eitaa logo
موعود(عج)12
1.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
11.2هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از موعود(عج)
نظر آیت الله بهجت درمورد حمله اسرائیل به غزه اسرائیل با این کار خودرا از بین میبردودیگر اسرائیل سابق وجود ندارد مردم غزه چه کشته بشوند چه نشوند پیروزند. ان شاالله @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)12
بسم الله الرحمن الرحیم مستند رهایی از شب 👇👇👇👇👇
‌ ‌🍃🌺 فاطمه یک قطره اشک از چشمانش به ارامی سرخورد. پرسیدم:گفتی حاج مهدوی خیلی عاشق الهام بود.اویشونم تورو مقصر میدونست؟ _آآآه حاج مهدوی..او وقتی فهمید من به چه روزی افتادم یک روز اومد خونمون و کلی حرف زد..گفت که قسمت این بوده هیچکس مقصر نبوده..گفت مطمئنه الهام نگران حال منه و خلاصه خیلی سعی کرد منو به زندگی عادیم برگردونه.ولی واقعا زمان برد تا تونستم خودمو ببخشم.. راستیتش خودم هم تا پارسال بعد از دیدن خواب الهام دلم کمی آروم گرفت.خواب دیدم داره از باغچه شون گل میچینه.ازش پرسیدم داری چیکار میکنی؟ گفت دارم برا عروسیت دسته گل درست میکنم. جمله به اینجا که رسید فاطمه لبخند زیبایی به لبش نشست و نگاهم کرد. _خب؟؟ حالا خیالت راحت شد؟ دیدی بهت اعتماد دارم؟ همه چیز مثل یک خواب بود.سرگذشت فاطمه سوای تلخ بودنش، خیالم رو راحت کرده بود که رابطه ای بین او وحاج مهدوی وحود نداره ولی از یک جهت دیگه هنوز نگران بودم. باید از یک چیز مطمئن میشدم!! با من من گفتم:از حامد بگو..دوسش داری؟ او چشمهاش رو بست و آه کشید. _الان پشیمون نیستی که نامزدیت رو به هم زدی؟ فاطمه با ناراحتی مکثی کرد و گفت:چاره ای نداشتم.من توکلم به خداست.. هرچی خدا بخواد.تنها کاری که از دست من برمیاد دعاست. با اصرارگفتم:الان پنج شیش سال از اون موقع گدشته..یعنی هنوز عمو و زن عموت، آتیششون نخوابیده؟! فاطمه سکوت غمگینانه ای کرد.دوباره گفتم: حامد چی؟؟ یعنی حامد هم هیچ تلاشی نکرده برای به دست آوردنت؟؟! فاطمه به نقطه ای خیره شد و با لبخندی در گوشه لبش گفت:وقتی چندماه پیش تصادف کرده بودم خبر به گوش عموم اینا رسید.عموم زنگ زده بود به پدرم وحالم رو پرسید. همین خیلی دلگرمم کرد. _حامد چی؟! حامد چی کار کرد؟! فاطمه خنده ی عاشقونه ای کرد و گفت:حامد؟ ! حامد از همون روز اول فهمیده بود.حتی به عیادتم هم اومد.. فاطمه از روی مبل بلند شد و درحالیکه فنجانهای چای رو توی سینی میذاشت لحنش رو تغییر داد و گفت:چایی میخوری برات بریزم؟ دهن من که کف کرد ار بس حرف زدم! خواستم سینی رو ازش بگیرم تا خودم اینکار رو کنم که فاطمه اخم دلنشینی کرد وگفت: _خودم میرم. تو خودتو آماده کن که وقتی اومدم بهم توضیح بدی این چندروز دقیقا چت بود. سرجام نشستم و در فکر فرو رفتم.من نمیتونستم به فاطمه درمورد اتفاق چندروز پیش حرفی بزنم.نه روی گفتنش رو داشتم نه دلم میخواست که این راز رو فاش کنم.دوباره یک سوالی ذهنم رو درگیر کرد برای اینکه فاطمه صدام رو بشنوه با صدای بلند پرسیدم: _قرار بود هییت امنا برای حاج مهدوی زن پیدا کنند ..موفق شدند؟ فاطمه با سینی چای نزدیکم شد و گفت:نه!! حاج مهدوی به هیچ صراطی مستقیم نیست! پدرو مادرش هم نتونستند تا به الان راضیش کنند.. کنارم نشست و با ناراحتی گفت:اون بنده ی خدا هم هنوز نتونسته با مرگ الهام کنار بیاد..نمیدونی وقتی فک میکنم بخاطر حماقت من اینهمه اتفاق بد افتاده و آرامش بنده های خوب ازشون گرفته شده چه حال و روزی پیدا میکنم! بیجاره فاطمه.!! دلداریش دادم:تو مقصر نبودی.این یک اتفاق بوده.قسمت بوده .. فاطمه تایید کرد:آره. .میدونم! میدونم که اینها همه امتحانه.برای هممون.تو ساداتی .حرمتت پیش خدا زیاده.دعا کن تا بتونم رضایت دل عمو و زن عموم رو به دست بیارم. چشمم باریدن گرفت.کاش واقعا پیش خدا حرمت داشته باشم.اون هم با این بار سنگین گناه.از ته دل دعا کردم الهی آمین.. مکثی کرد و سوالی که از شنیدنش وحشت داشتم رو تکرار کرد:چت بود؟ ادامه دارد... ‌
‌ ‌🍃🌺 فاطمه سوالی روکه از شنیدنش وحشت داشتم تکرار کرد:چت بود؟ گفتم:حالا که مطمئن شدم کل حرفهامو شنیدی راحت تر میتونم ازت کمک بگیرم. وای بر من بخاطر اینهمه گناهان کوچیک و بزرگ! در کوزه ی هرکدوم از اتفاقات گذشته ام رو وا میکردم بوی تعفنش بلند میشد و خجالت میکشیدم. درسته که قلبا از کارهام پشیمونم ولی بعضی ار گناه ها اگه از نامه ی عملت پاک بشن از حافظه ت محو نمیشن وزشتیش تا ابد ودهر آزارت میدن. ادامه دادم: _یادته اونشب بهت گفتم کار ما تور کردن پسرهای پولدار بود؟ اف بر من که جای من، فاطمه باشرم سرش رو پایین انداخت. گفتم:کامران هم یکی از همون قربانیها بود.من تا قبل از سفر راهیان دودل بودم ولی اونجا تصمیم گرفتم برای همیشه دست از این بازی بردارم .حتی وقتی برگشتم هدایای گرونقیمتش رو بهش برگردوندم. فاطمه نگاهم کرد . پرسید:خب؟ اونوقت به کامران گفتی که این رابطه فقط یک نقشه ی پرسود بوده؟ _نه!! جرات گفتنش رو نداشتم..ولی سربسته یک چیزایی گفتم. . _خب؟؟ برای فاطمه کل جریان خودم و کامران، همینطور اتفاق امروز رو تعریف کردم.و منتظر واکنش او شدم. او قبل از هرواکنشی پرسید: _گفتی هدایای کامران رو بهش برگردوندی.سوالم اینه که مگه هدایا رو با هم دستهات قسمت نمیکردید؟ با حالتی معذبانه پاسخ دادم:چرا..ولی در مورد اینها فعلن باهاشون حرف نزده بودم و اصلابخاطر همین هم، غیبتم موجب ترس واضطراب نسیم ومسعود شد.. فاطمه پرسید:مسعود ونسیم هم شغلشون همینه؟ گفتم :نه! اونها هردوشون تویک شرکت کار میکنند.درآمدشون هم بد نیست.! فاطمه چشمهاش رو درشت کرد و پرسید: _پس چرا تو این کار هستند؟؟؟ شانه هام رو بالا انداختم و گفتم: نمیدونم!! شاید چون عادت کردن به دله دزدی! خوب البته سود خوبی هم براشون داشت.به هوای آشنا کردن من با پسرهای مختلف یک پورسانتی از اون پسر میگرفتند و از این ورهم هرچی گیر من میومد نصفش برای اونها میشد. فاطمه با ناباوری گفت:مگه تو چجوری بودی که پسرها حاضر بودن در ازای تو پور سانت به اونها بدن؟! سرم رو باحالت تاسف تکون دادم! واقعا از گفتن واقعیت شرم داشتم! گفتم: ما با نقشه میرفتیم جلو.اول این پسرها رو شناسایی میکردیم و بعد من..آه خدا منو ببخشه..من دورادور ازشون دلبری میکردم و با رفتارهای اغواگرانه اونها رو جذب میکردم. از اون طرف مسعود ادای دلسوخته ها رو در میاورد و برام تبلیغ میکرد که این دختر خیلی فلانه..خیلی بصاره..همه آرزوش رو دارن ولی این دختر به هیچ کس محل نمیده. .و حرفهایی که روی گفتنشو ندارم..خلاصش این که من شده بودم وسیله ای برای عرض اندام کردن پسرهای دورو برم و واسه اینکه همشون به مسعود ثابت کنند که من هم قیمتی دارم حاضر بودند هرکاری کنند.. فاطمه با تاسف سری تکون داد و زیر لب گفت: تاسف باره!!! اصلا نمیتونم این عده رو درک کنم..واقعا یعنی ما تو جامعه چنین احمقهایی داریم؟! چطور میتونن به کسی که اصلن نمیشناسنشون اعتماد کنند و براش خرج کنند؟ من که داشتم از خجالت حرفهای فاطمه آب میشدم سکوت کردم و آهسته اشک ریختم. فاطمه با لحنی جدی گفت:نمیتونم بهت بگم ناراحت نباش یا گذشته ها گذشته..چون واقعا بد راهی رو واسه پول درآوردن انتخاب کردی، ولی بهت افتخار میکنم که از اون باتلاق خیلی بد ،خودت رو بیرون کشیدی.. من هنوز سرم پایین و چشمم گریون بود. صورتم رو بالا آورد و با لبخندی گفت:سرت رو بالا بگیر دختر..عسل دیروز باید شرمنده باشه نه رقیه سادات امروز..اون روز تو قطارهم بهت گفتم تا خدا و جدت رو داری نگران هیچ چیز نباش! با گریه گفتم:خدا ببخشه..بنده ش چی؟ من حتی نمیدونم چقدر از پول اون بیچاره ها تو زندگیم اومده تا بهشون برگردونم و نمیتونمم ازشون حلالیت بطلبم چون آدمهای درستی نیستند ممکنه بلایی سرم بیارن..تا حالاش هم اگه بخاطرزرنگیم نبود ممکن بود یک بلایی سرم بیارن و خدای نکرده عفتم زیر سوال بره! فاطمه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت و با پوزخندی گونه ام رو کشید و گفت: زرررنگ ی تو؟!!!!اشتباه نکن!حتی اگر زرنگترین آدم رو زمین هم باشی وقتی خدا پشتت نباشه بالاخره یک جا زمین میخوری..اگه تا بحال اتفاق خطرناکی برات نیفتاده نزار رو حساب زرنگیت ،بزار رو حساب دعای پدر خدا بیامرزت و بزرگی خدا...دختر خدا خیلی دوستت داشته که هنوز اتفاقی برات نیفتاده! حق با فاطمه بود! سرم رو لای دستانم پنهون کردم تا بیشتر از این ، زیر نگاه فاطمه نسوزم. ادامه دارد...
فاطمه فهمید چقدر حالم خرابه. بحث رو عوض کرد: _میگم شما که اینقدر خوب هستی همش به من چایی و شربت میدی راه دسشویی هم نشونم میدی ؟ خنده ام گرفت و با دستم به دستشویی اشاره کردم. عجب شب پرماجرایی بود..در عرض یک شب همه چیز به یکباره تغییر کرد.تاهمین دیروز فاطمه رو رقیب خودم میدونستم..تا همین دیروز فاطمه رو خوشبخت قلمداد میکردم..تا همین دیروز فکر میکردم تنهام!! ولی الان تازه فهمیدم چقدر کج فهم بودم!!همیشه فکر میکردم دختر باهوشی هستم ولی امشب فهمیدم هیچی نمیدونستم.!! حاج مهدوی یکبار ازدواج کرده بود و اینقدر عاشق بود که با گذشت پنج سال هنوز هم تجدید فراش نکرده بود!! فاطمه نامزدی وفادار داشت که با وجود مشکلات و ناراحتیها هنوز به وصال او امید داشت و وقتی از او حرف میزد چشمهایش غرق عشق و نیاز میشد. با این تفاسیر من باید خوشحال باشم! چون دیگه نمیترسم که رقیب عشقیم دوست صمیمی و مومنم باشه.ولی خوشحال نیستم.چرا که من در رفتارهای حاج مهدوی هیچ نشانه ای از علاقه به خودم ندیدم و هرچه بیشتر میگذرد بیشتر به خودم لعنت میفرستم که کاش هیچ گاه با او آشنا نمیشدم و دلبسته اش نمیشدم.واقعیت این بود که حاج مهدوی حق من گنهکارو عاصی نبود! ولی یکی بیاد اینو به این دل وامونده اثبات کنه..چه کنم؟ با این دلی که روز به روز مجنون تر و بیتاب تر میشه چه کار کنم؟ _میای نماز شب بخونیم به نیت باز شدن گره هامون؟؟ فاطمه با دست وصورتی خیس مقابلم ایستاده بود و با این سوال منو از افکارم پرت کرد بیرون. آره..چقدر دلم میخواست نماز بخونم! و یک دل سیر گریه کنم و خدا رو التماسش بدم به بنده های خوبش.. پرسیدم :چطوریه؟!یادم میدی؟ دقایقی بعدکنار هم ایستادیم و قامت بستیم. وقتی تکبیره الاحرام رو میگفتم با خودم فکر کردم که چه شبهایی نسیم کنارم بود و باهم مشغول چه کارهای بیهوده ونقشه های شیطانی ای میشدیم و آخرش هم بدون ذره ای آرامش واقعی میخوابیدیم ولی امشب با این دختر آسمانی،خونه پایگاه ملایک شده و جای پای شیاطین از این خونه محوشده. نماز خوندیم...چه نمازی.!!چه شوروحالی.!!.بدون خجالت از همدیگه گریه میکردیم و آهسته برای هم دعا میکردیم. اون شب من نفسهای ملائک رو کنار گوشم حس کردم...اونشب من صدای خنده های آقام رو شنیدم..اونشب من ایمان داشتم که خدا توبه ی منو پذیرفته و حاجتم رو میده.. اون شب زیبا و معنوی با بانگ اذان صبح به پایان رسید و ما با آرامشی دلچسب درگوشه ای خوابیدیم.قبل از اینکه چشمم بسته شه فاطمه با صدایی که خواب درآن موج میزد گفت:رقیه سادات..یه قرار.. با خواب الودگی گفتم:هوم.؟؟ _بیا قرار بزاریم هرکس حاجتش رو زودتر گرفت قول بده برای برآورده شدن حاجت اون یکی، هرشب نمازشب بخونه.قبول؟؟ چشمم سنگین خواب بود.. با آخرین باقی مونده های رمقم گفتم. :اوووم..قبول! ادامه دارد...
خواب دیدم فاطمه روی سجاده در همون محرابی که دیشب قامت بسته بود نماز میخواند. ولی چادرش از جنس حریر بود.خانه عطر گلاب میداد.من صورت فاطمه رو نمیدیدم.و فقط داشتم از پشت سر به نماز خوندنش نگاه میکردم. وقتی سلام نمازش تمام شد سرش رو کمی به سمتم چرخوند به صورتی که اصلا نمیتونستم رخ کاملش رو ببینم.و خطاب به من با صدایی نااشنا گفت:دیشب من هم برات دعا کردم.به حرمت دعای آقات در حق خودم.. بعد از کمی مکث گفت: اون دلش پراز غصست..آزارش نده. اگه میخوای دعام پشت سرت باشه آزارش نده. من از صدای نا آشنای او لرزه به جانم افتاد. با من من پرسیدم:اااز..کی ..حرف میزنی؟ آقام رو میگی؟! بلند شد که بره..تسبیح رو برداشت و نزدیکم شد.او رانمیشناختم.حتی نمیتوانستم صورتش رو بخوبی ببینم.ولی با اینکه هاله ای از او پیدا بود دریافتم چقدر زیباست.. هاج و واج نگاهش کردم.او تسبیح سبز رنگ رو توی مشتم گذاشت و گفت:برام تسبیحات حضرت زهرا بخون.دعا میکنم به حاجتت برسی داشت میرفت که شناختمش.!! از خواب پریدم.تمام صحنه های خوابم در مقابل چشمم رژه میرفت.. او الهام بود!!خدایا او در خواب من چیکار میکرد؟؟! کی رو میگفت آزار ندم؟؟ او گفت آقام براش دعا کرده؟ مگه آقام اونو میشناخته؟؟! حتما بخاطر صحبتهای فاطمه درموردش چنین خوابی دیده بودم!این خواب هیچ معنایی نمیتونست داشته باشه! چشمهام رو بستم و سعی کردم دوباره بخوابم ولی اینقدرفکرم پریشون بود که نمیتونستم.ساعت رو نگاه کردم.نزدیک شش بود.آهسته بلند شدم و لباس پوشیدم تا برای صبحانه نون تازه بگیرم و پذیزایی ساده ی دیشبم رو جبران کنم.فاطمه در خوابی عمیق بود و حدس زدم حالا حالاها قصد بیدار شدن ندارد.به نانوایی رفتم، نون تازه گرفتم.برای ناهار قورمه سبزی بار گذاشتم.ساعت نه بود که فاطمه بیدارشد و با تعجب به دیوار آشپزخونه تکیه زد. _تو رو تو جنوب باید با مشت ولگد بیدار میکردیم چجوریاست که الان بیداری؟؟ خندیدم و گفتم:هرکاری کردم خوابم نبرد.برو دست وصورتتو بشور باهم صبحونه بخوریم. او در حالیکه به سمت اجاق گازم میرفت گفت : _این بوی قورمه سبزی از قابلمه ی تو بلند شده.؟؟ مخم سوت کشید دختر، اول صبحی. گفتم:امیدوارم دوست داشته باشی او کنارم نشست و گفت: _اونی که قورمه سبزی دوست نداشته باشه حتما خیلی باید بی سلیقه باشه ولی من که ناهار نیستم!! با اخم وتشر گفتم:بیخووود!! من به هوای تو درست کردم.باید ناهارتو بخوری بعد بری. فاطمه سرش رو روی بازوهاش گذاشت و با لبخندی عمیق گفت:وااای رقیه سادات نمیدونی چه خواب خوبی دیدم.. با تعحب نگاهش کردم: _تو هم خواب دیدی؟چه خوابی؟ او سرش رو بلند کرد وگفت:خواب و که تعریف نمیکنن..ولی از همون اولش مشخص بود تعبیرش چقدر خوبه..چون با بوی قورمه سبزی از خواب پاشدم! باهم خندیدیم. گفتم:از بس که دیشب درباره ی همه چی حرف زدیم!! منم تحت تاثیر حرفهای دیشب، خوابای عحیب غریبی دیدم. فاطمه آهی از سر امیدواری کشید :ان شالله واسه هردومون خیره! وبا این جمله بحث بسته شد. حضور بابرکت و آرامش بخش فاطمه بعد از ناهار به پایان خودش نزدیک میشد. دلم نمیخواست او از کنارم بره.او هم نگرانم بود.میگفت واقعا از ته قلبش راضی نیست این خونه رو ترک کنه ولی مجبوره. میدونستم راست میگه. موقع خداحافظی با نگرانی خواهرانه ای بهم گفت:خواهش میکنم مراقب خودت باش.درمورد کامران هم زود تصمیم نگیر! شاید واقعا دوستت داشته باشه ولی بعید میدونم بتونه خوشبختت کنه! اون از جنس تو نیست. حرفش رو تایید کردم وگفتم:شاید بهتر باشه بهش همه ی واقعیت رو بگم. فاطمه کمی فکر کرد وگفت:گمون نکنم کار درستی باشه. چون هنوز از خلوص نیتش خبر نداریم.ممکنه بقول تو نقشه ای برات کشیده باشه.فعلن فقط ازشون دوری کن تا منم به طور غیرمستقیم با چندنفر مشورت کنم ببینم بهترین راه حل چیه! او مرا که در سکوت و شرمندگی نگاهش میکردم در آغوش گرفت و با مهربانی گفت:توکلت به خدا باشه. خدا تو رو در آغوشش گرفته.به آغوش خدا اطمینان کن. قطره اشکی از گوشه ی چشمم لغزید. سرم رو از روی شانه اش بلند کردم.آهسته تکرار کردم: خدا منو در آغوشش گرفته او با لبخندی چندبار به شانه ام زد و دوباره تاکید کرد:به آغوشش اعتماد کن..بترسی افتادی!! گونه ام رو بوسید و قبل از خدانگهدار گفت:مسجد منتظرتما..صف اول بی تو خیلی غریبه.خدانگهدار.. اشکم رو .پاک کردم. _خدانگهدار ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)12
هدایت شده از موعود(عج)
1_6203815.mp3
141.7K
💠دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان با نوای دلنشین استاد موسوی قهار 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 مهدوی ⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟ ✔ جواب: امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند: 💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... : ✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند: ✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. 📚 منبع: کتاب ملاقات با امام زمان ص 286 💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: 💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ✳ 2-دعای افتتاح: ✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند: 💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند 📚 منبع: صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸ 💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم. 💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید. 🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که به میره!🙁 قبلٱ در شبکه ادیان برای شما از کلیپ به نمایش گذاشتیم، کلیپی دیگری رو در این زمینه تماشا کنید و در ادامه (در پست بعدی) یرگفته از کانال 💠شبکه ادیان
! آنهایی که تعریفشان از آزادی ولنگاری بی حدو حصر است!؛ به سمت و سویی پیش میروند که از حیوان پست تر میشوند؛ حیوانات بدون نیروی عقل از هر قید و بندی آزادند و انسان به اصطلاح فرهنگ منحط غرب نیز امروزه به جایی رسیده که از مقام انسانی خود تنزل یافته و خود را شبیه به حیوان میکند و به سبب داشتن عقل و انجام اینگونه رفتارها از حیوان نیز پست تر میگردد!😔 خداوند متعال در آیه 79 سوره اعراف می فرمایند:✨✨✨ «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ»✨✨✨ ✨و بى گمان بسيارى از پريان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم (زيرا) دلهايى دارند كه با آن درنمى يابند و ديدگانى كه با آن نمی نگرند و گوشهايى كه با آن نمى شنوند آنان چون چارپايانند بلكه گمراهترند آنانند كه ناآگاهند.✨ همزمان با تشدید روند روبه افول و انحطاط فرهنگی غرب در دهه گذشته، بروز ناهنجار های فرهنگی همچون انسان ها و سگ وری، چالش جدیدی را برای به وجود آورده است که به عقیده نظریه پردازان غربی این ناهنجاری ها از لوارم توسعه یافتگی و آزادی انسان ها می باشد! های_سگی🐩 متاسفانه امروزه شاهد صحنه هایی هستیم که از توجیه عقلی آن عاجزیم. این رفتارها چه منشایی دارند و چرا انسانها به این رفتارها گرایش دارند...این نوع رفتار جز اختلالات جنسی است. 🔞ارباب و بردهMistress میسترس کیست؟ به معنی ارباب یا الهه خانم به کار میرود.❗️ خانمی است که تمایل به آزار و اذیت دیگر انسان ها و به خصوص مردان دارد.😒 آنها از و زجر دادن مردان لذت میبرند.البته ممکن است این لذت؛ روحی یا جنسی باشد. ممکنه این سوال براتون پیش بیاد ؛ آیا میسترس ها سادیسمی ( دیگر آزار) هستند؟! به طور قطع نمیتوان گفت سادیسمی هستند هر چند در نهادشان بصورت کمرنگ یا پررنگ وجود دارد ،در برخی از آنها رفتار سادیسمی فقط منوط به ساعت لذت بردن است.و بعد از آن به روال زندگی باز میگردند. در کل شخصی است که از تحقیر شدن و درد کشیدن لذت میبرد!و 🚹 برده به مردی گفته میشود که علاقه ی شدیدی به بوییدن( مثل سگ ها) و بوسیدن پاها و کفش میسترس در کنار تحقیر شدید و شکنجه دیدن دارد.این یک حقیقت است هرچند تلخ و گاها خنده دار واقعا از تحقیر شدن توسط زن ها لذت میبرد! برده با این رفتارها به ارگاسم میرسد؛ به این مردان اسلیو میگویند. از قوانینشون : ۱) فقط حق دارد در خدمت یک میسترس باشد مگرآنکه خود میسترس دستور داده باشد که به دیگران خدمت کند. ۲) برده ساعتی و برده تمام وقت دارند. ۳) داخل قفس های بزرگ یا لانه ی سگ ها زندگی میکنند.😷 ۴) میسترس باید ارزش برده ها را پایین بدانند. ۵) هر چه میسترس در تحقیر قدرتمند باشد اسلیو جان نثار تر میشود. و...از ذکر بقیه موارد معذورم.. نوع دیگری نیز از این پدیده شوم و شرم آور وجود دارد که هر دو طرف ارتباط سگ های هم جنس باز هستند و آن فردی که سگ می شود، کاملا از تقلید کرده و در راه رفتن و غذا خوردن همانند سگ رفتار می کنند. زوج دیگر این فرد مردی است که به فرد سگ وَر قلاده وصل کرده و او را به صورت چهار دست و پا در خیابان ها همراه خود می برد! هم جنس بازان سگ وَر، دارای حدود ده هزار نفر-قلاده عضو می باشد!😳 با وجود حمایت تمام قد غرب از حیوانات و ایجاد کمپین ها و...این سوال مطرح است ،چرا برخوردی با این رفتارهای دون شان انسانی نمیشود!؟ ارزش انسانی در سقوط کرده و حیوانات سروری میکنند ،کافیست اینجا کسی دستش بسوزد نسبت فلان فلان شده ها به ما میدهند چون عقب مانده ایم!😒 📌بخوانید و به دین مدار بودنتان افتخار کنید.👆👆 بر گرفته از شبکه ادیان
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 الدین زیدان ✳️ مصاحبه جالب همسر زین‌الدین زیدان بازیکن مسلمان و الجزایری کاپیتان اسبق تیم ملی فرانسه/ راز حمله زیدان به بازیکن ایتالیا فاش شد! 💠همسر زیدان که با روزنامه پاریس اسپورت در مورد شوهرش مصاحبه کرد، چند نکته جالب گفت که ذهن همه را به خود مشغول کرد. وی گفت که وقتی زیدان از او خوشش آمد، به او گفته: آیا مسیحی هستی؟ در جواب گفتم، بلی. 💠 زیدان با این کلمه چهره‌اش عوض شد و رفت، مدتی گذشت و از زیدان خبری نشد تا کنجکاو شدم و دنبالش راگرفتم، وقتی منزل شخصیش را در پاریس پیدا کردم، با دیدنم تعجب کرد و من هم علت ناپدید شدنش را پرسیدم. 💠 زیدان گفت: می‌خواستم باهات ازدواج کنم ولی تو مسیحی هستی و من مسلمان. 💠 طی چند ملاقات من شیفته دین و رفتار زیدان شدم و تصمیم گرفتم هم مسلمان شوم و هم همسر زیدان. 💠 همسر زیدان می‌گوید: زیدان هیچ وقت نمازش را قطع نکرد و عصبانی نمی‌شد. 💠 اما نکته جالب این بود که هر وقت حقوق می‌گرفت یا درآمدی دیگری داشت حسابدارش ۱۰ درصد از آنرا کسر می‌کرد، علت را پرسیدم. 💠 زین الدین گفت: این همان زکات است که برایت توضیح داده بودم، ۱۰ درصد درآمدم مستقیم وارد حساب هزار یتیم الجزایری می‌شود. 💠 همسرش راز حمله با سر زیدان را به بازیکن ایتالیایی در آخرین بازی ملی‌اش در فینال جام جهانی را بر ملا ساخت. 💠 او گفت: زیدان هیچ وقت عصبانی نمی‌شد مگر به اسلام توهین شود. 💠 بازیکن ایتالیایی به او گفت: "مسلمان تروریست" زیدان هم کنترلش را از دست داد و با سر به سینه مدافع ایتالیایی ضربه زد. 💠 زیدان در این مورد می گوید، این ضربه شیرین‌ترین ضربه‌ای بود که زدم و پانصد هزار یورو جریمه‌اش از آن شیرین‌تر بود و برای دینم تمام اموال و حتی جانم را می‌دهم. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
✅احساس یک به امیرالمؤمنین علی علیه السلام❤️ @Mawud12
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 بدست یهود ✳️شهید امیر توکل کامبوزیا ؛ اندیشمند ضد صهیونیسم امیر توکل کامبوزیا یکی از پیشگامان مبارزه با صهیونیسم در ایران شناخته می شود . این مرد بزرگ در سال 1283 در تهران متولد شد و در 70 سالگی در زاهدان توسط عوامل رژیم پهلوی به دلیل فعالیت ها و مبارزات ضد صهیونیستی و ضد استبدادی اش به شهادت رسید. در این گزارش به بررسی زندگی این رادمرد می پردازیم. ✳️امیر توکل کامبوزیا یکی از پیشگامان مبارزه با صهیونیسم در ایران شناخته می‌شود . این مرد بزرگ در سال 1283 در تهران متولد شد و در 70 سالگی در زاهدان توسط عوامل رژیم پهلوی به دلیل فعالیت‌ها و مبارزات ضد صهیونیستی و ضد استبدادی‌اش به شهادت رسید. ✅زندگی‌نامه مرحوم کامبوزیا استاد امیر توکل کامبوزیا فرزند امیر بابا مشیردیوان در33ماه دلو 1283 هجری شمسی در تهران متولد شد و اصالتاً از اکراد زعفرانلو که ساکن قوچان هستند،می‌باشد. او تحصیلات ابتدایی را بدوا در تهران،مدرسه علمیه واقع در خیابان (شنی سابق)گلشن فعلی و مدرسه رحیمیه مشهد به مدیریت میرزاسید علی‌خان و دوره متوسطه را در دبیرستان احمدی مشهد به تصدی میرزا جواد خان و استادانی چون غلامرضایان ریاضی و منتخب الملک را گذرانده و برای ادامه تحصیلات عالی عازم تاشکند گردیده و در بحران انقلاب روسیه به ایران برگشت. استاد کامبوزیا دوره مدرسه نظام ژاندارمری را به مدیریت و استادی کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان سپری نمود و به سال 1300 شمسی به علت لیاقت و شناختی که کلنل پسیان از وی داشته به ریاست تلگراف و رموزات خود انتخاب می‌نماید پس از شهادت کلنل به سیستان و بلوچستان تبعید می‌گردد. از سال1301الی 1303 بازرس دارایی در اداره راه و متصدی باجگیرخانه (مالیاتی-دارایی) تربت‌حیدریه از سال 1304 الی 1306 رئیس دارایی بلوچستان از سال 1307 الی 1312 دبیر دبیرستان شوکتیه بیرجند از سال 1313 تا زمان فوت کلیه وقتش به مطالعه، تألیف و کشاورزی گذشته است. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @monji12
«هراس دشمن از سپاهیان امام»دومین عامل پیروزی امام زمان(عج) . سخن در عواملی است که در هنگامه ظهور موجبات پیروزی امام عصر (عج) بر مستکبران و زورگویان عالم را فراهم می آورد. اولین عامل «ناگهانی بودن ظهور» بود که از آن سخن گفته شد اما عامل دوم عبارت است از «یاری به سبب ترس» مقصود این است که بر اساس روایات، خداوند متعال، ترسی از حضرت بر دل دشمنان می افکند که موجب ضعف و فتور آنها و در نتیجه قرار گفتن آنها در لبه پرتگاه سقوط می شود. اساسا یکی از مهمترین عوامل در شکست و پیروزی در میدان های جنگ، عوامل روانی است؛ هنگامی که یک سپاه با نشاط کامل و احساس قدرت در میدان ظاهر شود قدرتی دو چندان می یابد و علیرغم کم بودن نیروی انسانی، ای بسا بر تعداد زیادی پیروز شوند و متقابلا هنگامی که با روحیه شکست خورده و احساس خواری و زبونی نسبت به دشمن و ترس از آنها در میدان حاضر شوند علیرغم کثرت عِده و عُده به شکست نزدیک تر هستند. . امام صادق علیه السّلام مىفرماید: «خداوند … مهدى را به سه لشکر تأیید مىکند … [که یکی از آنها] رعب و وحشت دشمنان از اوست.» لازم به ذکر است که این کمک رسانی و امداد از نوع امدادهای غیبی است که خداوند متعال جهت پیروزی به آن حضرت ارزانی می کند. . پی نوشت: [۱] الغیبه نعمانى، ص ۱۹۸ @Mawud12
‌ 🔷🔹 ❁﷽❁ 🔹🔷 💠 ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای حفظه الله: 🔺 ما در جمهوری اسلامی مسئله برایمان یک مسئله تاکتیکی نیست، یک استراتژی سیاسی هم نیست، مسئله است، مسئله است، مسئله است. ♨️ مسئله و مسئله ، مسئله ماست، اسلامی ماست؛ مسئله همه‌ مسلمین است و وظیفه ماست. 💎 همه دنیای اسلام از روز که امام بزرگوار در هر سال معین کردند، استقبال می‌کنند. ☄ اگر اسرائیل وارد جنگ شود؛ حیفا و تل‌آویو را با خاک یکسان می‌کنیم. 👌 ، فلسطین از بحر تا نهر است نه حتی یک وجب کمتر. ✊
💢اگر امروز، امام علی(ع) بود از ... حمایت میکرد؟ در تحلیلهای لیبرال مسلک؛ علی(ع) را امام مهربان و رحمانی معرفی می کنند. آنها علی(ع) را یک عارف غیرسیاسی میدانند که مدام در حال و کمک به فقرا بوده است. برخی از جماعت که مدام از این قبله خود میگویند؛ به اعتراض نمیکنند که چرا میگویی و به تو چه؟ اما به مسلمانان میگویند: فلسطین به ما چه؟ ✅ اما اگر الان حاضر بودند از در مقابل رژیم کودک کش اسرائیل حمایت میکردند؟ مبنای این حرف چیست؟ روایات و کلام حضرت نشان میدهد که ظلم به زن غیرمسلمان را هم تحمل نمیکنند، چه رسد به.... ✅خطبه ۲۷ نهج البلاغه: شنیده ام كه یكى از آنها بر مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه(یهودی) و، و و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است و آن زن جز آنكه  از او ترحم جوید چاره اى نداشته است. آنها پیروزمندانه، با غنایم، بى آنكه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش كرد بلكه را سزاوارتر است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از موعود(عج)
چرا روز قدس امسال اهمیت بیشتری نسبت به سال‌های دیگر دارد؟ 🔹در سایه تلاش رژیم صهیونیستی برای خریدن مشروعیت به وسیله انتقال سفارت آمریکا به قدس شریف، روز قدس امسال از اهمیتی غیر قابل وصف برخوردار است،
هدایت شده از موعود(عج)
⭕️دست دادن محمد بن سلمان با خانم‌ها دیروز در جده ❗️انتشار این تصاویر همچنین نقطه پایانی بود بر شايعات درباره مرگ (ترور) احتمالى ولیعهد ملعون سعودی @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤سخنرانی شهید مطهری اگر امام حسین(ع) امروز بود مسئله اصلیش فلسطین بود. @Mawud12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ما بگویید. رافضی .. بگویید تروریست .. هرچه میخواهید بگویید .. ✅ ما شیعه علی بن ابی طالب در جهان و مردمش را تنها نخواهیم گذاشت .. @Mawud12
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم روز جمعه روز صلواتی حضرت حجت .مهدی صاحب الزمان علیه السلام برا سلامتی وظهور حضرت مهدی علیه السلام 5 صلوات بفرستید . ولطفا نشر دهید. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم. اجرک الله یا صاحب الزمان @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳دکتر رائفی پور طرح هنسون چیست؟ تا تیرماه چه میخواهد بشود که وعده اش دا داده اند؟ حتما ببینید و نشر دهید. @Mawud12