم درست نیست اینها رو بگم.ولی همه ی اینا دست به دست هم داد تا من تبدیل بشم به یه آدم دیگه.تنها کسایی که هیچ وقت نتونستم نسبت بهشون بیتفاوت باشم و همیشه از یادآوری اسمشون خجالت زده یا حتی امیدوار میشم نام خانوم فاطمه ی زهرا و آقامه.
نفس عمیقی کشیدم و با تاسف ادامه دادم: ای کاش فقط مشکلم حجابم بود...خیلی خطاها کردم خیلی...
ادامه دارد.......
🍃🌺
#رهایی_از_شب
#ف_مقیمی
#قسمت_سی_ام
نفس عمیقی کشیدم و با تاسف ادامه دادم:
-ای کاش فقط مشکلم حجابم بود...خیلی خطاها کردم خیلی...
فاطمه گفت:
-ببین عسل هممون خطاهای بزرگ وکوچیک داریم تو زندگی فقط تو نیستی!
با التماس دستم رو بردهانش گذاشتم وگفتم:
-خواهش میکنم بزار حرفم رو بزنم چرا تا میخوام خود واقعیمو بهت معرفی کنم مانعم میشی؟
او دستم رو کنارزد و پرسید:
-حالا شما چرا اینقدر اصرارداری اعتراف به گناه کنی؟ فکر میکنی درسته؟ !
سرم رو با استیصال تکان دادم و گفتم:
-نمیدونم. ..نمیدونم...فقط میدونم که اگه بناباشه به یکی اعتماد کنم وحرفهامو بزنم اون تویی
-وبعد از این که بگی فکر میکنی چی میشه؟
-نمیدونم!!!! شاید دیگه برای همیشه از دستت بدم
او اخم دلنشینی کرد و باز با نمک ذاتیش گفت:.-پس تصمیم خودتو گرفتی!!!! فقط از راه حلت خوشم نیومد.میتونستی راه بهتری رو برای دک کردنم پیدا کنی!
میان گریه خندیدم:
-من هیچ وقت دلم نمیخواد تو رو از دست بدم فاطمه
او انگشت اشاره اش رو به حالت هشدار مقابل دیدگانم آورد و گفت:
-والبته کورخوندی دختر جان! من سریش ترین فرد زندگیتم!
مطمئن نبودم..بخاطر همین با بغض گفتم:
-کاش همینطور باشه...
او خودش رو جمع وجور کرد و با علاقه گفت:
-خوب رد کن اعترافتو بیاد ببینیم...
میخواستم حرف بزنم که او با چشم وابرو وادار به سکوتم کرد وفهمیدم کسی به ما نزدیک میشود. سرم را برگرداندم و همان خانمی که مسؤول برنامه ها بود را دیدم که با لبخندی پرسشگرانه به سمتمون میومد.با نگرانی آهسته گفتم:
-وای فاطمه الانه که بیاد یه تشر بزنه بهمون
فاطمه با بیتفاوتی گفت:
-گنده دماغ هست ولی نه تا اون حد..نگران نباش.رگ خوابش دست خودمه.
ایشون در حالیکه بهمون سلام میکرد مقابلمون ایستاد و با لحن معنی داری خطاب به فاطمه گفت:
-به به خانوم بخشی!!!میبینم که فرمانده ی بسیج در وقت خاموشی اومده هواخوری!!!
فاطمه با لبخند و احترام خطاب به او پاسخ داد:-و خانوم اسکندری هم مثل همیشه با تمام خستگی آماده به خدمت!!
هردو خنده ی کوتاه واجباری تحویل هم دادند.بعد خانوم اسکندری خیلی سریع حالت چهره اش را جدی کرد و پرسید:
-مشکلی پیش اومده؟ چرا نخوابیدید؟ اگر فرماندهان ببینند گزارش میدن
فاطمه با آرامش پاسخ داد:
-قبلا با جناب احمدی هماهنگ کردم. بعد در حالیکه دست مرا در دستانش میگذاشت ادامه داد:
-دوست عزیزم حال خوشی نداشت.در طول روز وقتی برای شنیدن احوالاتش نداشتم.باخودم گفتم امشب کمی برای گپ زدن با ایشون وقت بزارم.
خانوم اسکندری نگاه موشکافانه ای به من انداخت و بگمانم با کنایه گفت:
-عجب دوست خوبی.!! پس پیشنهاد میدم اینجا ننشینید.سربازها رفت وآمد میکنند خوب نیست.تشریف ببرید به خوابگاه مسئولین.
فاطمه گفت:
-ممنون ولی ما در مدتی که اینجا بودیم سربازی ندیدیم.ومیخواستیم تنها باشیم.بنابراین خوابگاه مسئولین گزینه ی مناسبی نیست..
ماحصل صحبتهای این دونفر این شد که ما طبق خواست خانوم اسکندری که کاملا مشخص بود یک درخواست اجباریست به سمت خوابگاه مورد نظر که به گفته ی ایشون کسی داخلش نبود راه راکج کردیم و او وقتی به آنجا رسید به فاطمه گفت:
-من یکساعت دیگر برمیگردم.
که یعنی هرحرفی دارید در این یکساعت به سرانجام برسونید.
تا رفت به فاطمه با غرولند گفتم:
-بابا اینجا کجاست دیگه!!! یعنی یک دیقه هم نمیتونیم واسه خودمون باشیم.؟
فاطمه با خنده ی شیطنت آمیزی گفت:
-فقط یک ساعت....
گفتم.:
-خیلی کمه...
گفت:پس حتما صلاح نیست..
من با لجبازی گفتم:
-آسمون به زمین بیاد زمین برسه به آسمون من باید امشب باهات حرف بزنم
ادامه دارد...
هدایت شده از موعود عج
انتظار و پاداش کمنظیر| #غائب_حاضر
امام صادق علیه السلام:
هر کس که در حال انتظار فرج💚 از دنیا برود نزد حق تعالی از بسیاری از شهیدان بدر و احد برتر است.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
✨🌹🍃دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان🍃🌹✨
🌸بسم الله الرحمان الرحیم🌸
💐اللَّهُمَّ أَعِنِّي فِيهِ عَلَى صِيَامِهِ وَ قِيَامِهِ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ وَ ارْزُقْنِي فِيهِ ذِكْرَكَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِيقِكَ يَا هَادِيَ الْمُضِلِّينَ💐
💕خدايا مرا در اين ماه بر روزه و شبزندارىاش يارى ده،و از لغزشها و گناهانش دورم بدار، و ذكرت را همواره روزىام كن،به توفيقت اى راهنماى گمراهان
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
1_6203371.mp3
زمان:
حجم:
189.4K
#ادعیه_ماه_مبارک_رمضان
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان با نوای
استاد موسوی قهار
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#راه مهدوی
⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟
✔ جواب:
امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند:
💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... :
✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند:
✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود.
📚 منبع:
کتاب ملاقات با امام زمان ص 286
💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود:
💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است:
اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ
اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ
اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ
اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ
اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ
اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ
اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ
اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ
اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ
اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ
اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ
اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ
إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
✳ 2-دعای افتتاح:
✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند:
💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند
📚 منبع:
صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸
💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم.
💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید.
🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
✅آیا امام زمان(عج) از احوالات ما با خبر هستند؟
✅ منتظران واقعی چه کسانی می باشند؟
✳️در رابطه با اینکه امامان از اعمال ما با خبر هستند، روایات بسیاری است که بر این موضوع دلالت می کنند.
✳️مبنی بر اینکه هر کاری که ما می کنیم ائمه از آن باخبرند و این با خبری با دو شکل انجام می گیرد اول اینکه خود امامان شاهد مستقیم اعمال ما هستند.
✳️بنابر روایات و آیات یکی از کارهایی که ائمه در قیامت انجام می دهند این است که به عنوان شاهد در محضر الهی حاضر می شوند و در حال حاضر امام عصر(ع) شاهد تمام اعمال است.
✳️طبق روایات ملائکه مامور هستند، هر هفته یک یا دو بار و یا هر روز اعمال ما را به امامان بدهند و کسب تکلیف کنند یعنی علاوه بر شاهد بودن امامان، ملائکه نیز شاهد اعمال ما هستند علاوه بر این ادله امام زمان(عج) در یک حدیثی به این نکته تصریح کرده اند.
✅امام در نامه ای که به شیخ مفید نوشته است،
فرموده اند؛
ما به اخبار شما احاطه علمی داریم و از آن باخبریم و هیچ چیزی از اخبار شما از ما در نمی گذرد و از تمامش باخبریم، علاوه بر اینکه امام از احوال ما، افکاری که در ذهن داریم و تصمیماتمان در قلب با خبر هستند، بلکه سعی می کنند هر کمکی که می توانند انجام دهند.
✅در همان توقیع آمده که امام ادامه می دهند؛
ما هرگز رعایت حال شما را وا نمی گذاریم و شما را فراموش نمی کنیم که اگر فراموش می کردیم شدت زندگی به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند بنابراین همین که شیعه می تواند به حیات خود ادامه دهد به خاطر رعایتی است که امام زمان(عج) برای حال شیعیان می کند.
✳️درخصوص سوال دوم کسانی که در اعمال شان این انتظار مشاهده شود منتظر واقعی هستند،
✅ امام علی(ع) در خطبه 160 نهج البلاغه می فرمایند:
یک عده خیال می کنند به خدا امید دارند ولی به خدای عظیم سوگند اینها دروغ می گویند که اگر راست می گویند چرا امیدشان در عملشان نیست چون هر کسی به چیزی که امید دارد، امیدش در عملش دیده می شود.
✳️یکی از اعمالی که باید انجام دهیم تا از منتظران واقعی باشیم، این است که باید ببینیم چقدر می توانیم زمینه های عدالت پذیری و پذیرش عدالت را در خود و جامعه ایجاد کنیم.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
3.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️واکنش جالب گوینده خبر به پخش گزارشی درباره رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای در بخش خبری ۱۴ سیما
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#قرآن و آخرالزمان
✅جنگ با یهود در آخرالزمان از مُحکمات قرآنی است
از آیات قرآن برمیآید که در آخرالزمان جبهه حق، جنگی با یهود دارد و این از محکمات قرآنی است که میفرماید،
یهود دو جنگ و فتنه جهانی برپا میکند که یکی قبل از ظهور و دیگری در آستانه ظهور است که درنهایت به دست لشگر حضرت ولیعصر عجل الله منهدم و نابود میشوند. این بحث در تفسیر سوره اسراء مطرح شده است.
✅ با توجه به حوادثی که در چند سال اخیر در کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است، هر از چند گاهی در فضای عمومی جامعه و به طبع آن در فضای مجازی، روایاتی منتشر میشود که تطبیق دقیقی با این اتفاقات دارد و ذهن بسیاری بهخصوص جوانان را به خود مشغول میکند، که آیا این روایات میتواند علامتی برای بحث آخرالزمان باشد یا نه.
✳️ یا اینکه با توجه به این روایات وظیفه جدیدی به گردن ما آمده است یا نه. بااینوجود در آستانه ولادت حضرت بقیهالله الاعظم روحی له الفدا لازم دیدیم تا این موضوع را بررسی کنیم.
✅جنگ با یهود در آخرالزمان از موضوعات بدون ابهام در قرآن است
برخی از بزرگان میگویند، ما در بین الطوعین ظهور هستیم، و در بیان استدلال این مطلب میفرمایند:
✅مرحله غیبت حضرت مهدی(عج) در دو مرحله واقعشده است و ظهور ایشان هم ظهور صغرا و هم ظهور کبرا دارد.
در ظهور صغرا توجه مردم به امام زمان(عج) زیاد میشود و همهجا صحبت از ایشان است و جلسات حضرت پرشور میشود و مباحث مهدویت همهجا را فرامیگیرد.
وضع بهگونهای میشود که مردم تشنه و آماده میشوند. و با گرایشی که بعد انقلاب اسلامی نسبت به مهدویت پیداشده است، میتوان تصور کرد که ان شاءاللّه در بین الطلوعین ظهور حضرت مهدی(عج) قرار داریم.
✅ نکته خیلی مهم که میبایست همیشه در نظر داشته باشیم این است که محکمات بحث آخرالزمان را بهخوبی بشناسیم، تا متشابهات ما را به اشکال نیندازد.
✅ از آیات قرآن برمیآید که در آخرالزمان جبهه حق، جنگی با یهود دارد و این از محکمات قرآنی است که میفرماید،
یهود دو جنگ و فتنه جهانی برپا میکند که یکی قبل از ظهور و دیگری در آستانه ظهور است که درنهایت به دست لشگر حضرت ولیعصر(عج) منهدم و نابود میشوند. این بحث در تفسیر سوره اسراء[1] مطرح شده است.
@Mawud12
✅نهایت طول عُمر رژیم صهیونیستی 13سال دیگر است
از محکمات دیگر این است که قرآن میفرماید،
طول عمر یک ظلم مستمر و پایدار بیش از هزار ماه نخواهد بود و درنهایت قدرت و سلطنتش از بین خواهد رفت. این بحث بر طبق تفسیر سوره قدر که میفرماید شب قدر از هزار ماه برتر است از هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد، و طبق آن روایت پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله که در مورد شجره ملعونه در قرآن بیان فرمودند،
بنیامیه ظالمانی هستند که هزار ماه بیشتر دوام نمیآورند و بعد به سوره قدر استناد کردند، قابل استنباط است.
✅با توجه به این چند مقدمه، میتوان نکاتی را استنباط کرد. بهعنوان نمونه شما اگر ظلم مستمر رژیم غاصب صهیونیستی که منشأ و مبدأ ظلمها و فتنههای مختلف جهان است، را که در سال 1948 به رسمیت شناختهشده است را مبدأ آغاز ظلمهای آنها بدانید و باوجوداینکه هزار ماه حدود 80 سال شمسی میشود، نهایت ظلمی که این یهودیهای صهیونیست بتوانند مرتکب شوند، تا سال 2028 خواهد بود که نهایتاً 13 سال دیگر قدرت و هیمنه آنها درهم خواهد شکست و نابود میشود.
✅این مفسر قرآن بابیان این مطلب که "جهالت، خباثت و غفلت مثلثی شیطانی است که سبب جنایت و ظلم مستمر خواهد داشت و جرثومه فساد و تباهی است که این سه ویژگی در رژیم صهیونیستی جمع است"، تصریح کرد : صهیونیستها چون همین مطالب را در کتابهای خودشان دارند، برای اینکه در آن جنگ بزرگ قبل از ظهور، در تلاشاند دشمن مقابل خود را از بین ببرند.
آنها به دنبال این هستند که حریف را به خود مشغول کند تا با دستان خودش نابود شود. به همین علت، مسلمانان را به جان یکدیگر انداختهاند و شما مشاهده میکنید که در چند سال اخیر، تمام جنگهای موجود، در کشورهای اسلامی مثل یمن، عراق، سوریه، فلسطین،چچن،میانمار و دیگر
ملتهای مسلمان صورت میپذیرد.
✅منبع:
#نویسنده کتاب نگرشی دیگر
به قرآن_ حجته الاسلام مهدی
نخاولی
@Mawud12
دوستان لطفا کانال موعود(عج)12
به دوستان معرفی کنید.
🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
@Mawud12