هدایت شده از موعود عج
8.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#سلام بر مهدی(عج)
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللّه
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، و عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْمَهْدىّ، اَلْفَرَجَ وَ الْعافِيَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنى مِنْ شيعَتِه وَ اَنْصارِه
💠زنان مصری تو مجلس ذلیخا ،
تا یوسف را دیدند ، دست بریدند ..
💠محو جمال یوسف شدند
چیزی خواستند ؟ یا محو جمال یوسف شدند و دست بریدند ؟!
💠یوسف که رنگ از امام زمان (عج)گرفته وخودش محو جمال امام زمان عج هست ..
💠حالا امام زمان عج الله را ببینی چی؟؟؟
دست بریدن نداره !!!!
💠ماها در محضر عین الله هستیم و هی میگیم بده بده بده و بیا بیا بیا
تا وقتی ک میگی بده ماشین وخونه ....تاجری
چرا نشستی میگی اقا بیا بیا چرا تو نمیری ؟راهش از درون خودت هست برو بریز بیرون ظلمات را تا آقا بیاد
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
14.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نقد_مدعی_یمانی ۱۲
⭕️⭕️نامه امام حسن عسکری ع برای معرفی #وکیل خود
❓چرا #امام_زمان ع این کار را برای #احمدالحسن که مدعی وکالت امام زمان است انجام نمیدهد⁉️
🔘 استاد #حسینی_قزوینی
هدایت شده از موعود عج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#آیا پیامبرانی هستند که
هنوز زنده باشند؟
🎬قسمت دوم:
💠حضرت خضر ـ عليه السلام ـ : (البته بنابر اين كه ايشان پيامبر باشند)
قرآن در آياتي كه داستان همراهي او و حضرت موسي را بيان ميكند، اشاره اي به وي کرده است (بدون اين که صراحتا نامي از وي ببرد) در آن داستان خضر در مقام استادي و مرشدي نسبت به حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ميباشد.
💠 در مورد ايشان آمده است، خداوند خ ضر را به آب حيات رهنمون شد، و او براي آن كه تجديد حيات كند و نيازي به زاد و توشه سفر نداشته باشد، ناگزير هر ساله يك يا چند نوبت و چه بسا هر چند سال يك بار به آن جا ميرفت و از آب حيات مي نوشيد و چه بسا هنوز هم زنده باشد كه بايد گفت:
💠هنوز هم ميرود و جرعه اي از آب حيات مينوشد. اما در الميزان روايتي را نقل كرده و بسياري از قصهها و حكاياتي را كه در مورد حضرت خضر است بدون تكيهگاه و سست خوانده است.
💠روايات سست را ميآورند: از خصيف نقل ميكند كه :
چهار پيامبر است كه زندهاند، دو تاي آنها در آسمانند، (عيسي و ادريس) عيسي و ادريس و دو تا در زمين (خضر و الياس)؛ اما كار خضر در درياهاست و كار الياس در خشكي ها.
💠 حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ :برخلاف اعتقاد مسيحيان كه ميگويند مسيح كشته و دفن گرديد و سپس از ميان مردگان برخاست و مدت كوتاهي در زمين بود و بعد به آسمان صعود كرد؛
در ميان مفسران اسلام معروف است كه ميگويند به استناد آيه 157 سوره نساء، مسيح هرگز كشته نشد و خداوند او را به آسمان برد. حال در نحوه به آسمان رفتن او بحث است چون در آيه آمده كه «رافعك اليّ»
💠 بعضي ميخواهند از اين قسمت آيه زنده بودن ايشان را استفاده كنند و اين بالا رفتن را جسماني تلقي نمايند، همانطور كه بعضي از روايات در مورد زمان ظهور امام زمان(عج) نيز مشعر به زنده بودن ايشان و نزول او از آسمان و اقتدا به امام زمان ـ عليه السلام ـ ميباشد؛
ولي بعضي از مفسران مثل علامه(ره) طباطبايي آيه را اين گونه توجيه ميفرمايند: چون كه رفع در آيه مقيد به قيد «اليّ» شده مراد آيه اين است كه رفع و بالا بردن به صورت معنوي بوده است نه صعود جسماني و دليل آن هم مكان جسماني نداشتن خداوند متعال است. تا ما بتوانيم بگوئيم جسمانيات (مثل حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ ) ميتوانند به او نزديك يا از او دور شوند.
💠 با توجه به اينكه در مورد حضرت الياس و خضر در قرآن آيهاي كه ظهور در زنده بودن آنها داشته باشد، وجود ندارد. فقط در رواياتي ضعيف اشاره به اين نكته شده، است که قبول حيات فعلي براي اين دو، پيامبر بر اساس آن روايات بسيار مشكل است.
💠 در مورد حضرت ادريس بعضي آيات ظهور در زنده بودن وي دارد كه بنابر اختلافي كه در تفسير اين آيه است، حداقل ميتوان گفت: زنده بودن او اختلافي است؛ اما در مورد حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ با توجه بهآيهاي كه در مورد ايشان، برخلاف عقيده مسيحيان، وجود دارد، و كشته شدن او را ردّ ميكند و همچنين با توجه به روايات زيادي در باب نزول او از آسمان و اقتدا به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) وارد شده است، ميتوانيم به زنده بودن اين پيامبر اطمينان حاصل كنيم.
تهیه تنظیم در کانال
موعود(عج)12
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#بصیرت
💠اگر امروز، امام علی(ع) بود از #فلسطین... حمایت میکرد؟
💠در تحلیلهای لیبرال مسلک؛ علی(ع) را امام مهربان و رحمانی معرفی می کنند.
آنها علی(ع) را یک عارف غیرسیاسی میدانند که مدام در حال #عبادت و کمک به فقرا بوده است.
💠برخی از جماعت #آمریکا_پرست که مدام از این قبله خود میگویند؛ به #ترامپ اعتراض نمیکنند که چرا #زور میگویی و به تو چه؟
اما به مسلمانان میگویند: فلسطین به ما چه؟
💠 اما اگر الان #امیرالمومنین حاضر بودند از #فلسطین در مقابل رژیم کودک کش اسرائیل حمایت میکردند؟
مبنای این حرف چیست؟
📗روایات و کلام حضرت نشان میدهد که #ایشان ظلم به زن غیرمسلمان را هم تحمل نمیکنند، چه رسد به....
💠خطبه ۲۷ نهج البلاغه:
💠شنیده ام كه یكى از آنها بر #زن مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه(یهودی) و، #خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است و آن زن جز آنكه از او ترحم جوید چاره اى نداشته است.
آنها پیروزمندانه، با غنایم، بى آنكه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش كرد بلكه
مرگ را سزاوارتر است
@Mawud12
هدایت شده از موعود عج
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸
#دعای فرج
🔸 اثرات خواندن دعای فرج در قنوت نماز های
یومیه را بخوانید.
💠فرمایش حضرت ولی عصر(عج) بسیار دعا کنید برای تعجیل فرج که فرج شما در آن است
💠این دعا سبب زیاد شدن نعمت هاست.
💠 -اظهار محبت قلبی است.
💠- نشانه ی انتظار است.
💠- زنده کردن امر ائمه اطهار(ع) است .
💠- مایه ناراحتی شیطان لعین است.
💠-نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان است.
💠- اداء قسمتی از حقوق آن حضرت است که اداء حق هر صاحب حقی ؛ واجب ترین امور است.
💠- حضرت صاحب الزمان (عج) در حق او دعا می کند.
💠- شفاعت پیغمبر (ص) ان شالله شامل حالش می شود.
💠- مای استجابت دعا می شود.
💠- مایه دفع بلاست.
💠- سبب وسعت روزی است. انشالله
💠- باعث آمرزش گناهان است.
💠- سبب تشرف به دیدار آن حضرت در بیداری یا در خواب می شود.
انشالله
💠-سبب رجعت به دنیا در زمان ظهور آن حضرت می شود.
انشالله
💠- فرج مولای ما صاحب الزمان (عج) زودتر واقع می شود.
💠- پیروی از پیغمبر و امامان خواهد بود.
💠- آثار نیکی به والدین برای دعا کننده حاصل می گردد.
💠-فضیلت رعایت و اداء امانت برایش حاصل می شود
🔴دوستان بیایید از همین الان
در قنوت نمازهایمان دعای
فرج را بخوانیم تا
نمازمان بوی مهدی پیدا
کند.
@Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
#تلنگر
💠دوست خوبم!
✨قبر تنگ و تاریک
خانه همیشگی توست...
✨مخصوص خودت،فقط برای تو...
پنجره ندارد، درش هم با ورود تو تا
قیامت بسته می شود...
✨اجازه نداری غیر از چند متر پارچه
چیز دیگری با خودت،آنجا ببری...
✨وقتے آنجا نقل مکان کن
کسی به دیدنت نمےآید...
✨کسی برایت ایمیل نمےفرستد
گروه های اجتماعے از لیستشان حذفت مےکنند...
✨مطالبت لایڪ نمےخورد...
✨تنهایک چیز به دردت مےخورد...
✔️نمازهایت....
✔️صدقاتت....
✔️ و اعمال نیکت....
👈حال با خودت فکر کن!
💠برای رفتن آماده هـســـتی؟
موعود(عج)12
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸 #رهایی_از_شب1 گاهی روزگار به بازیهای عجیبی دعوتت میکند وتو را درمسیری قرار میده که
قسمت اول رهایی از شب را
از اینجا پیگیر باشید
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب7
او به آرامی می آمد و درست در ده قدمی من قرار داشت..در تمام عمرم هیچ وقت همچین حسی رو نداشتم. قلبم تو سینه ام سنگینی میکرد..ضربان قلبم اینقدر به شمارش افتاده بود که نمیدونستم باید چه کار کنم. خدای من چه اتفاقی برام افتاده بود.نمیدونستم خدا خدا کنم اوهم منو ببینه یا دعا کنم چشمش به حجاب زشت و آرایش غلیظم نیفته..!! اوحالا با من چند قدم فاصله داشت..عطر گل محمدی میداد..عطر پدرم...عطر صف اول مسجد! گیج ومنگ بودم. کنترل حرکاتم دست خودم نبود. چشم دوخته بودم به صورت روحانی و زیباش.
هرچه نزدیک تر میشد به این نتیجه میرسیدم که دیدن من اون هم در این لباس وحجاب اصلن چیزی نبود که میخواستم.اما دیگر دیر شده بود.نگاه محجوب اوبه صورت آرایش کرده و موهای پریشونم افتاد.ولی به ثانیه نکشید نگاهش رو به زیر انداخت .دستش رو روی عباش کشید و از کنارم رد شد.من اما همونجا ایستادم.اگر معابر خالی از عابر بود حتما همونجا مینشستم و در سکوت مرگبارم فرو میرفتم و تا قیامت اون لحظه ی تلاقی نگاه و عطر گل محمدی رو مرور میکردم. شاید هم زار زار به حال خودم میگریستم.ولی دیگه من اون آدم سابق نبودم که این نگاه ها متحولم کنه.من تا گردن تو کثافت بودم.!!!!!!!!شاید اگر آقام زنده بود من الان چادر به سر از کنار او رد میشدم و بدون شرم از نگاه ملامت بارش با افتخار از مقابلش میگذشتم.سرمو به عقب برگردوندم.و رفتن او راتماشا کردم.او که میرفت انگار کودکیهامو با خودش میبرد..پاکیهامو..آقامو..
بغض سنگینی راه گلومو بست و قبل از شکستنش مسیر خونه رو پیمودم .روز بعد با کامران قرار داشتم. طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعی نداشتم فقط بنا به شرط من قرار شد که ملاقاتمون در جای آزاد باشه. اوخیلی اصرار داشت که خودش دنبالم بیاد ولی از اونجایی که دلم نمیخواست آدرس خونم رو داشته باشه خودم یکی از ایستگاههای مترو رو مشخص کردم و اوطبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسی بلند جلوی پام توقف کرد.
ادامه دارد. ..
🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸
🌸🌹🌸
#رهایی_از_شب_8
روز بعد با کامران قرار داشتم. طبق درخواست خودش از محل قرار اطلاعی نداشتم فقط بنا به شرط من قرار شد که ملاقاتمون در جای آزاد باشه. اوخیلی اصرار داشت که خودش دنبالم بیاد ولی از اونجایی که دلم نمیخواست آدرس خونم رو داشته باشه خودم یکی از ایستگاههای مترو رو مشخص کردم و اوطبق قرار وسر ساعت با ماشین شاسی بلند و آخرین سیستمش جلوی پام توقف کرد.مسعود کنارش نشسته بودو من از همونجا کامران رو شناختم.لبخند تصنعی به روی لب آوردم و وایستادم تا اونها خودشون به استقبالم بیان.هردو از ماشین پیاده شدند.مسعود با اشاره دست منو به کامران نشون داد .کامران با نگاه خریدارانه به سمت من قدم برداشت و وقتی بهم رسید دستش رو جلو آورد برای سلام و احوالپرسی. عینک دودیمو از چشمام در آوردم و با لبخند مغرورانه ای گفتم:
- سلام!!مسعود بهت نگفته که من عادت ندارم در اولین دیدار با هرکسی صمیمی بشم؟
او خنده ی عصبی کرد و گفت:
-خب من صمیمی نشدم که؟!بابا فقط قراره با هم سلام کنیم و دست بدیم همین! نگران نباش من ایدز ندارم!
مسعود بجای من که به زور میخندیدم جواب داد:
-کامران جان همونطور که گفتم عسل خانوم خیلی سخت گیر و سخت پسنده.یک سری قوانین خاصی هم داره.ولی هر مردی آرزوش داشتن اونه.ما که نتونستیم دلشو تصاحب کنیم چون تو گفتی دنبال یک کیس خاصی من فقط عسل به فکرم رسید.
در زمان صحبت مسعود فرصت خوبی بود تا به جزییات صورت کامران دقت کنم.تنها عضو صورتش که مشخص بود مال خودشه ودستکاری نشده چشمهای درشت و روشنش بود.روی هم رفته چهره ی زیبایی داشت ولی ابروهای مرتب وتمیزش با سلیقه ی من جور در نمیومد.نمیدونم چی موجب شده بود که اون فکر کنه خاصه چون همه چیزش شبیه موردهای قبل بود.از دور بازوش گرفته و چشم وابروش تا ماشینش و طرز حرف زدنش!!
کامران خطاب به مسعود ولی خیره به چشمان من جواب داد:
-من مرد کارهای سختم.اتفاقا در برخورد اول که نشون دادند واقعا خاصن!
بعد سعی کرد با لحن دلبرانه ای بهم بگه:
-افتخار میدید مادموازل تا در رکابتون باشم؟ با لبخندی دعوتش رو پذیرفتم و به سمت ماشینش حرکت کردم.او برایم در ماشین رو باز کرد و با احترام به روی صندلی هدایتم کرد.مسعود بیرون ماشین ازمون خداحافظی کرد و برامون روزخوبی رو آرزو کرد.او یکی از هم دانشکده ای هام بود که چندسالی میشد با نسیم که از خودش چندسال بزرگتر بود و هم کلاسی من، دوست بود.کار مسعود تو یکی از شرکتهای بزرگ وارداتی بود و در کارش هم موفق بود.اما کامران صاحب یکی از بزرگترین و معروف ترین کافی شاپ های زنجیره ای تهران بود.وحدسم این بود که منو به یکی ازهمون شعبه هاش ببره.اتفاقا حدسم درست در اومد و اولین قرارمون در کافی شاپ خودش بود.
ادامه دارد...
نویسنده: ف.مقیمی